بخشی از متن:
ویکتور برگین استاد هنرهای زیبا در دانشگاه لندن و استاد تاریخ هنر در دانشگاه کالیفرنیا است. او یکی از برجستهترین هنرمندانِ آموزگارِ زمان ماست که در حوزه رسانه، فرهنگ، هنر نظریهپردازی میکند.بسیاری از آثار کانسپچوال او بخصوص در قلمرو عکاسی در موزهها و گالریهای معتبر دنیا به نمایش درآمده است. از کتابهای او میتوان به Between, Thinking Photography و Shadowed اشاره کرد. مقاله کنونی با عنوان Re-reading Camera Lucida برگرفته از کتاب دیگر اوست.
شاید برگین اولین متفکری باشد که به گونهای جدی به تفسیر و رمزگشایی کتاب اتاق روشن پرداخت.
نوشته او به نحوی موجز از اهمیت بارت و تأملات او در حوزهی نظریهی عکاسی میگوید مناسبت آن را با نوشتههای دیگر بارت روانکاوی و پدیدارشناسی باز میشکافد.
تفسیر برگین سخن بارت را در جایگاه شایستهاش قرار میدهد و کلیدهای کارآمدی از اندیشه بارت را در اختیار ما میگذارد. که البته نیاز به خوانش دقیق دارد. آنچنان که از ایجاز خود متن، نوع نگرش و بحث نویسنده و وفور علائم تأکیدی (ویرگول، گیومه و واژههای سیاه) پیداست.در حقیقت یکی از وجوه بارز و مهم کتاب بارت، پرداختن به آن ساحت از عکاسی است که عموماً خصوصی، شخصی و غیر جدی تلقی میشد و میشود.اما در بستر آثار و اندیشههای بارت و حوزههای مرتبط با آنها، میتوان این مقاله را رویکردی دانست که در کل به خوانش عکس معطوف است و نیز به طور ضمنی فرایند خوانش عکسهای چهره و عکسهای خانوادگی را میکاود. که به همین سبب در اینجا به چاپ میرسد.در فضایی که همگان عادت کردهاند با مایملک جزئی و خام فکری و ذهنی خود، به همه پرسشها حتی در عرصه به ظاهر محدودی چون عکاسی پاسخ بدهند و با گردنی افراشته عدم درک خود را به حساب پیشپا افتادگی یا فقر متن و موضوع بگذارند. مقاله برگین تلنگری است با مضمونی از سخن شوپنهاور که درک چیزی، از نقد آن دشوارتر است.
این امر پیشپا افتادهای نیست که کسی با سرمایه و قدرت اندیشه بارت و ذهن انتقادی و لذتجوی او در مورد عکاسی مطلب بنویسد. و ما را با «جلوههای کوچک تنهاییاش» رویارو کند که همین جلوهها به خوانش عکسهای خانوادگی تعین و تحقق میبخشد.
دست کم باید از این فرصت برای محک اندیشه خود و جانبخشی به روح عکاسی بهره گرفت. بیتردید بارت در جبهه ما خواهد بود، نه در جبهه دشمن.
کیوان دوست خواه (که یادش گرامی است) چند سال پیش این مقاله را به من معرفی کرد قرار بود که برگردان حاضر در انتهای ترجمه فارسی اتاق روشن به چاپ برسد که به دلایلی از آن امتناع کردم.
در این مدت جای خالی چنین متنی آزارم میداد. از سوی دیگر نیز جایی را واقعاً مناسب چاپ آن نمییافتم. چه در نشریههای تخصصی هنر و عکاسی و چه در نشریههای فلسفی و ادبی. چون هرکدام تهِ دلشان، یا نظریه را جدی نمیگرفتند یا عکاسی را. …