هنر مفهومی (کاسپچوال آرت) چیست؟
هنر مفهومی (Conceptual Art)، جنبشی که در میانۀ قرن بیستم ظهور کرد و با بهچالشکشیدن مفاهیم سنتی تأثیر بسزایی بر دنیای هنر گذاشت. بنیان این جریان هنری بر ایده و مفاهیم شکل گرفت. مفاهیم و ایدههایی که اثر نهایی را نه بهعنوان یک شی مادی بلکه بهمنزلۀ سندی برای اثبات خود تبدیل کردند. شاید استفاده از زبان و کلام در آثار مفهومی بارزترین نوع بیان در این جریان هنری بهنظر برسند، اما بر اساس نظریههای این جنبش از هر عنصری که فاقد جاذبۀ بصری باشد، در خلق آثار میتوان بهره گرفت. رویین پاکباز در توضیح این ویژگی هنر مفهومی در کتاب دائرةالمعارف هنر مینویسد:
«کانسپچوال آرت تجسم مادی ایده را بهسود طرحوارهها، نوشتهها و دستورالعملها کنار میگذارد، با این هدف که مخاطب را به تفکر یا عمل وادارد. (امروزه این اصطلاح را برای توصیف هر نوع هنری که نتوان آن را در زمرۀ هنرهای متعارف برشمرد، بهکار میبرند.»
درواقع این جنبش مفهوم و ایده را بر شکل بصری و زیباییشناختی اثر نهایی ارجح میداند. و این نگرش در تضاد با انواع سنتی هنر همچون نقاشی و مجسمهسازی است.
تاریخچۀ هنر مفهومی (کانسپچوال آرت)
کانسپچوال آرت اصطلاحی است که نخستین بار در سال ۱۹۶۷ طرح شد. این واژه در مقالهای با عنوان «پاراگرافها و هنر کانسپچوال (هنر مفهومی)» توسط سول لوویت استفاده شد. در توضیح این اصطلاح، جریان مشخصی بود که از نیمههای دهه ۱۹۶۰ در میان هنرمندانی چون جوزف کاسوت، ویکتور برگن-برناردنت، یان برن، مل رامسون و گروه انگلیسی «هنر و زبان» (که در سال ۱۹۶۸ به راه افتاده بود). این جریان در واقع با حمایت منتقد فرانسوی کاترین میله، شکل گرفت.
آنها با بهرهگیری از مواد و مصالحی که از فلسفۀ زبان و ساختارگرایی برگرفته شده بود، توصیفی واقعی از هنر را کشف و ارائه دادند. در واقع هدف و نیت این جریان، یافتن ریشههای عملکرد هنری و واقعیت تجربی بود. واژهی «کانسپچوال» میتواند به موقعیتهای گوناگونی در هنر مدرن نسبت داده شود. گستره این موقعیتهای متنوع را میتوان از نظریۀ «نقاشـفیلسوفی» که توسط آنتون رافائل منگز نئوکلاسیک ارائه شد تا «حاضرآمادههای» مارسل دوشان درنظر گرفت.
ویژگیهای هنر مفهومی
«مضمون» و «محتوا»؛ اصل بنیادین در شکلگیری هنر مفهومی
ویژگی مهم این جنبش را در عنوان آن یعنی هنر مفهومی، میتوان جستجو کرد. آنچه بیش از هر چیز در میان این هنرمندان اهمیت دارد، «تمرکز بر مضمون و مفهوم به عنوان بیان اولیه هنر است». هنرمندان این جنبش میکوشند از مواد و مصالح سنتی همچون رنگ یا بوم فاصله بگیرند. آنها اغلب آثاری با فرمی ساده خلق میکنند. درواقع این هنرمندان، برای انتقال پیام و ایده خود، زبان، عکس، اشیا روزمره و متن را جایگزین مواد سنتی کردند. دیگر انتقال پیام از طریق ابزارهایی چون بوم نقاشی یا عناصر بصری اتفاق نمیافتاد؛ حالا هر عنصری که میتوانست با صراحت «مفهوم» و «مضمون» مورد نظر هنرمندان را بیان کند، واجد ارزش و اعتبار هنری بود.
