هنرمندان و حکومت طی این ۴۰ سال رابطهی خوبی با هم نداشتهاند و دلیل آن بیش از هر چیز به تصور جمهوری اسلامی از «هنر اصیل» و «هنرمندان انقلابی» مرتبط است. گروههایی که پس از انقلاب ۵۷ بر مسند قدرت نشستند، نه تنها هنر را به حال خود رها نکردند؛ که بالعکس از آنجا که آرمانها و آرزوهایی بزرگ برای ساخت جامعهای نو و انسانِ کامل در سر داشتند، هنر را همچون «وسیلهای» دیدند که بالقوه میتواند تحت نظارت ایدئولوژیکْ و با تبعیت از آرمانها و ارزشهای گروههای فاتح، در خدمت اهداف حکومت قرار بگیرد. صفات «متعهد»، «انقلابی»، «انسانساز»، و «ضداستکبار» که پیشتر توسط روشنفکرانِ انقلابی بر هنر چسبانده شده بود، دستورالعمل هنرِ رسمی را تعریف کرد و سازمانهای ریز و درشت با ردیف بودجههای مشخصی برای ترویج آن تعیین شد و همزمان که این هنر انقلابی «روح تعهد را در کالبد انسانها میدمید»، جان و توان نهادهای هنری پیشین را میمکید و نابود میکرد: «ســازمان ملی فلکلور تعطیل میشود و هنرمندان بینوای آن پریشان میگردند، سازمان ملی باله منحل میشود و کسانیکه سالها در بزرگترین مدارس هنری جهان تحصیل کردهاند از فعالیت باز میمانند، هنرمندان اپرای تهران که در بین آنها چند ســتارهی بینالمللی دیده میشــود از خدمت مرخص میشــوند، ارکستر سمفونیک تهران فلج میشود و موسسات دیگر…»۱
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۵ دیدگاه
مقاله مبسوط و جامعی بود از سیر تاریخی کنشگری جامعه هنر های تجسمی ایران. اما در بخش پایانی مقاله اشاره کردید که از مطالبات صنفی به مطالبات کلان تری رسیدند. در صورتیکه در شرایط فعلی نیز یکی از اهرم های فشار بر حاکمیت تداوم مطالبات صنفی از سوی گروه ها و اقشار مختلفه و مطالبه گری کلان از حاکمیت نباید مطالبه صنفی رو ذبح کنه.
با احترام از امضاء این بیانیه خودداری میکنم . چرا که در نگارش آن زبان مدار و توهم امید به تغییر از سوی مسئولین مربوطه وجود دارد . روشی که سالها به شکست منجر شده و امید هر گونه تغییری را از بین برده .
دوست عزیز این بیانیه نیست و از کسی نخواستیم چیزی رو امضا کنه. این متن مرور مهمترین بیانیههایی است که از حدود ۳۰ سال پیش تا به حال منتشر شده.
ممنون از توضیحتون . بنده فکر کردم بیانیه ای جدید هست
بسیار عالی