بخشی از متن:
به آنها فیل و پروانه میگفتند گرچه پدرش او را کبوتر نامید حدود چهل سال پیش وقتی که مرد یکصد و پنجاه نقاشی کوچک برجا گذاشت که در حقیقت یکسوم آنها سلف پرتره بودند مرد دیهگو ریورا و زن فریدا کالو بود.
فریدا کالو همچون تمامی نامهای افسانهای به نظر میآید نامی ابداعی است اما چنین نیست در طول دوران زندگیاش چه در مکزیک در میان حلقه کوچکی از هنرمندان و چه در پاریس یک افسانه بود. امروزه فریدا کالو یک افسانه جهانی است.
داستان فریدا کالو به خوبی و بارها توسط خودش دیهگو و بعدها توسط خیلیهای دیگر بازگو شده است ابتلا به فلج اطفال در کودکی فلج شدن مجدد در یک تصادف وحشتناک اتوبوس آشناییاش با نقاشی و کمونیسم توسط دیگران شور و عشق آنها ازدواجشان طلاقشان ازدواج مجددشان رابطه عشقیاش با تروتسکی انزجارش از گرینگوها قطع پایش خودکشیاش برای گریز از درد زیباییاش حالت شورانگیزش شوخطبعیاش و تنهاییاش.
یک فیلم مکزیکی به کارگردانی پاول لدوس روزنویگ درباره کالو ساخته شده است لی سلزیو رمانی زیبا با نام دیهگو و فریدا نوشته است. کارلوس فوئنتس نیز درباره خاطرات شخصی او مقالهای دارد و تعداد بسیاری متون تاریخی هنر از آثار او و ارتباطشان با هنر مردمی مکزیک سوررئالیسم کمونیسم و فمینیسم سخن میگویند
با این وجود من فقط یک چیز را دیدهام چیزی که فقط اگر به خود نقاشیهایش نگاه کنید میبینید و نه به تصاویر چاپی آنها شاید این چیز چنان ساده و چنان آشکار باشد که مردم آن را بیاهمیت انگاشتهاند.
در هرحال مردم دربارهاش چیزی نمیگویند پس حالا من مینویسم.
تعداد اندکی از نقاشیهای فریدا کالو روی بوم و بیشتر آنها روی فلز یا مازونیت که مثل فلز صیقلی است کشیده شدهاند. …