موضوعات و مضامینی چون سیاست، هویت، زبان، ادراک و ماهیت و چیستی «هنر» چالش اصلی این هنرمندان بود. این آثار بیش از آنکه ادراک بصری مخاطب را درگیر کنند، اندیشه و تفکر او را در مضامین مختلف به چالش میکشند. از این منظر نقش مخاطب در تکمیل فرآیند خلق اثر حائز اهمیت است؛ موضوعی که در آثار پیش از این مورد توجه نبود. شاید بتوان این جنبه هنر مفهومی را اینطور معنا کرد که هر اثری که توسط این جریان خلق میشود، بدون حضور، تفسیر و درک مخاطب، اثری پایان نیافته است؛ پس «مخاطب» یکی از عناصر کلیدی در آثار مفهومی محسوب میشود.
یکی از چهرههای مهم در توسعه هنر مفهومی، مارسل دوشان است که حاضرآمادههایش، مانند «فواره» (۱۹۱۷) از اشیای روزمره تشکیل شده بود که توسط هنرمند انتخاب میشد و به عنوان هنر ارائه میشد. کار دوشان با زیر سوال بردن مفاهیم سنتی نویسندگی و ارزش هنری، زمینه را برای جنبش هنر مفهومی فراهم کرد. در ادامه بیشتر از تاثیرات اندیشه ها و نگاه دوشان بر هنرمندان این جریان خواهیم گفت.
نقش «زبان» و «متن» در آثار هنرمندان مفهومی
در دهه ۱۹۶۰، هنرمندانی مانند سول لوویت، جوزف کوسوت و لارنس وینر از جمله هنرمندانی بودند مرزهای هنر مفهومی را بیشتر گسترش دادند. به عنوان مثال، سول لوویت مجموعهای از دستورالعملها یا «دستورالعملها» را برای اجرای آثار هنری خود ایجاد کرد و به دیگران اجازه داد تا هنر را بر اساس چارچوب مفهومی او تولید کنند. این ایده از هنرمند به عنوان یک مولد مفهوم و نه یک صنعتگر در هنر مفهومی مرکزی بود.
زبان نقش مهمی در هنر مفهومی دارد. بسیاری از هنرمندان از متن و زبان برای انتقال مستقیم ایده های خود استفاده میکردند. «یک و سه صندلی» جوزف کوسوث (۱۹۶۵) نمونه معروفی است که در آن یک صندلی فیزیکی، عکسی از صندلی و تعریف فرهنگ لغت کلمه «صندلی» را با هم به عنوان یک اثر هنری ارائه میدهد. این بینندگان را به چالش میکشد تا رابطه بین شی، بازنمایی و تعریف زبانی آن را در نظر بگیرند.
ماهیت چالشبرانگیز و هنجارشکن در هنر مفهومی
یکی دیگر از جنبههای مهم هنر مفهومی ماهیت اغلب تحریکآمیز و بحثبرانگیز آن است. هنجارهای تثبیت شده را به چالش میکشد و بینندگان را وادار میکند تا درک خود از هنر را دوباره ارزیابی کنند. به عنوان مثال، کار هنرمند یوکو اونو، مانند «قطعه برش» (۱۹۶۴)، با بریدن تکههای لباس او با قیچی، مخاطب را به مشارکت دعوت کرد و مرز بین هنر و تعامل بین مخاطب را محو کرد.
هنر مفهومی نیز با هنر پرفورمنس و هنر زمین تلاقی میکند. هنرمندانی مانند مارینا آبراموویچ و ریچارد لانگ عناصر مفهومی را در اجراها و چیدمانهای فضای باز خود گنجاندهاند و مرزهای جنبش را بیشتر گسترش میدهند.
تأثیر هنر مفهومی بر دنیای هنر عمیق بوده است. این امر بر نسلهای بعدی هنرمندان تأثیر گذاشته و منجر به توسعه شاخههای مفهومی و جنبشهای هنری مختلف شده است. همچنین به گفتمان گستردهتر فلسفی در مورد ماهیت هنر، تألیف و تفسیر کمک کرد.
تعریف هنر مفهومی در میان نسل جدید هنرمندان
ولی هنر مفهومی در نسل جدید هنرمندان به توضیحات دیگری اشاره میکند. مثلا نظریات هنرمندی به نام آد راینهارت که در سال ۱۹۶۱ با اتکا به هنر نقاشی چنین گفت: «چیزی که راجع به هنر گفته میشود، خودش هنر است. هنر، هنر است و دیگر هیچ.»
جوزف كاسوت، یکی از مهمترین هنرمندان مفهومی است. او وقتى در سال ۱۹۷۵ به گذشته فكر میكرد و آن جنبش هنرى را كه خود پایهگذاری کرده بود بررسى میكرد، علت كاميابى هنر مفهومى را بطور خلاصه خطاب به خوانندگان مجله فاكس (The Fox) اعلام كرد:
«بدون فهم درست دهه ۱۹۶۰ و درك اين كه هنر مفهومى دقيقا چه بود، فهم دستاوردهاى هنر مفهومى غيرممكن است. از ديد او هنر مفهومى چيزى نبود مگر هنر دوران جنگ ويتنام».
