بخشی از متن:
فکر می کنم یکی از مهمترین عکس های خانوادگی قرن ما این عکس شش نفره خانواده فرخ زاد باشد .عکس بی کیفیت و کوچک اینترنتی که معلوم نیست از کدام آلبوم گریخته و در گوگل سرگردان شده است عکس این جور که سایت های علاقمندان فروغ می گویند برمیگردد به هفتاد سال پیش حدود سال ۱۳۱۸وقتی فروغ ۵ ساله شاد و بی دغدغه است.
آدم های توی عکس البته اسم های تأثیر گذاری دارند از محمد فرخزاد پدر نظامی و کمی خشک فروغ بگیر تا توران وزیری تبار که نامش را به عنوان مادر یکی از مهم ترین شخصیت های فرهنگی ایران تثبیت کرده است اما اگر از ژست دوست داشتنی پدر با آن چکمه های قزاقی و کلاه افسری و از آرامش شیرین مادر با آن کیف فرنگی اش بگذریم روی آن فرش چهار خانه با ماجراهای عجیب تری روبرو می شویم سر نخ اما یک دایره است یا ضربدر قرمزی که قلب دختر کوچک پایین پله ها را هدف گرفته است دختری که قرار است نماد شعر مدرن، توانایی ها و روشنگری های زنان باشد دختری کوچک سبزه رو با چتری های یک دست که در آن سن و سال به خواهر بزرگش بی شباهت نیست منظورم آن یکی دختر است همان که پهلوی پدر نشسته در دورترین فاصله از مادر با پاپیونی سفید روی موهای سیاهش و برعکس فروغ هم لباس تیره تری به تن دارد هم کمی شق ورق تر به نظر می آید.
پوران اسمش این است.دختر حدودا ۷ ساله جدی که شانه به شانه برادرش فریدون روی پله های خانه ای قدیمی در محله امیریه یا گمرک دارد توی عکس جاودانه می شود. پوران خواهر بزرگ است خواهر فروغ سرکش که در ۱۵ سالگی عاشق می شود در ۲۰ سالگی شعر های پر سرو صدایش را چاپ می کند ودر ۳۲ سالگی در اوج جوانی و سرکشی می میرد پوران البته خواهر بزرگ فریدون هم هست. پسر کوچک یکساله توی عکس که وقتی با دهن باز و موهای آب وشانه کرده جلوی دوربین نشسته و به پوران تکیه کرده است خبر نداشته که قرار است روزی نه چندن دور یکی از بزرگترین جایزه های شعر آلمانی زبان ها را بگیرد یکی از جنجالی ترین برنامه های تلویزیون ایران را بسازد و با چهل ضربه چاقو در جایی دور کشته شود. نه فریدون خیلی کوچک است یک پسر کاملا معمولی با دکمه های سفید که حتی نمی تواند درست بنشیند و برای همین هم هست که جایی بین مادر و پوران نشانه شده و روی کاغد عکاسی تثبیت شده است.
واقعا این عکس عجیب نیست؟عکس آدم هایی با سرانجام باور نکردنی جدا از امیر مسعود فرخزاد که تقریبا جدا از بقیه خواهر وبرادرها نشسته و خودش را به راحتی روی پای مادر انداخته ،بقیه اعضای خانواده در کنار هم مثل پیشگویی از مجموعه اتفاقات رنج ها،مبارزه ها استعداد ها و مرگ های فراموش نشدنی هستند و به نظرم آن دختر پاپیون به سر نقطه اتصال همه این اتفاقات بوده است.دختری که مادر را سر قبر خواهر دلداری می دهد، پدرمهربان اما متعصب و سنتی را در مقابل همه سرکشی ها به آرامش می خواند و برای برادرش مراسم یادبود بر پا می کند. زندگی این دختر البته دست کمی از مرگ فراموش نشدنی خواهرش ندارد،اما چطور است که یک عکس می تواند مثل کارت های پیشگویی این جور رازگو از آب در بیاید.
۰ دیدگاه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.