سال گذشته در دو شمارهی مجلهی حرفه: هنرمند پروندهای با عنوان «از متن هنر» منتشر کردیم. پروژهای که جستجویی بود در انبوه آرشیوهای مکتوبِ ادبیات فرهنگی و تجسمیِ ایران معاصر. از امتیازات این ویژهنامهها، آشنایی با اسناد، روایتها، و شیوههای گوناگون نوشتار هنری در ایران است. این مطالعه سیر تحول نگرشِ ما در مواجهه با هنر نوگرا را نشان میداد و این امکان را فراهم کرد که نوعی دورهبندی برای تاریخ نوشتار تجسمیِ ایران پیشنهاد دهیم. از دورههای شاخصِ ادبیات تجسمی، اوایل دههی هفتاد است که در پیِ شکلگیری فضای نسبتاً بازترِ حوزهی عمومی، موجب رونق نشرِ ایران میشود. در نتیجه تیراژ کتابها بالا میرود؛ کیفیت و کمیت روزنامهها و نشریات افزایش مییابد و مجلات تخصصی برای رسانههای متفاوت هنری به وجود میآید که در تغییر ذائقهی نقد و نظر، و ورود ایدههای جدید بسیار مؤثرند. این تخصصگرایی با شروع دورهی اصلاحات افزایش مییابد. «نشر نظر» محصول همین دوره است. حتی میتوان گفت نشر نظر اولین انتشارات تخصصی حوزهی هنرهای تجسمی ایران است.
این نشر از ابتدا تلاش کرد در میدان هنر معاصر ایران، پاسخگوی نیاز گروههای مختلف و متنوعی باشد و هیچگاه نشری برای یک گروه خاص فکری یا ردهی سنی نباشد. سلیقهی واحدی را ترویج نمیداد و رویکردهای متنوعی در هنر را به واسطهی ترجمههایش معرفی کرد. عزم نشر نظر برای تولید کتاب آثار هنرمندان نوگرای ایرانی از مهمترین اقداماتش بود. تا پیش از او، کتابهای آثار هنرمندان، مجموعهای بود از تصاویر آثار با اطلاعات نادقیق و نوشتهی کوتاهی دربارهی زندگینامهی هنرمند. نشر نظر به پشتوانهی تجربهی نشر هنر ایران، در انتشار کتابهای هنرمندان مسیری را گشود و فرمی را پیش گرفت که به تدریج و با همکاری نویسندگان و خود هنرمندان در آن فرم، بهتر و بهتر شد. کتاب آثار هنرمندان به دلیل ضرورتهای کیفی چاپ، پُرهزینه بود و هر ناشری این توان را نداشت. البته انتشار این کتابها صرفاً از سرِ توان مالی نبودْ بلکه ویژگیهای شخصیتی مدیر نشر، و مشخصاً دوستی و مودت او با هنرمندان و صبر و همدلیاش این امر را ممکن کرد. نشر نظر با انتشار کتابهای متعدد نظری، فضایی را فراهم کرد تا هنرمندان ایران درک بهتری از مفهوم «معاصر» در هنر امروز جهان داشته باشند؛ هرچند برای پاسخ به این سؤال که نشر نظر در شکل بخشیدن به هنر معاصر ایران تا چه اندازه نقش داشته هنوز نیازمند زمان هستیم.
پروندهی پیشرو یادداشتها و جُستارهای تعدادی از نویسندگان و هنرمندانیست که با نشر نظر سابقهی همکاری داشتهاند. از آنها درخواست کردیم در یادداشتی کوتاه کتابی را که با این نشر منتشر کردهاند معرفی کنند؛ از تجربهی همکاریشان با نشر نظر بگویند؛ از مهمترین و تأثیرگذارترین کتابهای این مجموعه و از نقش نشر نظر در میدان هنر معاصر ایران بنویسند. میشد نامهای بیشتری از هنرمندان و نویسندگان در این فهرست باشند؛ و میشد کتابهای مهم نشر را معرفی کرد و ارزیابی دقیقی از هر کتاب داشت. امیدواریم تلاش فعلیمان مقدمات این بررسیِ تفصیلیتر را فراهم کند و در آینده به این مهم بازگردیم.
در نظربازی ما بیخبران حیرانند…
آرمان خلعتبری
به دلایل گوناگون، استمرار و بقا در صحنهی فرهنگ و هنر ایران چندان سهل و آسان نیست. اما برخی پدیدهها نیازمند دوام و حیات طولانی برای رسیدن به برگ و باری مطلوب هستند. در گذشتهای نهچندان دور، وجود نشری تخصصی در حوزهی هنرهای تجسمی، خاصه هنر معاصر ایران، امری بعید و دور از ذهن جلوه میکرد. با عبور از معدود کتابهای تألیفی و آلبومهای پراکنده در پیش از انقلاب و نیز تلاشهای ارزشمند اهالی تالار قندریز در ترجمه و تولید تعدادی از کتابها و جزوات هنری، در سالهای بعد از انقلاب و با گذار از تولیدات نزدیک به نگاه رسمی در دههی شصت خورشیدی، نخستین تلاشهای جدی در پی تحقق ایجاد نشری تخصصی دربارهی هنر نوگرا و معاصر، به کوشش کسانی چون منیژه میرعمادی در میانهی دههی هفتاد اتفاق افتاد. فصل بعدی در تحقق این رؤیا، تولید کتابهایی در حاشیهی برگزاری نمایشهای پیشگامان هنر نوگرای ایران در موزهی هنرهای معاصر تهران بود. این دو جریان مهم مجال بقای طولانی نیافتند، اما بهرغم عمر کوتاه خود اثراتی ماندگار را باعث شدند. در این میانه، تأسیس نشر نظر فصلی جدید در فضای کتابهای هنری در ایران را باعث شد. شاید تحولات حاصل از مسیر پیشآمده در این مجموعه و بهصورت کلیتر، فضای نشر در ایران در سه دههی اخیر از یاد بسیاری رفته باشد. اما اگر تنها به تعدادی از کتابهای ترجمه دربارهی هنرمندان غربی در اوایل دههی هفتاد خورشیدی نگاهی دوباره بیندازیم، میبینیم که روزهایی که در آن تورق کتابهای هنری با چاپی شایسته و تصاویر رنگی به رویایی برای اهل هنر میمانست آنقدرها هم دور از ما نیستند. تحقق این آرزو توسط کسانی اتفاق افتاد که برخی از آنها همچنان در کنار ما به کار و فعالیت مشغول هستند؛ که در این میان و بیاغراق نشر نظر سهمی بزرگ را داراست.
