دنیای خاکستری، سهلانگار، بازیگوش، به ظاهر زشت و پلشت، بیتکلف و محدود به روزمره و ابزارِ دور و برِ عکاسی دوران قاجار، فرسنگها از تخیّل رنگین، زیبا، فریبنده و کمالطلبانهی نقاشیهای این دوران فاصله دارد.
سوایِ ارزشهای گرانقدر اسنادی این عکسها (که از حیث شمار، یکی از سه چهار گنجینهی پر و پیمان عکاسی قرن ۱۹ دنیاست)، بارقههای بدعت و خلاقیت این تصاویر در قیاس با انبوه عظیم عکسهای تولید شده دوران (که-به اشاره آقای حمیدیان- بیش از نیمی از تاریخ عکاسی ایران را شامل میشود)، چنان پراکنده و گهگدار است که بیننده امروزی را در خوانش آن مقید به حزم و احتیاط میکند.
یادداشتهای کوتاه این فصل تلاشی است برای پرهیز از تحقیق صرف تاریخی، به نیت نزدیکتر شدن به فضای بصری و تجربهی شخصی درون عکاسی دوران قاجار.
هرچند که تردید نخستین همچنان با ما میماند… اینکه آدم تکلیفش با این عکسها روشن نمیشود… و نمیداند که حد مجاز بیشرویاش تا کجاست؟
نمیداند تا کجا میتواند در انتساب وجوه خلاق به این آثار پیش برود که بعدها شرمنده خودش و دیگران نشود.