آریاسپ دادبه در مقاله «اقلیم هشتم» به جوانب نگارگری در چارچوب دیدگاه خود میپردازد. «برای ما انسانهای معاصر درک عالم هنرهای معنوی بسیار دشوار است. در حقیقت منابع شناختمان تغییر کرده است. تعدد محدودی کانونهای فرهنگی در جهان امروز و معدود افرادی در این زمینهها کار میکنند. توجه این مجامع بیشتر در حوزهی پژوهش است تا خلق اثر هنری.» در کنار جریان عظیم «جهانی شدن»، نباید فراموش کنیم که ما انسان هستیم و انسان عالمی دارد. عالمی با خویشکاریهای ویژه. عالم انسانها مانند هستیِ آنها دارای لایههای وجودشناختی مختلفی است. دادبه میکوشد در این نوشتار تفاوت عالَم ایرانی با عالم غربی و حتی با عالم دیگر تمدنهای شرقی همچون هند را تبیین کند. تا از این رهگذر تفاوت هستیشناسی هنر در این عالمها را روشن کند.
این جستار عمدتاً پیرامون هنر نگارگری است. نگارنده میکوشد تا با تبیین سه پرسش بنیادین عالم هنر یعنی «انسان، هستی، زمان» که در مصادیقی از جهان هنر ایرانی است. «اقلیم هشتم» یا همان عالم خیال که مختص این هنر است را توضیح میدهد.
او اقلیم هشتم را عالم ظهور هنر مینوی میداند. عالمی فراتاریخی «که در آن اجسام معنویت مییابند و واقعیتهای معنوی جسمیت. این چنین به طریقی رازآمیز حکمت مینوی در تاریخ رمزی و مثالی ایرانیان تداوم یافت». هرچند با زمینهها و منابع شناخت امروزی راهیابی به اینگونه مفاهیم دشوار است. اما اگر سیر و سلوک در بستر تعقل به معنای شهود هم جاری شود. عالمی گشوده خواهد شد که هنرمندان را به اقلیم هشتم میکشاند. این عالم ملکوت یا همان عالم مثال است. به گمان نگارنده موجد تعادل میان خود و جهان بیرونی میشود. «این عالم دارای زمان و مکان و حرکت مشخص خود میباشد. آنرا اجسام و الوان و اشکالی است واقعی اما غیر از اجسام این عالم خاکی یعنی دقیقا همان فضای ملکوتیِ مینیاتور ایرانی.»