نشر نظر در این سالها خانهی بسیاری از پژوهشگران و مترجمان هنری شد که در سایهی امن آن مجال پیگیری ایدههای شخصی و یا انجام برخی پروژههای مطروحه در این فضا را پیدا کردند. این امکان و بضاعت را میتوان در چاپ دو نمونه از مهمترین تألیفات مرتبط با هنر نوگرا و معاصر، یعنی کتاب «هنر معاصر ایران»، نوشتهی حمید کشمیرشکن و کتاب «تحولات تصویری هنر ایران»، نوشتهی سیامک دلزنده مشاهده کرد. از سوی دیگر و پیش از این دو کتاب، نگارش کتاب «هنر نوگرای ایران»، نوشتهی توکا ملکی، در نتیجهی پیشنهاد و همراهی این نشر، گویای سیاستهای حرفهای آن، فراتر از پذیرایی از تألیفات و مکتوبات نویسندگان این حوزه است. در سایهی این کتابها و امکان رسیدن به درکی بهتر از جریان هنر نوگرا و معاصر ایران، سری کتابهایی در معرفی هنرمندان ایرانی، که در بسیاری از موارد در نتیجهی طرح و برنامههای این انتشارات اتفاق افتاده، امکان بررسی موردی دربارهی این شخصیتها را بیش از پیش مهیا کرده است. در پایان و در نتیجهی مساعی فعالان صحنهی نشر در این نسل، امروزه ایده و امکان چاپ کتابهایی تخصصیتر در این حوزه بیشتر از قبل در ذهن پژوهشگران ممکن مینماید.
از جملهی بهترین نمونههای این نوع از کتابها میتوان به کتاب «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی»، نوشتهی علی قلیپور اشاره کرد.
نشر نظر در مسیر رشد خود امروزه در سطوح مختلف تجسمی و برخی دیگر حوزهها به فعالیت میپردازد، چنانکه حتی کتابهایی ساده برای کودکان و نوجوانان و نیز مخاطبان غیرمتخصص را عرضه کرده است؛ گستره و تنوعی که خود از جملهی ویژگیهای ارزشمند این نشر بهشمار میرود. در یادآوری اهمیت و تأثیرگذاری این بخشها، تنها و در حوزهی ترجمه، کتاب «مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم»، نوشتهی ادوارد لوسی اسمیت و ترجمهی دکتر علیرضا سمیعآذر مثالی مناسب خواهد بود. انتشار این کتاب در سال 1380 و در زمانهای که تعداد ترجمههای هنری مثل این روزها نبود، با اقبالی چشمگیر روبهرو شد و تا به امروز، با عبور از چاپ هجدهم، همچنان منبعی مفید برای مخاطبان این حوزه بهشمار میرود.
تحقق تمامی این دستاوردها اما تنها به مدد امکانات و سرمایه و تداوم و تمام وقتی در کار اتفاق نیفتاده است. بینش و تجربه و شخصیت ناشر این مجموعه، یعنی محمودرضا بهمنپور و تیم حرفهای او و فضای دوستانهی حاکم بر این نشر عاملی مهم در ساخت این مجموعهی ارزشمند بوده است.
برای من که نخستین تجربههای پژوهشی را در خارج از فضای این نشر پشت سر گذاشته بودم و مصائب چاپ کتاب را دیده بودم، آشنایی و همراهی با این مجموعه و مشاهدهی فضای حرفهای آن موهبتی بزرگ بوده و هست. نخستین دیدار من با محمودرضا بهمنپور، در یک عصر تابستانی در سال 1397 اتفاق افتاد. برای من تا به امروز، مسیر سخت تولید کتاب و کلیشهی رایج دوگانهی ناشر و مؤلف در این مؤسسه معنایی نداشته است. چاپ کتابهای من در نشر نظر، به اندازهی نوشیدن قهوه و کشیدن سیگار در بالکن معروف این مرکز فرهنگی، فرحبخش و پرخاطره بوده است. برقرار باد حیات نظر.
کوچه شریف
فاطمه کاوندی
همکاری من با نشر نظر و آقای بهمنپور سابقهای طولانی دارد و میتوانم بگویم از قدیمیترین کسانی هستم که با ایشان آشنایی و همکاری داشتم که بعدها، این همکاری با انتشار کتابهای مختلف در نشر نظر ادامه یافت. قبل از این که نشر نظر شکل بگیرد، من و ایشان در زمینهی برگزاری نمایشگاههای تصویرگری کتابهای کودکان و نوجوانان فعالیت داشتیم. این همکاری از آنجا شروع شد و تداوم پیدا کرد تا در نشر نظر به شکل جدیتری متمرکز شد.
ما از همان سالهای نخست آغاز فعالیت این انتشارات، در مورد تولید کتابهایی در زمینهی هنر برای کودکان که جای خالی آن در میان کتابهای کودکان احساس میشد، مفصل تحقیق کردیم و بنا را بر این گذاشتیم که اگر برای آشنایی بزرگسالان با هنر معاصر و جریانهای هنری جهان، انتشار کتابهایی در این زمینه ضروری به نظر میرسد؛ پس باید برای کودکان نیز کتابهایی برای آشنایی آنها با هنر معاصر فراهم کنیم. درواقع هدف ما آموزش هنر نبود، قرار بود نگاهی تحلیلی و تا حدودی توصیفی با زبان ساده به مقولهی هنر داشته باشیم. به این ترتیب در سفرهای مختلفی که من یا آقای بهمنپور به کشورهای مختلف داشتیم به جستجو و جمعآوری کتابهایی برای کودکان با تمرکز بر هنر خصوصاً هنر معاصر پرداختیم. این کتابها مجموعهای متعدد شد و بخش زیادی از آنها نیز به چاپ رسید. ولی متأسفانه بخش قابلتوجهی آماده اما منتشر نشد. زمانی که این کتابها با شوق تهیه، ترجمه و منتشر میشد، اگرچه سالها بود که هنر برای کودکان در دنیا موضوع مهم و قابل تأملی به شمار میرفت، اما در ایران چندان مورد توجه و استقبال قرار نگرفت. شاید هنوز زمان مناسب آن فرا نرسیده بود. اما به مرور با توسعهی فضای هنرهای تجسمی، علاقمندی به این کتابها نیز شکل گرفت تا جایی که سالها بعد برخی از مدارس در کلاسهای هنر خود به این کتابها رجوع کردند. در واقع فلسفهی اهمیت یافتن این کتابها همراه با توسعهی همهجانبهی هنر در جامعهی ایرانی بود.
تعداد کتابهایی که من برای نشر نظر تألیف (کمتر)، ترجمه و ویرایش کردهام احتمالاً بیش از ۱۰۰ عنوان باشد که وجه قالب آنها در زمینهی هنر و عموماً هنر برای کودکان است. بیشک در دورهای که ناشری در زمینهی هنرهای تجسمی به صورت متمرکز و متنوع کار نمیکرد، نشر نظر توانست فضایی ایجاد کند که بسیاری جذب این فضا شوند و بالطبع من هم ترجیح دادم با نشری کار کنم که قبلاً با سابقهی فعالیت و نگاه مدیر آن آشنا بودم و طی بحثها و گفتگوهای طولانی به این نزدیکی فکری رسیده بودیم.
