شش ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷ جمعی از روشنفکران گرد هم آمدند و به بازنگری نقش خود در انقلاب پرداختند. دربارهی این «گفتگوی جمعی» چند نکته میتواند قابل توجه باشد، که میتوان به طور اجمالی به برخی از آنها اشاره کرد، و سپس اندکی بسطشان داد.
اول. افراد حاضر در میزگرد دربارهی اینکه «روشنفکر کیست» به این اجماع نسبی میرسند که عنوان روشنفکر به کسی اطلاق میشود که وجه بارز او فعالیت فکری و کارورزی اندیشه در یک موقعیت اجتماعی مشخص است. وجه دومِ این تعریف، یعنی موقعیتمندی یا جایداشتن در یک موقعیت تاریخیِ خاص، همراه میشود با موضعگیریِ روشنفکر در مواجهه با مسائل اجتماعیِ زمانـمکانِ خاص خود، و این همان وجهیست که تعهد اجتماعی روشنفکر را به عنوان یکی از وظایف اصلی او معین میکند. به طور دقیقتر، این موضعگیری یا «جهتیابی» میتواند نظری یا فکری باشد، از طریق نوشتن، گفتن، و روشن کردن؛ یا از جنس موضعگیری و مداخلهی عملی، یعنی شرکت در جریانها و کنشهای جاری روز. روشنفکر باید در قلمروی فکر و عمل به مسئولیت مدنی خویش آگاه باشد و ایفای نقش کند. روشنفکران به واسطهی کار فکری و نگاه نقادانه یک نوع برنامه یا «راهیابی» جمعی را برای تغییر وضعیت به جامعه ارائه میکنند. با مشخص شدن حدود این تعاریف، نویسندهای که در برابر مسائل اجتماعی مواضع مشخصی ندارد ــ و البته آن را عمومی نمیکند ــ نمیتواند روشنفکر خوانده شود، هرچند که نویسنده یا هنرمند باشد یا به هر طریق دیگر فعالیت فکری یا فرهنگی داشته باشد.
فرم و لیست دیدگاه
۲ دیدگاه
محصول دیگری از انشانویسیهای شبهعالمانهی نولیبرالستیزانهی «درونماندگار»اندیشانهای که میتوانید مطمئن باشید در جایی از آن حتماً به تعابیری مثل «توصیههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول» برخواهید خورد و باز میتوانید مطمئن باشید که در آن، در قالب نقدِ نقدِ ایدئولوژی، پهلوانپنبهها پشت و پوزهی همهی آدمکهای پوشالی را یکبهیک، منتها بهنحوی مبهم، به خاک خواهند مالید. حاوی توصیههایی ضمنی در این باره که در شرایط خطیر کنونی شایسته است دیگران چگونه حرف بزنند و موضع بگیرند، بدون آنکه خود نوشته حتی بطور خیلی ضمنی حاوی حرف و موضع صریحی باشد. کشکولی از کلمات و ترکیبات تازه و نهچندان تازه و تماماً مستعمل. متنی که برغم حضور در معرکهی مخاطبپسندی که مرشدان فقرهی نامبردار «توصیههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول» آن را گشودهاند، بیشتر به نوعی تمَجمُج کردن با خود در حضور دیگران میماند. از ظواهر امر چنین برمیآید که این متن، سوای اینکه بهنحوی قلمرواندیشانه و استیلاجویانه سخت مراقب است با همهچیز و همهکس مرزبندی کند، و با همین مرزبندیها حدودوثغور حوزهی استحفاظی خیالی خودش را معین سازد، هیچ سؤال یا مسئلهی مشخصی ندارد، بلکه فقط یک نگرانی اصلی دارد و آن اینکه حواسش باشد حتی یکلحظه هم ساده و سطحی و غیرمطلع به نظر نرسد.
تشکر بابت قلم و تفکر مطلوبتان