طرحی از آنتونی تاپیس

آنتونی تاپیس / زندگی و آثار / ثمیلا امیرابراهیمی

 

معرفی مقاله:

در مقاله‌ی حاضر ثمیلا امیرابراهیمی به‌تفصیل به زندگی و آثار نقاش مشهور اسپانیایی، آنتونی تاپیس پرداخته است. تاپیس، بعد از پیکاسو و میرو، یکی از سه هنرمند بزرگ نقاشی نوین اسپانیا شناخته شده و مانند آن دو هموطن خود شهرتش از مرزهای اسپانیا گذشته است. او در سال ۱۹۲۳ در بارسلون در خانواده‌ای کاتالان متولد شد. دوران جوانی او با جنگ‌های داخلی اسپانیا و بیماری طولانی او در سن هفده‌سالگی مصادف شد. این بیماری قلب و ریه که دو سال طول کشید، او را از رفتن به مدرسه بازداشت و در یک آسایشگاه کوهستانی بستری کرد. تاپیس در همین دوره با کپی کردن آثار ون‌گوگ و پیکاسو، طراحی را آغاز کرد. تاپیس نقاشی خودآموخته بود و کلاس‌های هنری کوتاه‌مدتی که گذراند از جمله دو ماه آموزش در آکادمی هنری خصوصی که پدرش آن را در کنار تحصیل حقوق اجازه داده بود، تأثیر کمی بر او داشت.

امیرابراهیمی با تقسیم‌بندی دوره‌های مختلف زندگی تاپیس در این مقاله سعی دارد تا تأثیرات مهم هر دوره را برشمارد. ده سال اول تحول کار تاپیس فورانی از تجربه‌ها و گرایش‌ها و نوسانات مختلف را نشان می‌دهد که تفکیک آن‌ها از هم مشکل است. اما در همین زمان است که او نسبت به جریان‌های مختلف هنری و فکری بسیار باز و گشوده می‌شود و به نحو خستگی‌ناپذیری طیف وسیعی تجربه‌های تکنیکی و شیوه‌های بیانی متفاوت و حتی متضاد را به آزمون می‌گذارد. البته امیرابراهیمی تنها به زندگی و آثار او نپرداخته، بلکه به مقایسه‌ی آثار او با دیگر نقاشان نیز پرداخته است. علاه بر این، به جهان‌بینی او نسبت به نقاشی و چیدمان‌های مفهومی تاپیس که بخش مهمی از آثار او، فارغ از نقاشی‌هایش، است نیز نگاهی داشته است.

.

بخشی از مقاله:

در سال‌های ۴۷ _ ۱۹۴۶ تاپیس در طراحی‌های خطی از چهره‌اش، خود را همچون پیشگو، جادوگر یا شعبده‌بازی نشان می‌دهد که با نگاهی نافذ و رو در رو، میان عناصر و اشیای جادویی قرار گرفته و گویی در حال احضار نیرو‌هایی مرموز و مافوق طبیعی است. حالت دست‌ها که یا به علامت تسلیم و احترام روی سینه قرار دارد و یا در حال تماس با هاله‌ی جادویی اشیا بر فراز آن‌ها نگه داشته شده، اعترافی به علایق پنهانی او در این زمان است. اولین نشانه‌های گرایش تاپیس به آموزه‌های عرفانی و فلسفی «رامون لول» در این آثار، دیده می‌شود. این فیلسوف و حکیم الهی، شاعر، دانشمند، و مبلغ مذهبی، بسیار مورد احترام هنرمندان گروه «دو آل ست» بود. اعضای سوررئالیست این گروه که به عرفان و فلسفه جهانی علاقه داشتند، لول را استاد خود و در ردیف یاکوب بوم، آنتونی گائودی، و ماکس ارنست می‌دانستند. برتون در بیانیه‌ی سوررئالیستی خود، نام او را همچون استاد و حامی مقدسی متذکر می‌شود. آنچه سورئالیست‌ها و در نتیجه تاپیس را مجذوب اندیشه‌های لول می‌کرد شیوه‌ای بود که این فیسوف مابین شاخه‌های مختلف علوم ارتباط برقرار می‌کرد و خود او آن را «هنر ترکیب» می‌نامید.

تاپیس در نقاشی‌های سوررئالیستی خود با استفاده از رنگ، نور و سایه، فضاهای جادویی و غیرواقعی موجودات هیولایی و از ریخت افتاده را تصویر کرد و در برخی آثار خود در برابر مذهب موضعی ریشخند‌آمیز گرفت. فیگورهای خیالی او چند سال بعد به تدریج با نشانه‌ها و خطوط نامفهوم همراه شدند و توده‌های ابرمانند ذرات کهکشانی در تضاد با خطوط، خراش‌ها و نوشته‌ها قرار گرفتند. سوررئالیسم به تاپیس کمک کرد تا از کیفیات ظاهری پدیده‌های مرئی فراتر رود و تصویر خیالی را همچون راهی به سوی جوهر و اساس در نظر گیرد. طراحی‌های سوررئالیستی و کمپوزیسیون‌های معمایی او تحت تاثیر موسیقی واگنر و نقاشی‌های کله و میرو، احساسات رمانتیک را با روح سوررئالیستی درهم آمیخت. تاپیس در این‌باره می‌گوید: «راه جادویی را انتخاب کردم تا تمایز میان واقعی و غیر واقعی، تمایز مابین اشیای خاص و هستی عام را از میان بردارم. این برخورد هاله‌ای جادویی به آثار من بخشید.»

سبد خرید ۰ محصول