از بخش کودکان که بگذریم، درواقع نشر نظر افقهای تازهای را در زمینهی هنر معاصر گشود. اگرچه بخش نسبتاً زیادی از کتابهای منتشر شده در زمینهی هنر ترجمهی کتابهای خارجی هستند، اما تلاش نشر نظر برای تولید کتابهای تألیفی قابل تقدیر است. ارزیابیِ این که نشر نظر در هنر معاصر ایران چه نقشی داشته کار دشواری است و شاید هنوز نیازمند زمان باشد و در گذر زمان بشود آن را بهتر بررسی کرد؛ اما تا جایی که من به خاطر دارم زمانی که نشر نظر در زمینهی هنر معاصر شروع به فعالیت کرد، ناشر دیگری در این زمینه به شکل جدی فعالیت نداشت و مسائل و موضوعات هنر معطوف بود به تاریخ هنر قبل از قرن نوزدهم و کتابهایی هم که به اسم کتابهای فاخر از هنرمندان منتشر میشد کمتر به مفهوم معاصر بودن هنر توجه داشت و میپرداخت. درواقع به مرور نشر نظر فضایی فراهم کرد تا مفهوم معاصر بودن در هنر شناخته شود و با انتشار کتابهای متعدد از هنرمندان ایرانی و خارجی و مباحث نظری و تئوریک این زمینه را توسعه داد. این امر موجب شد توجه جامعهی هنری و مراکز آکادمیک و دانشگاهی و حتی هنرستانها و البته خود هنرمندان به این زمینه جلب شود. به جرأت میتوانم بگویم کمتر هنرمند جوانی هست که مراتب مدارج آگاهی و دانش خود را طی کرده باشد اما از کتابهای نشر نظر بهره نبرده باشد. از طرفی دیگر در بسیاری از تحقیقهای دانشگاهی که در این سالها بهخصوص سالهای اخیر منتشر شده میشود رد پای تأثیر انتشار این کتابها را به خوبی دید. زمانی که کتاب «هنر معاصر فرانسه» اثر کاترین میه ترجمهی مهشید نونهالی در ایران منتشر شد، شاید مهمترین و نخستین منبع بررسی هنر یک کشور محسوب میشد. این کتاب همراه با کتابهای دیگری در زمینهی تاریخ هنر معاصر جهان از جمله کتاب «شورشیان هنر قرن بیستم» ترجمهی مریم چهرگان برخی از خلأهای موجود در این زمینه را به مرور مرتفع کردند.
از دیگر کتابهای ارزشمند این انتشارات میتوان به «آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم» ترجمهی دکتر سمیعآذر و همینطور «تاریخ هنر معاصر جهان» و «اوج و افول مدرنیسم» اشاره کرد که دارای اهمیت بسیاری هستند و بهعنوان کتابهای مرجع در زمینهی رخدادهای جدید در هنر جهان در ایران کاری نوآورانه و تازه به شمار میروند، چرا که پیش از آنها کتابی در خور توجه در این زمینه منتشر نشده بود. همینطور از میان کتابهای آلبومی نشر نظر که با شکل و شیوهای متفاوت منتشر شده میتوان به کتابهای ارزشمندی چون «محمود جوادیپور»، «فرامرز پیلارام» و کتاب بینظیر «پروانه اعتمادی» اشاره کرد. ضمناً نشر نظر با انتشار کتابهای عکس توانست فضای تولید اینگونه کتابها را نیز تقویت کند. در زمینهی کتابهای عکاسی مستند اجتماعی نیز انتشار کتاب «انقلاب ۵۷» اثر مریم زندی و کتاب «انقلابیون» اثر کاوه کاظمی نیز زمینهی توجه به عکاسی مستند اجتماعی در دوران انقلاب ایران را نشان داد که بعد از آن دیگرانی هم به این قضیه پرداختند و کتابهایی منتشر کردند. در زمینهی کتابهای نظریهای، «تحولات تصویری هنر ایران» اثر سیامک دلزنده، آنطور که من از محتوای آن سر درآوردم، فکر میکنم از مهمترین کتابهای نظریهای هنر معاصر است که توانسته در واقع بر مبنای نظریه، فارغ از این که این نظر را ما بپسندیم یا نه وضعیت هنر ایران را پس از دوران قاجار توصیف و دلایل شکلگیری مسیر و جهتی که پیدا کرده را تبیین کند. طبیعتاً کتاب دکتر کشمیرشکن با عنوان «کنکاشی در تاریخ هنر معاصر ایران» هم کتاب قابلتوجهی است. جسارت نوشتن چنین کتابی و انتشار آن قابل ستودن است چرا که ممکن است نام بعضی از هنرمندان در آنجا آمده باشد که موجب عدم رضایت دیگران شده، یا اینکه نام برخی هنرمندان نیامده که موجب دلخوری بعضی دیگر شده؛ ناشری که جرأت کرده این کار را انجام دهد گام اول را برداشته است.
در پایان قابل ذکر است که جریانهای هنریای که در غرب وجود داشت و ما منابعی در آن زمینه نداشتیم با انتشار بعضی از کتابها مثل «رسانههای نوین» و کتابهایی در زمینه نظریههای جدید پیرامون هنر معاصر جهان و هنرمندان مهم از جمله «گفتگو با دیوید هاکنی» ترجمهی شروین شهامیپور و «گفتگوهای دیوید سیلوستر با فرانسیس بیکن» باز هم ترجمهی شروین شهامیپور زمینهی آشنایی بیشتر جامعهی هنری با این هنرمندان شناخته شدهی دنیا را فراهم کرد؛ هنرمندانی که نامشان در مراکز آکادمیک و دانشگاهی به گوش میخورد ولی منابع زیادی در موردشان وجود نداشت. تقریباً هر نام جدیدی که در زمینهی هنر معاصر به گوش میخورد را میشود در میان آثار نشر نظر دید و پاسخ بخشی از سؤالاتی که پیش میآید را یافت. از این دست موارد میتوان به کتاب «مارینا آبراموویچ» ترجمهی سحر دولتشاهی اشاره کرد که به یکی از شناختهشدهترین هنرمندان پرفورمنس آرت دنیا پرداخته و با انتشار کتاب او در ایران چهرهی تازهای از این هنرمند سرشناس هنر مفهومی ارائه داده است.
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
کریم نصر
من بواسطه سالهای انسداد فعالیتهای هنری که شامل دوران جنگ و یک دهه پس از آن بود، بخاطر همکاری با نشرهای گوناگون، در زمینه تصویرگری و مدیریت امور هنری، با دهها ناشر آشنا شدم که بیشترشان یا با مقولهی مدیریت آشنا نبودند، یا با ادبیات و فرهنگ. به این جهت معتقدم موفقیت چند انتشارات معدود که توانستند تلاطم تحولات اجتماعی و اقتصادی را پشت سر بگذارند و نشر خود را حفظ کنند، تنها با برنامهریزی و تلاش مدیریت آن امکانپذیر شده است. البته تعدادی از همین چند انتشارات معدود هم با تغییر چندبارهی هدفگذاری ابتدایی و تغییر مخاطبانی که انتشاراتشان در ابتدا به منظور فعالیت فرهنگی در میان آنها شکل گرفته بود، موفق به حفظ خود شدند.
من در میان ناشرانی که موفق شدند به اهداف اولیهی نشر خود وفادار بمانند بیشتر از چند مورد معدود نمیشناسم و یکی از برجستهترین و تاثیرگذارترینشان نشر نظر است که از ابتدا فعالیت در حوزهی تجسمی را مدنظر قرار داد و تا امروز به آن وفادار بوده است.
