مستند دیوید هاکنی
مستند «دیوید هاکنی» به کارگردانیِ رندال رایت، تصویری عمیقاً شخصی از این هنرمند ارائه میدهد؛ وقتی مستندی در زمان حیات هنرمند ساخته میشود و خود نیز در تهیهی آن نقش داشته، انتظار میرود بیشترین قابهای تصویری به او اختصاص داده شود؛ اما رندال بدونِ حضورِ مدامِ هاکنی در فیلم، روایتی عمیقتر و شخصیتر از این هنرمند بهتصویر میکشد.
بهتصویرکشیدن و روایتِ زندگی هاکنی در قالبِ هنر هفتم، میتواند ماهیتِ سینماییِ جذابی داشته باشد. زیستِ هاکنی سرشار از تجربههای متناقضِ انسانی است. شور عشق و سرخوردگیِ فراق، زیستن در شرایط اقتصاد ورشکستهی دوران جنگ، تراژدیِ بیماری (ایدز) و… همگی میتوانند زندگی هاکنی را بدونِ درنظرگرفتنِ شهرت و مقامِ او در عرصهی هنر، تبدیل کنند به یک روایتِ سینمایی جذاب. آنچنان که بهگفتهی خودش او فرزند دوران رکود اقتصادی و ریاضت بوده است.
دیوید هاکنی کیست؟
دیوید هاکنی، هنرمند چندرسانهای بریتانیایی، در سال ۱۹۳۷ در خانوادهای از طبقه کارگر در برادفورد متولد شد. پدرش شخصیتی مستقل و نامتعارف داشت و مادرش زنی مذهبی و پرکار بود. این محیط خانوادگی، روحیهی آزاداندیش و بیپروا را در هاکنی پرورش داد. او از همان دوران دانشجویی در کالج برادفورد و سپس کالج سلطنتی هنر لندن، با آزمودن سبکهای مختلفی چون ناتورالیسم، رئالیسم و سپس کوبیسم، راه خود را در هنر مدرن باز کرد.
هاکنی در دههی ۱۹۶۰ یکی از چهرههای برجستهی پاپآرت شد؛ جنبشی که از فرهنگ شهری و عناصر بصری روزمره الهام میگرفت. او در کنار نقاشی، به چاپ، طراحی صحنه، و عکاسی نیز پرداخت و همواره در حال تجربهی رسانهها و تکنیکهای جدید بوده است.
زندگی دانشجویی او در دورهای پر جنبوجوش و متفاوت از نسل پیش از خود شکل گرفت. این نسل تازه، متأثر از جنبش بیت و فرهنگ معاصر، از رسانهها، علائم شهری و تبلیغات الهام میگرفت و در عین داشتن اطلاعات گسترده از تاریخ هنر، نگاه انتقادی و نوآورانهای به آموزش و هنر داشت.
هاکنی با ظاهر کودکانه و پرانرژیاش، چهرهای شناختهشده در رسانههاست و آثارش همراه با نوشتههای ساده و روشنگرانهاش در کتابهای متعدد منتشر شدهاند. او امروز، با بیش از ۷۰ سال سن، همچنان فعال است و اخیراً در نمایشگاهی، مناظر طبیعی انگلستان را در بومهایی عظیم و به سبک نقاشی در فضای باز به نمایش گذاشته است. این پیوستگی میان نوآوری و تداوم، ویژگی اصلی زندگی حرفهای هاکنی است.
هنر دیوید هاکنی
هنر او غالباً نوعی زندگینامهی شخصی است. نخست در هنرکده بردفورد، یورکشر، آموزش دید و سپس در کالج سلطنتی هنر، لندن، هنرآموزی کـرد. هاکنی به اتفاق جمعی دیگر از نقاشان همچون آلن جونز، پیتر فیلیپس و دریک بوشـر، پس از برپایی کارنمـای گروهـی معاصـران جـوان / ۱۹۶۱، جنبش پاپ آرت انگلیسی را پدید آوردند. سالها بعد او به آمریکا رفت و طی سالها در کالیفرنیا زندگی و کار کرد.
طراحیهای دیوید هاکنی
طراحیهای هاکنی با ترکیبی از فاصله و نزدیکی (خودمانی بودن)، حسی از سرزندگـی و گـاه محافظهکـاری در بیـان، ارزش دیـدن دارنـد. میتوان گفت حساسیتی که نبودش سالها در نقاشیهایش به چشم میآمد، اینجا در طراحیها حضوری ثابت دارد. بهترین آثار هاکنی بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ خـلق شدهاند و اگـر بخـواهیم بیرحمانه قضاوت کنیم، بهترینهایشان همگی مربوط به دههی اول این دورهاند.
