«”کاش” در دل “کاشان”» مقالهی الناز نجفیست که در شمارهی ۸۰، ویژهنامهی هنر شهرهای ایران (۲) منتشر شده است. در ادامه بخشی از مقاله و ویدئویی با سخنرانی نویسندهی مقاله خواهید دید.
در لغتنامهها کاشی را نوعی خشت معرفی میکنند که «آن را نقاشی کرده و آبگینه ساییده بر رویش میمالند و بپزند چنانکه شبیه به چینی شود» و در ایران بهترین آن را مخصوص کاشان میدانند. جالب است که گویی نسبت مشهور چینی با چین در کاشی و کاشان هم منعکس است. چنانکه به گواهی یاقوت حموی، نویسندهی یونانیتبار سدهی ششم هجری، در زمانهی او عامهی مردم سفالهای لعابپوشی را که در کاشان ساخته میشد، به اعتبار نسبت به این شهر «کاشی» میخواندند. همچنانکه از هزار و صد سال پیش گفتهاند «کاشان شهری خرم و آباد است که ظرایف کاشی که از آنجا به جایها میبرند مثال آن هیچجا نیست». کارگاههای کاشی کاشان که در دورهی سلجوقی در سراسر جهان شهرت داشت بنا به رأی باستانشناسان و مورخین به علت نیاز به مراقبت شبانهروزی، معمولاً در خانههای مسکونی ساخته میشد. و به گواهی مورخین در ساختن کاخ تیمور در سمرقند از همین کاشی بهره بردند.
اما مگر در کاشان چه خبر بود که چنین چشماندازی پیش روی ما میگشاید؟ چرا برترین جوهریان اهل کاشان بودند؟ چرا سفال مینایی اختصاص به کاشان داشت و برترین نمونههای سفال دوآتشه در کاشان پدید آمد؟ چرا کاشان؟ شهری در قلب بیابانهای لمیزرع و به دور از شاهراههای تجارت جهانی. آن «کاش» که در دل کاشان نهفته چه رازی را پنهان ساخته است؟
مطالعهی مقالهی «کاش در دل کاشان» به قلم الناز نجفی
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.