اولین آشنایی من با محمودرضا بهمنپور، مدیر نشر نظر، در سال ۱۳۶۸ بود. او در آن سالها با درکی همه جانبه از موقعیت تصویرگریِ در حال شکوفایی ایران قصد داشت تا همهی فعالان حوزهی ادبیات کودک و نوجوانانِ آن سالها را گرد هم آورد و کاری بکند کارستان؛ و نشان به آن نشان که آنقدر به دنبال نویسندگان، شاعران و تصویرگران با استعداد و فعال ایران گشت، با آنها جلسه گذاشت، از توانمندیهایشان آگاه شد و برایشان نمایشگاههای با کیفیت جهانی برگزار کرد و نشریههای تخصصی چاپ کرد که تصویرگری ایران بیست سال بعد از آن بر قلهی تصویرگری جهانی ایستاد و بعد از کسب معتبرترین جایزههای بینالمللی به آبروی این بخش از هنرهای تجسمی تبدیل شد. هر چند معتقدم که هنرهای تجسمی ایران در میان هیاهوی نوقلمان این موقعیت را درک نکرد و به آن ارج ننهاد؛ و در سطح کلان اجتماعی هم آن حرکت قابل تقدیر در غوغای رقابتهای سیاسی و حذف مدیران لایق و دلسوز و باانگیزه به خاموشی گرایید و گوشه گزید.
بهمنپور اما مقارن با کم رونق شدن فعالیتهای تصویرگری، همان تجربیات مدیریتی را وارد نشر نظر کرد و در کنار گسترش دانش هنری خود نشان داد که میشود با فعالیت انحصاری بر روی هنرهای تجسمی، به ناشری موفق و تاثیرگذار تبدیل شد؛ و دغدغههای توامان ادبی و هنری او کتابهای منتشر شده بوسیلهی این انتشارات را به مراجعی تاثیرگذار در این عرصه تبدیل کرده است. من کتاب «تحولات تصویری هنر ایران» تحقیق سترگ سیامک دلزنده که با نشر نظر منتشر شد را یکی از ارجمندترین تحقیقات در زمینه هنرهای تجسمی ایران میدانم.
نشر نظر تا امروز دو کتاب نیز از من منتشر کرده و یکی هم در شرف انتشار دارد. آمادهسازی و چاپ هر سهی کتابها با پیگیریهای مستمر و پیشنهادهای سازندهی محمودرضا بهمنپور به انجام رسید. عنوان کتابها به شرح زیر است:
_ گزیدهای از نقاشیهای کریم نصر
_ مواظب الماسهایتان باشید (مختصر تاریخ هنر)
این کتاب به منظور پرهیز از ارجاعات غیرنقاشانه و بهویژه ارجاعات فلسفی و با تکیه بر تجربیاتی که خود در زمینهی کارِ عملی نقاشی کسب کرده بودم به رشتهی تحریر درآمد. ابتدا به صورت هفتگی در کیهان بچهها و پس از آن در سروش نوجوانان به چاپ رسید و مورد استقبال قرار گرفت و پس از آن به پیشنهاد محمودرضا بهمنپور و اضافه کردن موارد بهروزتر به صورت کتابی مستقل در نشر نظر چاپ شد و به چاپ دوم رسید.
_ فصل برهنگی (گفتگوی مهرداد محبعلی با کریم نصر دربارهی آثارش) (زیر چاپ)
مرغک نشر نظر
توکا ملکی
با خود فکر میکنم اولین تصویری که از نشر نظر و مرغک آن در ذهن دارم چیست؟ اما پیشتر از آنکه تصویر کتابی در ذهنم شکل بگیرد، چهرهی محمودرضا بهمنپور پیش چشمم میآید: نمایشگاه شگفتانگیزی از تصویرسازیهای کتابهای کودکان تمام راهروها و سالنهای موزهی هنرهای معاصر را پر کرده بود. پشت آن اسمهای بزرگ ایرانی و خارجی که داوران نمایشگاه بودند، یک نفر بود که با انرژی و اعتقاد و سماجت عجیبی همهی کارها را پیش میبرد: محمودرضا بهمنپور؛ و من نوجوانی بودم هنرستانی، در حسرت اینکه روزی تصویرگری شوم و کارم در این نمایشگاه روی دیوار برود. چند سال بعد به جای گرافیست و نقاش، روزنامهنگار تازهکاری شده بودم که محمودرضا بهمنپور به من اجازه داد، در یکی،دو شمارهی بولتن دوسالانهی تصویرگران همکاری کنم.
*
با خود فکر میکنم اولین بار کدام کتاب نشر نظر را ورق زدهام و خواندهام؟ سال 1379 بود که اتفاقی بزرگ در زندگی من رخ داد. برای اولین نمایشگاه «پیشگامان هنر نوگرای ایران» (آثار حسین کاظمی، هوشنگ پزشکنیا، سهراب سپهری)، رویین پاکباز و یعقوب امدادیان به من امکان دادند تا در پژوهش و نگارش کارهای این نمایشگاه همکاری کنم [یا درستتر بگویم اولین مشقهای کارهای پژوهشی را انجام دهم]. اسفند 1379 برای اولین بار نام من در شناسنامهی یکی از کتابهای نشر نظر چاپ شد.
*
تا پیش از این، همان اندک کتابهای آثار هنرمندان، به ویژه هنرمندان مدرنیست ایرانی، مجموعهای بود از تصاویر آثار با اطلاعاتی مخدوش، یکی دو مقدمه و چند خطی زندگینامهی آن هنرمند. محمودرضا بهمنپور و همکارانش در نشر نظر به پشتوانهی تجربهی تلاشهایی که منیژه میرعمادی در نشر هنر ایران آغاز کرده بود، کمکم راه تازهای را در انتشار کتابهای هنرهای تجسمی باز کردند، این مسیر، به تدریج، با همکاری نویسندگان و پژوهشگران و هنرمندان شکلی درست و همگام با استانداردهای جهانی به خود گرفت – یا دارد میگیرد. حالا دیگر به یمن تلاشهای نشر نظر، کتاب هنری و کتابهای هنرهای تجسمی الگویی یافته است که دیگر ناشران تلاش میکنند خود را با آن الگوها همساز کنند.
*
در میان چند صد عنوان کتابی که نشر نظر طی 32 سال، منتشر کرده حتماً کتابهای کماهمیتتر هم وجود دارد اما آنچه به این انتشارات تشخص و تمایز میبخشد انتخاب درست، هدفمند و جهتدار در راستای ساختن و معرفی تاریخ هنرهای تجسمی صد سال اخیر است، به ویژه در زمینهی هنر مدرن ایران.