نقاشیهای اولیۀ هاکنی
در ابتدا، هنر هاکنی، به نوعی برهمزدن و خنثی کردن انتزاع بریتانیایی بود- سبکی که در وهلهی نخست نام اَلِن دِیوی و راجر هیلتون را به ذهن متبادر میکند- هنری که برآمدش مردان در لباسِ خانگـیِ شلوولِ زنـان و در حـال حمل کیفدستی بود؛ نوارهای تلگراف با نوشتههایی که در توالتها به آن برمیخوریم، آمیزش مخفیانه دو مرد در سرویس بهداشتیهای عمومی یا معـاشقه در زیر دوش.
نقاشیهای اولیـهی هـاکنـی، شـامل تکچهرهها و چشماندازهای پیرامونـش بود. هنگام اقامت در کالیفرنیا یک سلسله نقاشی با موضوع استخر شنا خلق کرد و در اوایل دههی ۱۹۷۰، به شیوهی بازنمایی سنتی روی آورد و چند پردهی دو پیکری کشید «آقا و خانم کلارک و پرسی / ۱۹۷۱». این نقاشیها به لحاظ فراخی فضای تصویری، لطافت نور و سادهسازی فرمهـا در خور توجهاند. شیوهی کارش را در دههی ۱۹۸۰ تغییر داد و با بهرهگیری از شگردهای پیکاسو به نقاشی از اشخاص، فضاهای داخلی و خارجی و مناظر پرداخت. در دههی ۱۹۹۰، مجموعهای با عنوان نقاشیهای بسیار جدید ـ مناظری کمابیش انتزاعی ـ پدید آورد. اخیراً به زادگاهش، یورکشر بازگشته است، در برابر طبیعت و با استفاده از امکانات رایانه و دوربین عکاسی، مناظر این نواحی را بر بومهای متعدد نقاشی میکند «درختان بزرگ نزدیک ورتر / ۲۰۰۷». از نمونههای دیگر نقاشیهایش میتوان به این آثار اشاره کرد: «ما دو پسر به هم چسبیدهایم / ۱۹۶۱»، «نخستین ازدواج / ۱۹۶۲»، «مردی زیردوش / ۱۹۶۴»، «حلقهی لاستیکی غوطهور در استخر شنا / ۱۹۷۱».
عکسهای دیوید هاکنی
دو دههای میشود که از اوج گرفتن عکاسیهای دیوید هاکنی میگذرد. در طول این مدت بیش از حد تصور دربارهاش مقاله نوشته شده است. پیرامون آثار عکاسی وی بحث شده است. شیوهی کارش توسط هر عکاسی حداقل برای یکبار هم که شده مورد تقلید قرار گرفته.
هاکنی با یک سلسله باسمهی شانزده تایی تحت عنوان ترقی یک آدم عیاش، استعداد خود را در چاپگری نشان داد. سپس در اوایل دههی ۱۹۸۰، به عکاسی علاقهمند شد و یک سلسلهفتوكولاژ بزرگاندازه پدید آورد. خود او دربارهی روش عکاسیاش گفته است: «من جهان را نه بر اساس تفسیر یکپارچهی دوربین، بلکه بدانگونه که میبینم از نو میسازم».
او عکاسی را برگزید تا پرسپکتیو سنتی تک نقطهای را مورد سؤال قرار دهد. ارائهی مجموعه طرحهای بزرگی برای اپرا، و به بهترین شکل، طرحهای اپرای «تریستان و ایزولده»، نشان میدهد که آگاهی و دانش او نسبت به فضای چند بعدی تا چه حد افزایش یافته است. ترکیببندیهایی چشمگیر و در ابعاد بسیار بزرگ متشکل از عکسهای کوچکتر. آثاری که در عین به تصویر کشیدن هر جزء کلیتی از یک فضا، چهره یا حرکت را از زوایای مختلف نشان میدهد. با دوربینهایی که روز به روز کوچکتر میشدند. او عکسهایی با پرسپکتیوهایی روز به روز بیشتر و متنوعتر، خلق میکرد.
پیشنهاد مطالعه: عکاسی استعلایی هاکنی / ویکتور آرواس / فرشید آذرنگ
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.