بخشی از مقاله:
این دعوی که استادان مدرسه باوهاوس در مورد آموزش هنر اتفاق نظر تمام و کمالی داشتهاند بینیاز از اثبات نیست. چنانکه نامهای کله و کاندینسکی چه از حیث تمرین در کارگاه (تجربه) و چه از حیث اجراهای کلاسی، تصاویر متفاوتی را به ذهن متبادر میکند. برنامه آموزشی مدرسۀ باوهاوس برحسب افراد برجستهای که در کادر آن مشارکت داشتهاند همواره بازسازی شده است. ساماندهی نمایشگاههای مهم باوهاوس با بخشهایی که به دورۀ درسی کله، دورۀ درسی کاندینسکی، دورۀ درسی آلبرس و به همین منوال، اختصاص داده شده بود، از این امر حکایت دارند. با توجه به اهمیت این چهرهها در تاریخ هنر مدرن، فهم آراء شخصیتان در مورد شیوههای آموزش، برای درک بهتر هنر خود آنها نیز حیاتی مینماید. این آراء به صورت یادداشتهایی برای سخنرانی و تمرینهای آموزشی با طول و تفصیل زیادی چاپ شدهاند. برای مثال رسالۀ مستقلی در مورد شیوههای آموزش کاندینسکی وجود دارد؛ یا متن سخنرانیهای کله در دو جلد، بالغ بر هزار صفحه منتشر شدهاند. در مجموع درسهای این دو هنرمند نسبت به هنرمندان معلم دیگری که نامشان در اینجا آمده است، سندیت کاملتری دارد.