عکـاسی در آغـاز پیدایشاش، در تقابل با هنرهای رایج آن زمان کـه روحنواز، خلاق و اشـاعهدهندهی معنـویت بودنـد، رسانـهای تقلیدی و مکانیکی تلقی میشد. اما امروزه تقلید، به علت آگاهی به مسائلی چون پیشزمینههای فکری عکـاس، بینش او و اهمیـتِ اختیـار و انتخـاب، به واژهای منسـوخ در خوانـشهای مربوط به عکاسی و هنر تبدیل شده، بهگونهای که حتی در عینیترین مواجههی یک عکس با واقعیت به حضـور عکـاس توجـه میشود و عکس صرفاً بازتاب جهان بیرون تلقی نمیشود. با وجود همهی اینها، اگرچه تقلید از موضوعِ روبهروی دوربین و ثبتِ منفعـلِ آن مطرود است، اما تقلید از یک ایده، پدیده و مفهومی که در دل فرهنگی با گذشتـهای خاص شکل گرفته کمابیش به قوت خود باقی است. یکی از این مفاهیـم رایج پدیدهی خـرابه است که چندی پیش در نمایشگاهی با عنوان «گذشته استمراری»، عکسهایی از تهمینه منزوی، در گالری راه ابریشم به نمایش درآمده بود.
خرابه یا بناهای مطرود و متروک همواره برای دوربین عکـاسان جذاب بوده است اما بسی پیش از آنکه به ثبت دوربینِ اولیـن عکاس برسد، در رسانههای دیگر یعنی ادبیات و هنر تجلـی مییابـد. در بیشتـر دورههـای هنریِ شاخص، هنر رنسانس و رمانتیک، و ادبیات دورهی گوتیک و ویکتوریـا، خرابه حضـوری چشمگیر دارد و خاصه در قرن هجدهم موجی از اشتیاق به نمایش و تفکر به آن برمیخیزد: کشف خـرابه با امکانـات سفرکـردن همراه میشود، بخصوص سفرهای شاعران رمانتیسم؛ کسانی چون کالریج و وردزورث که پای پیاده فرسنگها میپیمودند و حالات و مشاهدات خود را در سفرنامههای خـود ثبت میکردند، حال و فضای ماخولیای رمانتیسم را در خرابهها مییافتند و به بـار معنـاییِ پر رمـز و راز آن میافزودند: راز و رمز آمیخته به زمان، جدال فرهنگ و طبیعـت در خـرابهها، میرایی یا استواری آنها. این حال و فضا رفتهرفته توسعه مییابد و به رسانههای فراگیرتری چون سینما میرسد که به معنادهی و جهانیشدن مفهوم خرابه میافـزاید، و البتـه که تابعیـن برخـی فرهنگهای خاص، هرکدام با تاریخ سیاسی و اجتمـاعی خـود، خاطـراتی جمعـی از خرابه پروراندهاند که منجر به درک مضاعفی از آنها شده است: تجربهای افزون بر آنچه نسلهای امـروزیِ جنبشهـای فکری و ادبی اروپـایی میبینند و درک میکنند. به هررو، زیبایی و به عبارت درستتر جذابیت و افسونگری خرابه، مربوط به سنتِ فکری، ادبی، هنری و تاریخیای است که واژه، تصویر یاهر نشـانهای از آن را به همراه دارد.
هرچند در تاریخِ زیستِ انسان هر مفهوم یا پدیدهای با پیشینهای همراه است و هیچچیز بدون بستـر آن فهمیدنی نیست، امـا هر اثر فکری/هنری به نوعی پرورانـدن و به پیـش راندن این گـذشته است و نه ماندن و تکرار کلیشهایِ آن. اما ماجرای این نمایشگـاه – و نمایشگاههای مشابه بسیار- چیز دیگری است: این عکسها قصد ندارند چیزی بر گذشتهی خرابه بیافزایند بلکه صرفاً بر پایهی شیفتگی به خرابه تولید شـدهاند و هستی خود را وامدار دانشی سطحی از جذابیت آن پدیدهی خاص هستند: عکاس در مقدمهی کتابِ عکسهای این مجموعـه، مشخصـاً اشاره میکند کـه «ویرانه و فضـاهای داخـلی متروکه […] به تنهایی حتـی برای تماشـا بار زیباییشناسی عمیقی دارند».
پانوشت:
۱- Floating signifier