دغدغهی من هنر ایران است، پس اینجا فقط از کتابهایی مینویسم که در اینباره بودهاند. حتماً تیراژ و تعداد چاپهای کتابهای دیگر، از اهمیت آنها حکایت میکند که نیازی به اشارهی من نیست. شمردن چند کتاب مهم در این میان کار سختی است اما فکر میکنم اگر برخی از این کتابها نبود فضای هنرهای تجسمی و پژوهشی هنر ایران بسیار فقیر میماند. به دو سه نمونه اشاره کنم: کتاب عالی (مجموعهی عکسهای احمد عالی) برای همهی عکاسان و هنرجویان جوان که آثار او را ندیده و از اهمیت کارش آگاه نبودند، اتفاق بسیار مهمی است. در کتاب همسفر باد (مجموعه آثار هوشنگ پزشکنیا) مجموعهای دیدنی از آثار این هنرمند به چاپ رسید. با آنکه پیشتر کتابهایی از نقاشیهای محمود جوادیپور و پروانه اعتمادی به چاپ رسیده بود اما کتابهای ستایش روز (مجموعه آثار محمود جوادیپور) و کتاب پروانه (مجموعهی آثار پروانه اعتمادی) کتابهایی کامل و جامع از آثار این هنرمندان هستند. در میان کتابهای پژوهشی نمیتوان به اهمیت کتابهای تحولات تصویری هنر ایران (سیامک دلزنده)، پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی (علی قلیپور)، زایش مدرنیسم ایرانی (علیرضا سمیعآذر) اشاره نکرد.
*
من در نشر نظر برای کتابهای گزیده آثار مهدی سحابی (1392)، ابراهیم حقیقی (1392)، بهمن رضایی (1392)، هوشنگ پزشکنیا (1396)، محمود جوادیپور (1397) و فرامرز پیلارام (1400) زندگینامههایی نوشتهام که به پیشنهاد رویین پاکباز اصطلاح «رویدادنگاری» به جای کرونولوژی برای این نوع کار انتخاب شد. برای چندین هنرمند دیگر هم به سفارش آقای بهمنپور همین کار را انجام دادهام که کتابهای آنان هنوز منتشر نشده – یا هرگز منتشر نخواهد شد. چند تایی هم کتاب برای کودکان ترجمه کردهام، اما مهمترین کاری که در نشر نظر انجام دادهام و هنوز از پس دوازده سال، احساس خوشی و غرور انجام آن برایم باقی است، کتاب هنر نوگرای ایران است. کتابی که به پیشنهاد محمودرضا بهمنپور شکل گرفت و قرار بود روایت سادهای از هنر مدرن (نوگرا) ایران برای کودکان و نوجوانان باشد، اما تبدیل شد به کتابی که هر کس، در هر سن و سالی توانست با آن ارتباط برقرار کند.
این کتاب در یک حال توأم با شور و شوق شکل گرفت. من هر هفته فصلی را مینوشتم، بعد در نشستی برای آقای بهمنپور میخواندم و او با راهنماییها و تشویقهایش به من نیرو میداد برای نوشتن باقی کتاب. کتاب هنر نوگرای ایران یکی از انگشتشمار کتابهایی است که به نوشتنش افتخار میکنم، چرا که حاصل اطمینان و فرصتی بود که محمودرضا بهمنپور به من داد.
*
من با نشر نظر بزرگ شدهام. محمودرضا بهمنپور به من و امثال من فرصت بال و پر زدن داد. پرواز مرغک نشر نظر بر فراز آسمان هنر ایران پردوام باد.
نظرِ محمود
شروین شهامیپور
برای من از نظر گفتن بدون گفتن از محمودرضا بهمنپور بیمعنی است. محمود اولین و قدیمیترین دوست من است. از هفت سالگی من و نوزده سالگی او. زمانی را بهیاد ندارم که وجود گرمابخشش کنارم نباشد. با قصه گفتن و هدیه دادن کتاب، در کنار پدر، راهگشای کتابخوانی بود. حالا که فکر میکنم، دوستی ۳۷ ساله ما با کتاب شکل گرفت و همچنان هم با کتاب ادامه دارد.
از روز اول شاهد تولد نظر بودم؛ روزهایی که فقط چاپخانه بود. شبی را یاد دارم که دستگاه چاپ به نظر رسید. روزی که سیامک فیلیزاده آمد، روزی که رفت. روزهایی که دستپخت آقای احمدی را در زیرزمین میخوردیم و حالا آچار فرانسه نظر است. روزی که امید ابراهیم کنار دستگاه چاپ مشغول شد و حالا مدیر چاپخانه است. روزهای قبل از دوم خرداد ۷۶، روزهایی که از دانشگاه برای گرفتن پوستر معروف خاتمی به نظر میآمدیم که کاغذی گرانبها بود و دست هر کسی به آن نمیرسید. راهرویی که امروز برای رسیدن به «حیات نظر» از آن عبور میکنیم، اتاق محمود بود.
در روزگار انتشار گلستانه، نظر همیشه حامی و یاور بود. بهواسطه محمود از ناشرها آگهی میگرفتیم و عوض پول کتاب میدادند؛ آنهم بهانتخاب خودشان و از هر کدام یک نسخه که نزدیک کردنشان به پول را تقریبا غیرممکن میکرد. حدود سال ۸۰ چند آگهی از شهرکتاب مرکزی گرفتیم و این بار توانستم از انبار کتابهای خارجی انتخاب کنم. یکیشان گفتوگوهای دیوید سیلوستر و فرانسیس بیکن بود. خواندمش و شیفته کتاب و بیکن شدم و بلافاصله ترجمهاش را شروع کردم. این کتاب با عنوان «هنر غیرممکن» یکی از اولین کتابهای نشر نظر و از موفقترینهایش شد. در مدت کمی به چاپ چهارم رسید. فکر میکنم کتاب محبوبم نزد نشر نظر هنوز همان باشد.
انتشار کتاب با محمود یکی از لذتبخشترین کارهای دنیاست. هنوز پس از انتشار صدها عنوان، وقتی کتاب تازه از تنور درآمده را برای اولین بار باز میکند چشمهایش برق میزند. هنوز این کار برایش شگفتانگیز است و نشرش به بنگاه اقتصادی تبدیل نشده. مشتاقانه و با فروتنی پیشنهاد هر کسی را که بخواهد کتابی در حوزه هنرهای تجسمی تألیف یا ترجمه کند میشنود و وقتی کتاب را تأیید کرد، اطمینان داری که بهسیاق ناشران دیگر سالها در صف انتظار قرارت نمیدهد. «تاریخ تصویر» را که پیشنهاد دادم، درجا پذیرفت و در کمترین زمان و بهبهترین شکل ممکن تولیدش کرد و فکر میکنم یکی از کتابهای محبوب خودش هم باشد. تاکنون چهار کتاب از مارتین گیفورد منتشر کردهایم و دو کتاب دیگر نیز در راه است. در گفتوگویی که با نویسنده داشتم، همت ناشر را ستود و اعتراف کرد، در هیچ کشور دیگری یک ناشر این تعداد ترجمه از آثار او را منتشر نکرده است. گفتن از تاثیر و اهمیت نشر نظر در حوزه هنرهای تجسمی، بیان واضحات است. در روزگاری که نفس صنعت نشر به شماره افتاده و تیراژ کتاب به چندصد نسخه رسیده است، همچنان باجسارت و بدون آلودگی به منابع مالی ناپاک جان و مالش را قمار میکند. زندگیش را برای نشر کتاب و بالندگی نظر گذاشته و پس از سی سال کار تازه سقف و ستونی دائمی برای خود فراهم کرده است. نظر نمونه تلاش موفق بدون باج و رانت است، همهاش همت است و سختکوشی. محمود عزیز است و وجودش شریف… قلبش بزرگ است و نظرش پرفروغ.
