«ژنی حقیقی بیزمان است»، «صنعت ظریف از تمایلات شخصی و اجتماعی بری است».
بیچارگانی که میان کتابهای معقول و منقول میغلطند یا در راهرو فاکولتههای فلسفه و ادبیات قدم میزنند نظائر این موهومات را دائماً بیکدیگر تحویل میدهند.
یکی از اینها مثلاً کتابی تألیف کرده است باسم «هنر عاری از زمان» (آلمانی). اگر در کتبی که با این سبک نوشته شده است دقت کنید خواهید دید یک سلسله افکار غلط برای اینکه صورت علمی داشته باشد لای کلمات مشکل و بغرنج پیچیده شده با هزاران هیجان و پر از احساسات «معنوی» بمردم تحمیل میشود.
بطور کلی تاریخهائیکه با این اسلوب تألیف میشود بجای اینکه تاریخ نمو و تکامل جامعه، ملل، اقتصاد، طرز تولید و تقسیم، صنعت، معلومات، روحیات و غیره باشد بشرح زندگی چند شخص بیاهمیت مخصوص که وجودشان اساساً اگر مضر نبوده ارزشی هم برای جامعه نداشته است میپردازند و موضوعات بمراتب مهمتر، از فکرشان هم خطور نمیکند.
همینطور است در صنایع ظریف مثلاً چون طرفداران «ادبیات کلاسیک» باصول مادی آشنا نیستند تصور میکنند روح هنر بدون دلیل و بدلخواه، اتفاقی و ناگهان در قالب یک هنرمند دمیده میشود. در بیان و تفسیر شاهکار یک صنعتگر هم بجای اینکه بعلل مولد ذوق مخصوص صنعت ظریف در یکدورۀ تاریخ متوجه باشند، بتشریح جزئیات بیاهمیت احوال شخصی هنرمند پرداخته ترهات خود را تاریخ هنر و تاریخ ادبیات میدانند این کتب در هنر نظیر همان تواریخ بیمصرف در اجتماع است.
تاریخسازی تمام ملل مخصوص دورهها یا طبقاتی است که استدلال و تحقیق قوانین در آنها در حال انحطاط است. هر فکر منطقی میداند که فقط عوامل محیط مثلاً شعرا و نویسندگان قرن هیجدهم فرانسه را ایجاد کرد که آثار آنها نیز بنوبۀ خود تأثیر اجتماعی آخر قرن مزبور را ظاهر نمود، همان علل که انقلاب ۱۸۴۸ آلمان را ایجاد کرده مولد ادبیات ۱۷۵۰ تا ۱۸۴۸ در میان ملت مزبور بود. از زمان دقیقی به بعد وقتی در ایران سرودن اشعار ملی رونق میگیرد که محیط قیام ملیت را بر علیه تعصب مذهب خارجی ایجاب مینماید.
اما تاریخسازها تمام این قضایا را چطور تفسیر میکنند؟ بهر کتاب تاریخ که دلتان میخواهد رجوع کنید.
اول چندین سطر اسم، لقب، کنیه و اسامی اجداد یک ژنی تا حضرت نوح، بعد شرح احوال خصوصی و مباحثات راجع باعداد و حکایت بیاهمیت، پس از آن یک خروار احساسات مثل «…کرمانیان را سزد که بوجود خواجو مفتخر باشند… و… غیره».
اما رول تاریخی، صرافی و انتقاد شاهکار ژنی، علل پیدا شدن شاهکار وی با آن خواص، تأثیر محصول هنر ژنی در ادرار بعد و… غیره تمام اینها برای فلاسفه و ادبای کلاسیک مباحث بیاهمیت میباشند یا اصلا موضوع ندارند زیرا بعقیدۀ آنها ژنی که زمان ندارد و اوضاع محیط هم که در نوع ادبیات و صنایع ظریف دیگر بلا تأثیر است.
معلوم است نویسندهای که اینطور فکر میکند و اوضاع محیط خود وی مانع از آن بوده است که به استدلال و قوانین کلی موجود در اجتماع آشنا شود چطور تاریخ خواهد ساخت. در وصف یک شخص یا یک خاندان کتاب مینویسد و هزاران موضوع بیاهمیت را استنساخ کرده صفحات کتابی را پر میکند.
اما مکتب مادی چطور تحقیق مینماید؟ بنظر ما تمام آثار تمدن و جزء آنها آثار هنر حالت مادی و جامدشدۀ روحیات یک جامعه میباشند.
در دورهای که تولید مادیات زندگی روز بروز زیادتر میشود یک قسمت عمدۀ کار جامعه صرف ساختن اسبابها و ماشینهای تولید میشود.
هر قدر این وضعیت پیشرفت میکند با مقدار کار کمتر میتوان محصولات ضروری بیشتری تولید نمود و حال آنکه در دورههای سادهتر تمدن مدت لازم بجهت تولید لوازم تولید کم است. با این وسایل ساده محصول هم کم بوده و حال آنکه در یک جامعۀ کاملتر مانند دورههای صنعتی امروز کارخانجات عظیم ماشینهای تولید مواد ضروری را میسازند.
البته یک مقدار کار بشر در این کارخانجات صرف میشود ولی در مقابل در هزاران شعبۀ دیگر کار لازم برای تولید ضروریات بمراتب کمتر است یعنی از دو جزء سرمایۀ یک مؤسسه (سرمایۀ ثابت که صرف تهیه و خرید لوازم کار میشود و سرمایۀ متغیر که مزد عملجات است) همواره جزء ثابت رو بتزاید است. سرمایۀ بیشتری بصورت ماشین، کارخانه و غیره صورت جامد و مادی بخود میگیرند. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.