مجموعهی «دیوانگان» تئودور ژریکو از بهترین نمونههای پرترهنگاری و لحظهای محوری در تاریخ این ژانر نقاشی است. با مشاهدهی سیر پرترهنگاری در نقاشی غرب میتوان مسیری را تشخیص داد که در آن بازنمایی شخصیت نمادین و شأن اجتماعی مدل در نقاشی رنسانسْ رفتهرفته به سوی آشکارسازی درونیات و روان مدل حرکت میکند. هانس هولباین را میتوان چهرهی شاخص رویکرد آغازین، و سلفپرترههای رامبراند را نمونهی شاخص مسیر بعدی دانست. اما شاید نقطهی اوج (و به یک معنا پایان آن) پرترههای دیوانگان ژریکو است که در آن دیگر مطلقاً خبری از نقش تثبیتشدهی اجتماعی مدلها نیست و موضوع اصلی پرتره روان ناهنجار و آسیبخوردهی آنهاست. دربارهی اهمیت نقاشانه و فکری این مجموعه بسیار سخن گفته شده که یک نمونهی آن مقالهی مهم «نگرش متغیر انسان در پرتره» نوشتهی جان برگر است. اما کمتر دربارهی کیستی این افراد، بیماریشان و دلیل بازنمایی آنها شنیدهایم. نوشتهی زیر شرح فرضیاتی دربارهی علت اجرای این مجموعه و پیوندهای آن با علم روانشناسی سدهی نوزدهم است.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.