بررسی تصویر شهر و بازنمایی آن در آثار هنری به ما این امکان را میدهد که به روح و هویت یک شهر دست یازیم. آن را در هیئت متن قرائت کنیم و همچنین به مکاشفهی راههایی بپردازیم که هنرمندان برای معنا بخشیدن به شهر و اینهمانی با آن به کار میبندند. در این مقاله گلآرا جهانیان و نسرین طالبی سروری به طور خاص شهر تهران را در آثار هنرمندان معاصر ایرانی بررسی میکنند. با وجود رویکردهای متفاوتی که این آثار در برخورد با شهر داشتهاند، اما میتوان وجوه اشتراک فراوانی را در آنها دید. تلاش آنها در این مقاله بر آن است که به این وجوه مشترک و همچنین ریشههای آن در نظریات شهری بپردازند. و از رهگذر توصیف یک یا چند مجموعه در ذیل هر دستهبندی بحث را انضمامیتر کنند. در این مجموعه آثار هنرمندانی چون مهران مهاجر، ثمیلا امیرابراهیمی، محمد غزالی و… مورد بررسی قرار گرفته است.
بخشی از مقاله:
آثاری را که به بازنمایی شهر میپردازند میتوان با توجه به رویکردشان در دو دسته جای داد. در دستهی اول شهر صرفاً بازنمایی فضاهای شهری است، بیآنکه درگیریِ هنرمند عکاس یا نقاش را با شهر نشان دهد. در این آثار شهر همچون یک پسزمینه است، صرفاً توصیف میشود. عکسهایی که به مستند ساختن تهران میپردازند، غالباً از این دست هستند. در دستهی دوم شهر به مثابهی یک ایده مطرح میشود و موضوع اصلی اثر است. هنرمند صرفاً آن را به تصویر نمیکشد یا به عبارت دیگر فقط توصیف نمیکند. برای ایشان شهر به یک دغدغه تبدیل میشود، با آن کلنجار میروند و هویت خود را در آن میجویند. درگیری این دسته درگیریای زیباشناختی است. اگر بخواهیم از دستهی اول نمونهای بیاوریم میتوانیم به عکسهای بهمن جلالی از تهران اشاره کنیم. با دیدن آنها حس میکنیم عکاس بدون دخالتی زیباشناختی به مستندنگاری صرف تهران پرداخته است.
فشردگی و آهنگ تند زندگی شهری بنمایهی آثار مؤخر دهقانپور است. او در مجموعهی سیب سوم مناظر شهری را در حین عکاسی کردن قطعهقطعه میکند. حاصل این اتفاق شهری است کجومعوج، متراکم و بههم فشرده؛ اما موجودی که در عین تکهتکه بودنش مفاصلی دارد که آن را از فروپاشیدن نجات داده است. در واقع دهقانپور به واسطهی این تکنیک تجربهی کلانشهر را بازتولید میکند و در جان تصویر مینشاند. هرچند این شکل از عکاسی در برخورد با بسیاری از کلانشهرهای دنیا بهکار رفته لیکن شاید در کالبد تهران باشد که تکههای ناهمگنِ سوار بر همِ آن بهخوبی گویای توسعهطلبی خارج از نظارت و مدیریت آن است. تهران موجودی است که آرام هستی گرفت اما گویی ناگهان از یک جا زمام امور از دست رفت و جانوری بیشکل و قاعده شد.
مهران مهاجر عکاسی است که در میان عکاسان بیشترین درگیری را با شهر دارد. عکسهای او اغلب تهی از سکنهاند. فاصلهگیری به عنوان یک رفتار مدنی در آثار او به فرمی زیباشناختی مبدل میشود. در مجموعهی تهران بیتاریخ، او پرسهزنی است که پشت تن تهران پناه میگیرد تا با خود شهر به عنوان یک شخصیتِ مستقل دربیفتد. دیوارها اینجا به خاکریزهایی میمانند که از پس آنها عکاس با شهر به نبرد برمیخیزد.
دیوار همواره در عکسهای تهران نقش مهمی داشته است. چه آن دیوارنوشتهها یا لکهها و پوسترهای کندهشده از روی دیوارها چه این نیمههای عکسهای مهاجر. از سویی دیوار حسی از امنیت به وجود میآورد که ما را از پرتاب به تهران آشفتهی ناآرام نجات میدهد.