رؤیاهای ما بازتاب دگرگونه‌ی واقعیت هستند. ادراکات، عواطف و تفکراتِ ما در بیداری رؤیاهایمان را می‌سازند. در خواب تجارب جدید و قدیم درهم می‌آمیزد و آزاد و رها از فشار آگاهی و منطق ترکیبی نوین زاده می‌شود. رؤیاها و خاطرات پیوند عمیقی با یکدیگر دارند و بنابراین جای تعجب ندارد که دریابیم مهم‌ترین مناطق مغزیِ دخیل در شکل‌گیری حافظه در خلق رؤیاها هم مشارکت دارند. ضایعه در ناحیه‌ی هیپوکامپ مغز جزئیات و غنای رؤیاها را از بین می‌برد. در طول خواب تمرکز و توجه مغز بر داده‌های حسی کاهش می‌یابد و رصد محیط اطراف متوقف می‌شود، ساختارهای مغزی از زیر فشار آگاهی خارج می‌شوند و سطح ناقل‌های شیمیایی مسبب استرس و اضطراب به کمترین حد ممکن می‌رسد. درواقع رؤیا، سرگرمی مفید مغز در اوقات فراغتش است. روزگاری رؤیاها را پیامی از جانب خدایان می‌دانستند و الهاماتی از عالم غیب. با کتاب تفسیر خواب زیگموند فروید یک گام از جنبه‌ی الوهی خواب‌ها دور شدیم، اما همچنان رؤیاها را حاوی معانی پنهان و واژگونه از عالم ناخودآگاه دانستیم. حال اما با رشد و پیشرفت علم عصب‌شناسی تا حدی دریافته‌ایم که تفسیر رؤیا به منزله‌ی زبانی نمادین به نوعی تحمیل معانی دلخواه به پدیده‌ای فرازبانی است. مغز از طریق بازبینی و ترکیب اطلاعات واصله از محیط تجارب گذشته را پردازش می‌کند، برای آینده آماده می‌شود و به تثبیت و تحکیم خاطرات مهم می‌پردازد.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.