حکایت معروف رقابت نقاشان چینی و رومی در مثنوی مولوی چنان شهرتی یافته که از بازگویی بینیاز است. در این قصه، چینیها کار خودشان را با «صد رنگ» انجام میدهند و بعد از اتمام کار، نقشهایی هوشربا کشیدهاند. اما کاری که رومیان کردهاند، فلسفیتر است. رومیها به جای نقاشی، آینه ساختهاند؛ آینهای که چهرۀ حقیقت را بازتاب میدهد.
البته مولوی احتمالا قصد مقایسۀ سبکی بین دو سبک نقاشی شرقی و غربی را نداشته و به صراحت میگوید که منظورش از رومیان، صوفیان هستند، اما واقعیت این است که در این حکایت، به هر حال رومیان نمایندۀ واقعنمایی شدهاند؛ آینه، ابزاری برای نمایش واقعیت است و نشانۀ تعهد رومیان به این که واقعیت را نشان بدهند. آینه نمیتواند سبکپردازی چینی انجام دهد و صد رنگی که در واقعیت نیست به صحنۀ واقعیت بپاشد. ابعاد در آینه و عمق و دورنمایی و حتی حالت چهره، همگی از واقعیت گرفته میشود. تفاوت بین نقاشی چینی و رومی در این حکایت برجسته شده است۱ اما احتمال دارد که کار مولوی عامدانه باشد. به نظر میرسد این حکایت را مولوی یکسره از حکایت دیگری در شرفنامۀ نظامی گنجوی وام گرفته باشد اما به عمد جای چینی و رومی را عوض کرده باشد.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.