عکسی از پیمان هوشمندزاده

عکس موقعیت / گفت‌وگو با پیمان هوشمندزاده

 

در این مقاله گفت‌وگوی حرفه: هنرمند را با پیمان هوشمندزاده خواهید خواند.

 

بخشی از گفت‌وگو:

توکلی: زمانی که فعالیت هنری ات را شروع کردی، گرایش اولیه ات به نویسندگی بود یا عکاسی؟

هوشمندزاده: نویسندگی را اول شروع کردم. از سال های ۶۶ و ۶۷. اصلا قرار نبود که عکاس بشوم. آن موقع عشق نقاشی داشتم و می خواستم کنکور این رشته را شرکت کنم. یادم هست که حتی سخت ترین کتابی که می بایست می خواندیم – و من نخواندم – کتاب های عکاسی هنرستان بود. اصلا از این کتابها بدم می آمد. توی همون روزها فرصتی پیش آمد که با عده ای از دوستان بریم کوه. میدانستم که در جمع، آقای دکتری هم هست که عکاسی را می شناسد. پیش خودم گفتم می روم و حین این راهپیمایی ها ازش میخواهم که مطالب آن کتابها را برایم توضیح بدهد. این شد که از این سر کوه نقاش رفتم بالا و از اون سمتش عکاس آمدم پایین.

کوثری: حالا چطور؟ نویسندگی برایت اولویت دارد یا عکاسی؟

هوشمندزاده: هنوز هم نویسندگی.

توکلی: آیا این به این خاطر نیست که در نویسندگی امکان اجرای هر ایدهای وجود دارد و نویسنده می تواند تا نهایت ذهن‌اش پیش برود؛ ولی در عکاسی (به خصوص در شاخه های اجتماعی)، عکاس محدود به مقدورات پیرامونی اش است.

هوشمندزاده: شاید این نکته هم باشد. ولی دلیل اصلی اش این است که موقع نویسندگی تنها هستم و نیاز به ارتباط برقرار کردن با دیگران ندارم. این تنهایی و تمرکز محض بر روی کار، برایم بسیار جذاب است.

توکلی: با این حال به نظر می آید که موقع عکاسی (به خصوص با موضوعات اجتماعی) مشکلی نداری و خیلی راحت با سوژه ها ارتباط برقرار میکنی، عکس هایات بر خلاف معمول عکس های اجتماعی، حس دوربین مخفی و ثبت لحظات گذرا را ندارد. انگار کاملا حضورت را در محیط اعلام می کنی و بی واهمه و با آرامش سوژه هایت را حتی جلوی دوربین پز و حالت میدهی. یک جور رفتار استودیویی اما در لوکیشن واقعی.

هوشمندزاده: درسته. خیلی با سوژه هایم راحتم. بخصوص زمانی که روی مجموعه قهوه خانه ها و آدمهای محله گمرک” عکاسی می کردم. خیلی با آنها راحت بودم و هیچ مشکلی زمان عکاسی نداشتم. شاید جالب باشد که بدانید سخت ترین عکاسی را از بابت ارتباط با سوژه در کافه شوکا داشتم. آدمها چون به حقوق فردیشان آگاه بودند و چون می دانستند که چه امکان هایی برای سوء استفاده احتمالی از این عکس ها می تواند وجود داشته باشد، خیلی برای عکاسی راحت نبودند.

توکلی: احتمالا برای همینه که عکس هایی که به شکل دوربین مخفی و با لنز تله است در این مجموعات بیشتره.

هوشمندزاده: نه شهریار. من هیچ وقت به صورت مخفی عکس نمی گیرم. همیشه سوژه از وجود من آگاه است، حتی اگر با تله عکاسی کنم.

توکلی: پروژه های تو معمولا تمرکز موضوعی دارند. می خواهم بدانم که این موضوعات بر چه اساسی انتخاب می شوند؟

هوشمندزاده: خب هر کدام دلیل جداگانه خودش را دارد، ولی مثلا همین مجموعه «سبیل» که می بینید از اینجا شروع شد که فکر کردم با این همه توجهی که به زنها و عناصر مرتبط با آنها نظیر چادر و … می شود ، حالا بیایم و انتخابی کاملا متفاوت را ارائه دهم؛ یعنی از مردها و سبیل هایشان عکاسی کنم.

توکلی: شاید این یک دلیل فرعی باشد. چون هم خود تو قبلا از زنها و چادرها عکاسی کرده ای که به نظرم از فضای شخصی ای که در عکسهایات می شناسیم کاملا دور است و انگار در تله یک جریان افتاده بودی)، و هم دیگرانی بودند که موضوع “مرد” را در طول این سال ها (بخصوص این اواخر) بهانه عکس های شان کرده بودند مثل صادق تیرافکن یا همین گروه چند نفره ای که در گالری راه ابریشم» عکس هایی از زورخانه گذاشته بودند.

هوشمندزاده: به هر حال دلیل اصلی ام همین بوده. اگر دیگران هم این اواخر روی این موضوع کار کرده اند دستشان درد نکند ولی “سبیل” یک نشانه کاملا مردانه است و مستقیما به مرد اشاره می کند. وگرنه قبل از عکس سبيلها چیزی بیشتر از یک دهه قبل در همان اوایل کار پروژه های «تیپ های قهوه خانه ای» را در سال ۷۴، پروژه «زورخانه ها را در سال ۷۷، «بچههای گمرک» را سال ۷۴، و پروژه «دست ها و کمربندها را در سال ۷۵ کار کردم که در هیچ کدام اینها حتی یک عکس از زن دیده نمی شود. هر چند در آنها دلیل اصلی و انگیزه کار این نبود که از مردها عکاسی کنم. آن زمان فقط می خواستم که آن آدمها و آن تیپ ها را حفظ کنم. ولی در مورد عکس هایی که از چادر گرفتم باید بگویم که نه ، در تله نیافتادم. شاید با فضای عکس های دیگرم نخواند ولی آنها را وقتی گرفتم که هنوز جریانی اتفاق نیافتاده بود. نمایشگاهی با موضوع “زن” قرار بود برگزار شود و من هم انتخاب شده بودم که برایش کار کنم و کردم. و فکر می کنم بر خلاف آن جریان که نگاهی کاملا منفی به موضوع داشت، در عکس های من نگاهی مثبت دیده میشود. حتی بعد از آن عکسها مطلبی هم – با نگاهی زیباشناسانه درباره چادر نوشتم. کوثری: جایی نوشته بودی که : «عکاسان خبری خیلی زود مشهور می شوند». آیا این باور دلیل گرایش تو به این رشته نبوده؟ هوشمندزاده: هیچوقت خودم را عکاسی خبری نمیدانستم.

سبد خرید ۰ محصول
رفتن به نوار ابزار