نگاهی به مرقع نظر
سهراب مهدوی
سالهاست در مقام مترجم با نشر نظر همکاری میکنم. کتاب سر کلاس با کیارستمی (چاپ هشتم، ۱۳۹۹) ترجمهای مستقل بود که ناشر با چاپشاش موافقت کرد. ترجمههای پیش از آن سفارشی بود از طرف ناشر و همه در حوزه هنرهای تجسمی بودند، از فارسی برای دسترسی خواننده انگلیسیزبان. ترجمۀ نوشتههای این کتابها برایم آگاهی و دانش آورد. آشناییام با هنرهای تجسمی عمیق نبود و بهواسطهی ترجمهها جهانی نو بهرویم گشود. از میانشان چند کتاب تأثیر بهسزایی داشتند که در این کوتاه مایلم با خوانندگان این سطور به اشتراک بگذارم.
دگردیسی: آثار احمد امیننظر (۱۳۸۹) یکی از این کتابها بود. زبان اسطورهای هنرمند در نقاشیهایش جایی در ناخودآگاهم را نشانه میرفت. چه دیرینه بودند شخصیتهایش و چه امروزی. صحنههای جدالی ازلی ابدی میان روشنایی و تاریکی پیش چشمانم قرار گرفت و جهان هنرمند را به جهانی که درش زندگی میکردم پیوند زد. انتخاب عکسهای شخصی هنرمند، منابع الهام او، و تصویر نقاشیها به انتخاب رضا عابدینی صورت گرفته بود.
چهرههای اصفهان: سیر عکاسی پرترهنگار در اصفهان (۱۳۹۱) را که دست گرفتم انگار در درگاه جادو قرار گرفته باشم. هر تصویر مرا به مکانی دیگر برد، آشنا و غریب، زنده و غبارِ ایام گرفته. کتاب به کوشش پریسا دمندان گردآوری شده است و داستان بلند کشف این عکسها، که در پستوی خانه عکاسان آن زمان پنهان شده بود، خواندنی است و عبرتآموز. شاید در هیچ هنری به اندازه عکاسی، دوگانهی مدرنیته و سنت چنین جلوهگر نشده باشد. دوربین با خود شیفتگیِ آینه آورد.
از آفتابی به آفتاب دیگر: گزیده آثار منصور قندریز (۱۳۹۸) پرده از کارهای هنرمندی بر میدارد که در آغاز شکوفاییاش درگذشت. دو نوشتهی کتاب، یکی از خود منصور قندریز و دیگری از رویین پاکباز، از هنرمندی میگویند که کوشید اسیر قالبهای رایج زمانهاش نشود تا قدم به وادی نوپدید بگذارد. نوشتهی قندریز با صراحت به پیرامونش و شیوههای دیدن میپردازد در حالی که پاکباز تلاش میکند قندریز را از قالبی که دیگران او را در آن ریخته بودند (تعلقش به «سقاخانه») برهاند. کتاب مرا متوجه پختگیِ نگاه جوانی کرد که آنرا حتی در سردوگرم چشیدگان نتوان دید – گذشتن از شیفتگی پرتلاطم و رسیدن به معرفتی گیتیشناسانه.
نقاشی پشت شیشه (۱۳۸۷) گزیدهای از مجموعه فریال سلحشور و جهانگیر کازرونی را پیش چشم قرار میدهد. این کتاب همچنین نتیجه پژوهشهای فریال سلحشور را در مورد این صنعت به ما ارزانی میدارد. نقاشی پشت شیشه سنتی بود که از ایتالیا به ایران رسید و شیوهی خاص خود را در این مرز و بوم دنبال کرد. ورودش به دنیای مناسک شیعی نشان از پویایی (و نه خشکی) باورها و هنرها دارد. همهی باورها و انواع هنر از راه برخوردشان با باورها و هنرهای دیگر آفاق موجودیتشان را جابهجا میکنند.
حسن موریزینژاد
اولین کتابی که با نشر نظر کار کردم، «گپ و گفت با نصرتاله مسلمیان» است، پس از حدود سه سالی که دریافتِ مجوزِ چاپِ آن از فرهنگ و ارشاد اسلامی طول کشید، در سال 1396 منتشر شد. با توجه به محتوای نقاشیهای مسلمیان و نیز سابقه و دغدغههای اجتماعی وی، گفتوگو با ایشان عبور از خطوط قرمزی را میطلبید که احتمالاً چاپ کتاب را ناممکن و یا ناشر را دچار دردسر میکرد. با این وجود، زمانی که متن اولیهی گفتوگو را به محمودرضا بهمنپور، مدیر نشر نظر دادم، با این استدلال که “کار جرح و تعدیل متن و به عبارتی سانسور وظیفهی افراد دیگری است و نه نویسنده”، جسارت و شهامت بیشتری را برای گسترش گفتوگو به من توصیه کرد. زمانی هم که متن گفتگو تقریبا به سرانجام رسید در تمام مراحل صفحهبندی و انتخاب تصاویر و کیفیت آنها، علاوه بر نظارت، پیشنهادهای دقیقی نیز میداد. همچنین تا مرحلهی چاپ، وی دست مرا برای هر گونه تغییر در کتاب و یا اضافه کردن به آن باز گذاشته بود.
بهمنپور به دلیل تحصیلات هنریاش، حضور طولانی و فعالش در عرصهی هنرهای تجسمی، و نیز ارتباط نزدیکی که با بسیاری از هنرمندان دارد، درک خوب و شناخت مناسبی از فضای هنر ایران و نیازها و کمبودهای آن یافته است؛ و البته این مزیت ارزشمند برای ناشری است که دغدغههای فرهنگی بسیاری دارد. مجموعه کتابهای چاپ شده توسط نشر نظر، به عقیدهی من، تا حد زیادی کارنامهی قابل دفاع ناشری را به نمایش میگذارد، که تلاش در تولید و گسترش ادبیات تجسمی و معرفی هنرمندان این عرصه، با کیفیتی تا حد ممکن را دارد.
از جمله کتابهایی، که به نظرم همیشه خلاء آن در فضای فرهنگیمان احساس میشود، انتشار مجموعه آثار و معرفی هنرمندان ایرانی است و نشر نظر از معدود ناشرانی است که از همان ابتدای فعالیت خود به چاپ چنین کتابهایی همت میگمارد. «کتاب پروانه» (چاپ اول 1400) شامل معرفی، گفتوگو و مرور آثار پروانه اعتمادی از ابتدای فعالیتش تاکنون است. این کتاب که با کیفیت بسیار خوبی به چاپ رسیده است، علاوه بر اینکه مخاطب علاقهمند را با فراز و فرود زندگی، دغدغه، تجربه و کارهای هنرمند آشنا میسازد؛ سند مکتوب و معتبری از هنر دورهی معاصر را نیز به ثبت رسانده است.
