گفتوگوی فرهاد فخریان و علیرضا نیکنژاد با میترا تبریزیان Mitra Tabrizian؛
لطفاً از خودتان برای خوانندگان ما بگویید.
میترا تبریزیان: من در ایران به دنیا آمدم ولی تحصیلاتم در انگلستان بود. حدود ۱۳-۱۴ سالگی ایران را ترک کردم. ابتدا یک دوره (مبانی و هنر پایه) گذراندم، از آنجا با انجام پروژههایی وارد عکاسی شدم. اوایل کارهای مستند – اجتماعی میکردم. من علاقهام به ایران زیاد بود. اوایل تحصیلم زیاد به ایران میآمدم و عکس میگرفتم. بعد وارد دانشگاه West Miniseter شدم و بهطور جدی تحصیلم را در لیسانس عکاسی شروع کردم. پس از آن دوره فوق لیسانس را در آنجا سپری کردم.
PHD قبلاً در انگلیس فقط به صورت تئوری بود که در چند سال اخیر به صورت عملی و تئوری کار میشود، که خیلی بهتر شده. شما میتوانید در زمینه خود عکاسی، فیلم و… کار کنید. بجای نوشتن هفتاد هزار کلمه، چهل هزارتا مینویسید و بقیهاش را پروژه کار میکنید. در انگلیس شخصی هست بنام ویکتور برگین که معلم ما بود و همگی زیر نظر کارشناسی او کار میکردیم؛ از بین آنها فقط من ایرانی بودم. برگین نفوذ خیلی زیادی در حرکت نوی عکاسی داشت.
بله، تعدادی از مقالاتش اینجا چاپ شده در عکسنامه و…
میترا تبریزیان: شما اینجا عکاسی را به چه صورت درس میدهید؟ تئوری، عملی، یا هردو؟
هر دو. در ایران از سال ۶۲ (۱۹۸۳) رشته عکاسی در دانشگاه ارائه شد، با برنامهای پر از اشکال که هنوز هم ادامه دارد. از سال ۱۹۹۴ هم فوق لیسانس راهاندازی شد.
میترا تبریزیان: یعنی تقریباً ۲۱ سال… به نظر من جمعیت (حاضر در سالن) خیلی باهوش بودند و خیلی تشنه (برای دانستن). چون معمولاً مردم سؤالهای تکنیکی میکنند، این عکس را چهجوری گرفتید؟ با چه دوربینی؟ و… ولی سؤالهایی که اینجا شد خیلی خوب بود. البته فکر میکنم کمی سوء تفاهم شد، در مورد خوب بودن شرق یا بد بودن غرب. من نمیگویم غرب بد است ولی ما هنوز هم فکر میکنیم غرب یک چیزی میداند که ما نمیدانیم. البته که پیشرفتهای تئوری و تکنیکی زیادی کردهاند…
متأسفانه من علیرغم تشنگیام برای دیدن کارهای عکاسان، خصوصا عکاسان ایرانی، قبلا کارهای شما را ندیده بودم. و حالا برایم جالب است بدانم آیا هیچ قصد دارید همانطور که غرب را نقد کردهاید در مورد فرهنگ شرق و گرهها و اشکالات فرهنگ شرق نیز عکاسی و نقادی کنید؟
میترا تبریزیان: من همانطور که در جلسه سخنرانیم گفتم، ایرانیها سوژههای سخت و پیچیدهای هستند. کسی که بخواهد چنین کاری بکند باید راجع به آن فرهنگ خوب بداند. برای کسانی مانند من یا شیرین نشاط که سالها اینجا نبودهایم، این کار خیلی مشکل است. برای چنین کاری باید خیلی خوب تحقیق کرد. ولی موضوعی که تازگی خیلی به آن فکر میکنم و برایم جالب است، پایداری و ماندن مردم علیرغم شرایط حاکم است. این دیدگاه و ادامه دادن و مقاومت برایم خیلی جالب است.
چیزهایی که از ایران دیدم. کارهایی که از ایرانیان دیگر دیدم که راجع به ایران کار کرده بودند.، و اینکه مثلا میگویند جامعهای است که نسبت به جاهای دیگر تحت فشار است، یا خیلی اگزوتیک است یا… همه اینها هست ولی من با بعضی از معرفیهایی که از ایران توسط خود ایرانیان میشود موافق نیستم.
من فکر میکنم جامعه خیلی پیچیدهتر است. من به اندازه کامل و کافی از فرهنگ ایران نمیدانم ولی اگر روزی کاری بکنم که فکر کنم خواهم کرد، این است که ادامه دهم. این خیلی مهم و مثبت است که به غربیها نشان دهیم جامعه ما اگر چه همه آنچه میگویند هست، ولی خیلی عمیقتر و پیچیدهتر از اینهاست. چیزی که آن شب گفتند که موافقش نیستم این است که امروزه در دنیای هنر به ایرانیان (شرقیها) اهمیت میدهند که بیایند و حرف بزنند (البته ایرانیانی که اینجا هستند خیلی بهتر از ما میتوانند راجع به ایران حرف بزنند) ولی هنوز نظریه غربیها خیلی سطحینگر و سادهنگر است. این موضوع همیشه برای من خیلی مهم و جالب بوده که ایرانیان آدمهای بسیار قوی و مقاومی هستند و این ناشی از روحیه آنهاست.