«دیریافتههای دیروز»، یادداشتی از سارا زندوکیلی است که در آن به دو عکاس کمترشناختهشدهی وطنی، مهدی سیفالملوکی و ناصر حقیقی، پرداخته است.
بخشی از مقاله:
کارهای دو عکاس وطنی را پیش رو دارم که تا پیش از این نامی از آنها نشنیده بودم؛ ناصر حقیقی و مهدی سیفالملوکی. میخواهم طفره بروم از زیر کار سختِ نوشتن دربارهی عکسهایی که از زمینهی به وجود آمدنشان چندان نمیدانم. اما در این عکسها چیزهایی هست که ننوشتن از آنها را هم سخت میکند. از تماشایشان شگفتزدهام. نه از این رو که موضوع غریبی دارند یا محصول ناب نگاهی یکتایند. به این خاطر که به وضوح با فضای عکاسیِ در پی هویت هنریِ دههی چهل و پنجاه ایران، در گفتوگویی روزآمدند. فضایی که شناختم از فعالان آن تا به حال محدود به انگشتشمار نامهایی بوده که به تکرار شنیدهام.
عکسهای در دست از مهدی سیفالملوکی و ناصر حقیقی، نشان از آمیختگی دغدغههای اجتماعی و گرایشهای فرمالیستی دو عکاسی دارد که در همان سالها و همپای آن نامها، معیارهای مدرنیستیِ وامگرفته از سنت عینیتگرایی غربی را به شیوهی خود آزمودهاند. دو عکسی که از آنها انتخاب کردهام، نمونههای خوبِ این آمیزهاند:
هیأت سایهای و ایستای سواری در پیشزمینهی چشمانداز روستا، میان سیاهی درگاه طاقْ جناغی. و پسربچهای غرق بازی جدی در ماشین اسقاطی که لباس مندرسش به روکش پارهی صندلی پهلو میزند. و سرِ گردِ خیالاتیاش در دایره رُل، به تایرهای چیده شده جلوی ماشین شبیه است. در این عکسها، بازنمایی فرمهای یافته در واقعیتهای عینی پیرامون به مدد بازی نور و سایه، در قابی که چشمنوازانه به فضاهای هماهنگ تقسیمشده، آرایههای صوریِ محتوایی را شکل داده که ظاهراً در کار سیفالملوکی سمت و سویی مردمنگارانه دارد. و در کار حقیقی به معضلی اجتماعی کنایه میزند.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «مهدی سیفالملوکی»