پرداختن به تاریخ هنر معاصر ایران و مرور تحولات صد سالهی اخیر هنرهای تجسمی، بخش دیگر فعالیت نشر نظر است و اگر چه کتابهایی که در این زمینه به چاپ رسانده اندکاند، ولی به عقیدهی من کتاب «تحولات تصویری هنر ایران» نوشتهی سیامک دلزنده (چاپ اول 1395)، اثر ارزنده و قابل اعتنایی میباشد؛ و نویسنده موفق شده با نگاه دقیق و منصفانهای به ارزیابی و تحولات تصویری ایران، از دوران قاجار تا پیش از انقلاب اسلامی، بپردازد. پیشینهی داستاننویسی دلزنده، روایت وی از هنر ایران در این را کتاب دلنشین کرده است.
ترجمه و تألیف پیرامون هنر غرب نیز بخشِ مهمِ دیگری از فعالیت نشر نظر را تشکیل میدهد. کتابی که من دوباره خواندن و ورق زدن گاه و بیگاه صفحات آن را دوست دارم، کتاب «مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید» است که مارتین گیفورد آن را نوشته و شروین شهامیپور ترجمه کرده است. مطالعهی این کتاب، خواننده را نیز همپای مارتین گیفورد، با مواجهه و چالش لوسین فروید، هنگام نقاشی از مدل زنده، آشنا میسازد. همچنین گفتگوی لوسین فروید و مارتین گیفورد، شرح دیدهها و شناخت عمیق نویسنده از فروید و … ما را با جنبههای دیگری از زندگی و آثار هنرمند نقاش آشنا میسازد.
رویین پاکباز
همکاری با نشر نظر را در سال 1379 با کتاب به «باغ همسفران» شروع کردم. انتشار این کتاب همزمان بود با نمایش آثار حسین کاظمی، سهراب سپهری و هوشنگ پزشکنیا در موزهی هنرهای معاصر تهران. بعد از آن، نوشتههایم دربارهی آثار برخی از هنرمندان نوگرا در کتابهای دیگر نشر نظر مانند «همسفر باد» (هوشنگ پزشکنیا)، «محمود جوادیپور» و «آفتابی به آفتاب دیگر» (گزیدهی آثار منصور قندریز) به چاپ رسیده است.
نشر نظر تاکنون کتابهای متعددی بویژه در معرفی هنر و هنرمندان تجسمی معاصر منتشر کرده که به نظرم کتاب «جناب عالی» یکی از بهترین آنهاست. خوشسلیقگی و نظارت دقیق در مراحل مختلف آمادهسازی و چاپ کتابها از ویژگیهای محمودرضا بهمنپور، مدیر این مؤسسهی انتشاراتی است.
دربارهی نشر نظر
علی گلستانه
نخستین تجربهی همکاری من با نشر نظر کتاب «آر. بی. کیتای» (نوشتهی اندرو لمبرث) بود که زندگینامهای کوتاه و گفتوگویی تقریباً بلند با رانلد بروکس کیتای، نقاش معاصر آمریکایی، را شامل میشد. کتاب در ۱۴۰۰ منتشر شد. همزمان، همراه با شروین طاهری مشغول ترجمهی کتاب دیگری شدیم به نام «مارکسیسم و تاریخ هنر» که از همان ابتدا آقای بهمنپور از چاپش در نظر استقبال کرد و اینروزها هم مراحل نهایی انتشارش را میگذراند. اصلِ کتاب به سرپرستیِ اندرو همینگوی تهیه شده و مشتمل است بر دوازده مقاله دربارهی دوازده منظر در تاریخنگاریِ مارکسیستیِ هنر. در هر دوی این تجربهها آنچه بیش از هرچیز در شخص بهمنپور برای من ارزشمند و احترامبرانگیز است، توجه و پیگیریِ مستقیم مراحل کار و تلاش مسئولانهاش برای چاپ امانتدارانهی کتاب با کمترین آسیب از سوی نهادهای ناظر است.
فکر میکنم همه موافق باشیم که در چاپ کتابهای هنری، چه به لحاظ تعدد عنوانها و چه کیفیت و چه حتی قیمت (در نسبت با سایر کتابهای تصویردار)، نشر نظر در کشورمان بیرقیب باشد. اما از دید من، کتابهایی که منتشر کرده متنوعتر از آن هستند که بتوان دربارهی «سمتوسو»ی نقش کلیِ خود انتشارات در شکلدادن به جو حاکم بر هنر معاصر ایران نتیجهی مشخصی گرفت. راستش شماری از این کتابها مستقیماً در امتداد خواستها و سلائق رشدنیافتهی حاکم بر بازار کتابهای هنری بوده و حتی به آن دامن زدهاند. اما مترقیترین جنبهی کار این ناشر را ارادهاش در چاپ کتابهایی میدانم که در سطوح مختلف از این شرایط غالب و مطالبات ابتدایی فراتر رفته و نیازهای اساسیتری را طرح کردهاند؛ از جمله کتابهایی که بهنوعی به تاریخنگاری و تحلیل بخشهایی از هنر معاصر ایران پرداختهاند و نیز کتابهایی که دربارهی هنرمندان ایرانی و غیرایرانی بحث کردهاند. این کتابها صرفنظر از اینکه چه موضع یا نقدی دربارهی محتوای مشخصشان داشته باشیم، به طور کلی زمینهای ساختهاند که میتوان بر بستر آن مجموعهای از پرسشهای انتقادی جدی و بنیادین را دربارهی چندوچون هنر معاصر ایران و نسبتش با روندهای گوناگون هنر جهان بسط داد.
هدف، برای کوشیدن است
مسلم خضری
برای هم نسلیهای من که در اوایل دههی هشتاد به دانشگاه میرفتیم و خواندن کتابهای تخصصی را تجربه میکردیم نشر نظر از مهمترین منابع بود برای خواندن و بحث کردن. نشر نظر، کمک کرد جهانِ شناختی ما در حوزی هنر معاصر وسیعتر شود. کتابهایی که از آثار هنرمندان، به ویژه هنرمندان نوگرای ایرانی، منتشر کرد بدعتی بود و در طی این سالها فرم شاخصی گرفت. به نظرم کتاب «جناب عالی» (گزیدهای از نقاشیها و عکسهای احمد عالی) در این رسته از بهترینهاست. احمد عالی در ایران جزو اولین کسانی بود که توانست عکس را به عنوان یک رسانهی هنری معرفی کند و عمیقاً بر عکاسی هنری تأثیر گذاشت. این کتاب چهرهی کاملی از نقاشی، عکاسی و گسترهی وسیع کارهای احمد عالی پیش روی ما قرار میدهد. کتاب «ستایش روز» (مجموعه آثار محمود جوادیپور) نیز جزو آثار موفق بود و نشر نظر جزو اولین نهادهایی بود که سعی کرد هنر و هنرمندان نوگرای ایران را در خارج از ایران معرفی کند. کتابهایی به زبان لاتین چاپ و در نمایشگاههای خارج از ایران منتشر کرد. در این بین کتابهای کمتأثیری هم منتشر کردند اما بسامد کتابهایش برایمان راهگشا بود. گرچه نشر نظر از اوایل دههی هفتاد کارش را آغاز کرد اما شروع تأثیرگذار آن از دورهی اصلاحات و با باز شدن فضای نقد و گفتوگو بود. نشر نظر از طرفداران گفتمان اصلاحات بود و در طرفداری از این گفتمان پوستر تبلیغی منتشر کرد که ترکیبی از نقاشی گل و مرغ و چهرهی خاتمی بود. تصویری که جزء به یاد ماندگارترین تصاویر این دورهی سیاسی است. پوستری با سلیقه که رویکرد جدیدی به تبلیغات سیاسی وارد کرد.