ما در مقام مشاهدهكنندگان تاريخ چارهاى نداريم جز تاييد پيوندى كه كاسوت ادعا میكند ميان هنر مفهومى و جنبشهاى اجتماعى دهه ۶۰ وجود دارد. تمام كسانى كه در شاخههاى گوناگون هنر مفهومى فعاليت میكردند با همنسلان خود يك ويژگى مشترك داشتند: همگى احساس میكردند به شكلى بیسابقه فرصت و وظيفه دارند اقتدار و مرجعيت نهادهاى ناظر بر نقشهاى اجتماعى خويش را زير سوال ببرند.
جایگاه هنر مفهومی در تاریخ هنر معاصر
باتوجه به توضیحات مذکور بايد گفت موقعيت هنر مفهومى در تاريخ هنر معاصر اهميتى منحصربهفرد دارد. هنر مفهومى، به اصطلاح حقوقدانان، يك «دعواى نمونه» است كه سرمشقى براى حل دعواهاى مشابه محسوب مىشود. فرصتى نادر است براى ارزيابى وضع روابط میان زيباشناسى مدرنيستى و شاخه نوپايى از فرهنگ چپگرا در عرصه سياست.
همچون ديگر تحولات هنرى كه همپاى رخدادهاى سياسى ۱۷۸۹ و ۱۸۴۸ و ۱۹۱۷ به وقوع پيوستند، هنر مفهومى مجالى فراهم میسازد براى ارزيابى آمال و اثرات اجتماعى و سياسى جنبشى هنرى كه راديكاليسم زيباشناختىاش و عزمش براى نقد وضع موجود بدان امكان داده است تا مدعى پوشيدن رداى ۱۹۶۸ شود.
براى ما كه قصد داريم به فهمی تاريخى از اين جريان نائل شويم، آن ادعا همچنان مهمترين وجه جنبش هنر مفهومى به شمار مىآيد. اين قضيه به يك اندازه براى دو گروه از مخاطبان صدق مىكند:
هم خوانندگانى كه تمايل دارند كاميابى يا ناكامى هنر مفهومى را با معیار مدرنيستى آوانگارديسم بسنجند، و هم براى آن دسته كه مايل هستند درباره هنر مفهومى بر اساس تاثير آن در ايجاد گسستى عظيمتر در آن سنت قضاوت كنند.
با اين همه، قطع نظر از انواع و اقسام منظرهاى انتقادى، هنر مفهومى از چندين جهت مهم نشان داده است كه ادعايش بیجا نبوده است. همچون بسيارى از ديگر شورشهاى اواخر دهه ۱۹۶۰ كه مراجع اقتدار موجود را رد كردند و بر همان اساس وسايلى تازه براى خودگردانى يافتند. هنر مفهومى هم موفق شد در مورد جايگاه خود در نظم اجتماعى از نو چانهزنى كند. و در جريان اين كار مرجع اقتدار جديدى براى هنر و هنرمندان به وجود آورد. دستكم به طور موقت، كاركرد اجتماعى هنر را از نو تعريف كند.
فرم و لیست دیدگاه
۳۳ دیدگاه
من تازه با هنر مفهومی آشنا شدم و این صفحه رو پیدا کردم. خیلی توضیحات خوبی داده شده ولی اگر چند نمونه تصویر از اثر هنری مفهومی میذاشتید خیلی عالی میشد.
حتما. این صفحه به مرور به روز رسانی خواهد شد.
جوزف بویز از هنرمندان هنر مفهومی در مورد هنر میگه: هدف هنر آزاد کردن انسان هاست از این جهت هنر برای من معرفت آزادی است
هنر از ابتدای پیدایش فلسفه موضوع بحث و تحلیل بوده است و از یونان باستان تا فلسفههای جدید، هنر در کنار علم و دین و فلسفه از مسائل همیشگی مباحث فلسفی بوده است. در طول تاریخ فلسفه هم با زیباییشناسی پیوندی تنگاتنگ داشته. همه اینها به هنر معنا میبخشیده و هنر مفهومی هم ادامه همین سنت است و درواقع هر نوع نظر و ارزیابی در مورد هنر مفهومی در دوران معاصر، نهایتاً بسط آن سنت و استمرار آن بر اساس جهانبینی و اندیشهای وسیعتر است