مقدمه

آب و هوای گرم و خشک حاکم بر ناحیۀ وسیعی از جهان ایرانی – اسلامی به ایجاد باغ در این ناحیه ضرورتی حیاتی بخشیده است.۱ در چنین محیطی، باغ به‌حق تمثیلی از بهشت است؛ جاییکه می‌توان در سایۀ درختانش آسود و با شنیدن صدای جویبارهایش به آرامش رسید. «صحرا» تداعی‌کنندۀ معنایی ناخوشایند است، در مقابل آن پردیس یا «فردوس» مکانی محصور است که مرزی مشخص فضای مروح آن را از صحرای موحش بیرون جدا کرده.۲ همگی اینها بخشی از واقعیات باغ ایرانی است که از سوی صاحبنظران این حوزه مطرح شده. اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده کیفیتی از مواجهه است که توانسته از محیطی چنین خشک و نامیدکننده باغ پدید آورد.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.