از هر چیزی می‌توانی عکس خوب بگیری / گفت‌‎وگوی ریچارد وودوارد با ویلیام اگلستون

 

بخشی از گفت‌وگو:

ریچارد وودوارد: آیا موضوعات یا اشیایی هم هستند که ذاتاً برای عکاسی جالب باشند؟ مثلاً می‌توانید در یک خیابان شلوغ پر از فروشگاه رانندگی کنید و مطمئن باشید سوژه‌ای ارزشمند پیدا می‌کنید؟

ویلیام اگلستون: فکر می‌کنم یک‌بار وینوگراند بود که به من گفت: «از هر چیزی می‌توانی عکس خوبی بگیری»

ریچارد وودوارد: شما این حرف را باور دارید؟

ویلیام اگلستون: خوب، نصیحت خوبی است.

ریچارد وودوارد: ولی حتماً وقتی از خانه بیرون می‌روید، دنبال چیز جالبی برای عکاسی می‌گردید، این طور نیست؟

ویلیام اگلستون: همین‌طور است. من به هر چیزی که ممکن است بیرون پیدا بشود فکر می‌کنم. وقتی مردم می‌پرسند چه کار می‌کنم، می‌گویم امروز از زندگی عکس می‌گیرم.

ریچارد وودوارد: می‌توانید هر جایی عکاسی کنید یا مکان‌های مشخصی سوژه‌های غنی‌تری را به شما عرضه می‌کنند؟

ویلیام اگلستون: فکر می‌کنم هرجایی. مدت‌ها پیش این‌طور نبود. فکر می‌کردم برای عکاسی حتماً باید به پاریس رفت.

ریچارد وودوارد: چه چیز باعث شد طرز تفکر شما عوض شود؟

ویلیام اگلستون: یکی از محرک‌هایم رابرت فرانک بود. وقتی او نمایشگاهی از کارهایش در MOMA [در سال ۱۹۶۲] گذاشت، من هم آن‌جا بودم. عکس‌هایش روی دیوارها نشست نکرده بودند؛ اما در کتاب چرا. آن زمان خودم شدیداً درگیر فرم‌گرایی بودم. اصلاً نمی‌فهمیدم کارها دربارۀ چی هستند. حدود یک سال این کتاب را مطالعه کردم. یادم می‌آید در نمایشگاه از این که این عکس‌ها آمریکایی هستند به نوعی شوکه شده بودم. من کارتیه برسون را تحسین می‌کنم و فکر می‌کنم که جذب رمانتیسم اروپایی «لحظه قطعی» شده بودم. تا آن زمان نفهمیده بودم که فرانک چه هنرمند فوق‌العاده‌ای است.

ریچارد وودوارد: آن زمان شما به خصوص عکاسی سیاه و سفید کار می‌کردید. هیچ وقت در ذهنتان تفاوت بین عکاسی سیاه و سفید و رنگی را مشخص کرده‌اید؟

ویلیام اگلستون: این دو کاملاً متفاوت‌اند. در عکاسی رنگی، باید در آنِ واحد مسائل زیادی را در نظر بگیرید.

ریچارد وودوارد: اگر کسی به ورقه‌های کنتاکت شما نگاه کند، متعجب می‌شود که چقدر به ندرت کاری را که در همه عکاسان هم‌سبکتان انجام می‌دهند، تکرار می‌کنید: شما از هیچ سوژه‌ای چهار یا پنج بار عکس نمی‌گیرید. معمولا فقط یک یا دو فریم است.

ویلیام اگلستون: بیشتر فقط یک عکس می‌گیرم. این شیوه لجستیکی کارم بوده است. اگر اتفاقا از یک سوژه بیشتر از یک عکس دیدید، احتمالا به این دلیل بوده است که فکر کرده‌ام شاید دوربین تکان خورده باشد. من از یک سوژه یک سری عکس نمی‌گیرم. خیلی وقت پیش فهمیدم که عذاب‌آورترین کار، نگاه کردن به تعداد زیادی عکس از یک سوژه است. آدم را دیوانه می‌کند.

ریچارد وودوارد: آیا نوع نگاهتان از پشت دوربین نسبت به سال ۱۹۷۰ هیچ تغییری کرده است؟ 

ویلیام اگلستون: واقعا نه. یک روز به کارهای قدیمی‌ام نگاه می‌کردم و فکر کردم چقدر کم تغییر کرده‌ام. حداقل آن روزها هم مسیرم مشابه همین حالا بود.

ریچارد وودوارد: این روزها روی چه پروژه‌ای کار می‌کنید؟

ویلیام اگلستون: خوب، هنوز روی عکاسی از کالیفرنیا کار می‌کنم. عکاسی از هر چیزی در لس‌آنجلس. این مجموعه یک جور احساس کلی از آنجا به دست می‌دهد.

ریچارد وودوارد: فکر می‌کنم با وجود هالیوود، سوژه‌های عجیبی برای عکاسی داشته باشید. درواقع این جا عکاسی سخت‌تر است.

ویلیام اگلستون: خیلی سخت است. همه‌جا سوژه و محرک هست. در یک شهر کوچک این اتفاق نمی‌افتد.

ریچارد وودوارد: هیچ‌وقت در ژاپن عکاسی کرده‌اید؟

ویلیام اگلستون: آن‌جا بوده‌ام ولی عکاسی نکردم. اگر کار می‌کردم به احتمال زیاد کارهای اثرگذاری می‌شد. همان‌طور که عکس‌هایم از L.A این‌طور هستند. ولی رفتن به یک کشور، یک جای خاص یا یک قاره برای عکاسی، شیوه‌ای نیست که من دنبالش باشم.

ریچارد وودوارد: پس پروژه‌های عکاسی‌تان در مصر و آفریقا تصادفی بود و تمایل فوق‌العاده‌ای برای کار در آنجا نداشتید.

ویلیام اگلستون: نه، نداشتم.

ریچارد وودوارد: چرا فکر می‌کنید عکاسان جنوبی کم هستند؟

ویلیام اگلستون: من که کسی را نمی‌شناسم. همیشه نظرم این بوده است که نباید به این کارها با دید عکس‌هایی جنوبی برخورد کرد. این جا مردم، مکان را بزرگ جلوه می‌دهند. فکر می‌کنند جنوب یعنی درخت ماگنولیا. آره، ایده من همیشه عکسِ این بوده است. مهم عکاسی است.

.

پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «ویلیام اگلستون»

سبد خرید ۰ محصول