تجربهی همکاری من با نشر نظر، کتاب «نگرهی فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران» بود که حدود 7 سال طول کشید. آن سالها بسیار کم تجربهتر از امروز بودم و انتظار همکاری با نشر نظر بسیار دور از ذهنم بود. اما با ترغیب و تشویق دوستانی که در نوشتن مقالات کتاب کنارم بودند تمام شوقم را جمع کردم و بخشهای آماده شده را برای نشر نظر فرستادم و با ایشان قراری گذاشتم. از یاد نبردهام که در اولین حضورم در دفتر نشر نظر و در بین کتابها و نقاشیها و عکسها، پرترهای از علامه طباطبایی بیشتر به چشم میآمد. یک روحانی لاغر اندام با ریشی روشن که چهرهای گرم و چشمانی زلال داشت. شباهت آقای بهمنپور با عکس طباطبایی غیر قابل انکار بود. به نظر میآمد اسوهی اخلاقی نشر نظر است و نوعی اعلان بود از دیدگاه و منش کاری مجموعه.
کلیت کتاب را توضیح دادم، از ایدهی کتاب استقبال کرد و موافقتاش برایم شگفتانگیز بود. از همان جلسهی اول تأکید کردند؛ «هدف، برای کوشیدن است، نه رسیدن» و تصمیم گرفتیم جلسات منظمی با ایشان و مشاورینش داشته باشیم و ادامهی کار را قدم به قدم پیش ببریم. خُب بعدها متوجه شدم که این شکل از همکاری را سالها به عنوان شیوهای در همکاری با نوقلمان به کار گرفته و با این شیوه به نتایج جاافتادهتری رسیدهاند. جلسات بسیاری داشتیم و بسیار از این جلسات آموختم. این جلسات یکی از نیکبختیهای ماندگارم است. در طی این 7 سال فراز و فرودهای مختلفی را از سرگذراندیم. اما باحوصله گردآوری کتاب را پیش بردیم. یادم نرود که در آن جلسات چه نگاه معتدلی به مسائل هنر معاصر داشتند و برای استمرار کاری هنرمندان احترام زیادی قائل بودند. کتابمان سال 1397 منتشر شد. کتاب نگرهی فیگوراتیو در دو بخش است. بخش نخست شامل چندین مقاله در توضیح و تبیین جریان فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران و بخش دوم گزیدهای از نقاشان فیگوراتیو ایرانی است.
نشر نظر خوشتشخیص و منصف است. واقعبین است. به جوانترها اعتماد میکند و این از شجاعتشان میآید. شجاعت هم محصول ممارست و پایداری است. از آنها میشد آموخت اعتماد کردن یکجور مهارت است، مهارت هم هر قدر بیشتر تمرین شود، بهتر میشود. در این تجربهی همکاریام یاد گرفتم که بیش از هر چیز باید به نفس کار علاقه داشت و هدف خودِ کوشیدن و امیدوار بودن است. نشر نظر حقی بر گردن نسل ما دارد.
صدای بلندِ یک نظر
معراج قنبری
تصور میکنم اگر کتابهای نشر نظر وجود نداشت، دانش تئوری ما اهالی هنرهای تجسمی، عمق چندانی پیدا نمیکرد. گفتن از تاثیرگذاری و پرداختن به ابعاد مختلف تاریخ این نشر، محدود به یک کتاب یا موضوع خاص نیست. نشر نظر در میدان هنر معاصر ایران، پاسخگوی نیاز گروههای مختلف و متنوع بوده است. از نگاه من نظر هیچگاه نشری برای یک گروه خاص فکری یا سنی نبوده و از تاریخ هنر ایران و جهان، تا معرفی هنرمندان و شخصیتها و سطوح گوناگون هنر مانند آموزش را به درستی پوشش داده و حتی برای کودکان نیز موثر بوده است.
یکی از ویژگیهای مهم نشر نظر، کامل بودن در مراحل مختلف تولید یک کتاب است. از محتوا و ویرایش تا امور فنی و هنری و طراحی گرافیک تا تولید و چاپ، که حاصل کارها را قابل قبول و حرفهای کرده است. به زبان دیگر نشر نظر هرگز تکبعدی نبوده و اهمیت پازل تولید کتاب را نه تنها درک کرده، بلکه ترویج نیز داده است.
«پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی» (علی قلیپور)، «تاریخ سینمای ایران» (روانشاد مسعود مهرابی) و «تحولات تصویری هنر ایران» (سیامک دلزنده)، برای من سه کتاب تاثیرگذار از این نشر بوده است. البته از کتابهای آرشیوی و مرجع مانند «در سفر با ماه» (محمدابراهیم جعفری) و «ستایش روز» (محمود جوادیپور) و نیز تحقیقهای آرمان خلعتبری نمیتوان گذشت.
در روزهای دانشجویی که با کتابهای نشر نظر آشنا شدم، هرگز تصور نمیکردم که روزی به عنوان محقق و نویسنده، با این نشر همکاری کنم. فکر کردن به نشر نظر برای انتشار کتاب «بهزاد»، رسیدن به یک رویا بود. خوشحالیِ به نتیجه رسیدن و انتشارِ کتاب یک طرف، و خرسندی نام و لوگوی نشر نظر بر روی کتابم در طرف دیگر، روزهای آذر و دیماه ۱۳۹۸ را از ذهن من پاک نمیکند. تجربهی همکاری با نشر نظر و جناب بهمنپور عزیز، بهترین تجربهی همکاری من در این یکدهه فعالیت بود. خوشایند، دلنشین و بسیار حرفهای.
کتابِ بهزاد، حاصل نزدیک به دو سال پژوهش دربارهی «بهزاد گلپایگانی» طراح گرافیکِ معاصرِ ایرانی است. گلپایگانی جزء نخستین ورودیهای هنرکدهی تزئینی و اولین حلقهی هنرمندانِ «مکتب سقاخانه» بود. او پس از تجربههای گوناگون هنری سرانجام حرفهی گرافیک را انتخاب کرد و طراحی جلد کتاب را بستری مناسب برای بیانِ ایدههایش یافت. گلپایگانی در سالهای حضور در انتشارات فرانکلین، برای نخستین بار مجموعهای کاملاً متمرکز بر تایپوگرافی را در تاریخ طراحی گرافیک ایران پایهگذاری کرد. ایدههای او آنچنان از زمانهی خود جلوتر بودند که دو دهه زمان نیاز بود تا پس از او، توسط طراحانِ دیگر درک، تکرار و گسترش یابند. گلپایگانی زندگی حرفهای کوتاه و پُرثمری داشت. اما راهی که آغاز کرده بود نه به ارادهی خود بلکه به جبرِ مرگ نیمهکاره تمام شد.
این کتاب نخستین پژوهش جامع دربارهی «بهزاد گلپایگانی» است که توسط نشر نظر در دیماه ۱۳۹۸ در ۲۰۸ صفحه منتشر شد.
گمانیک؟
بهزاد حاتم
کار کردن با من بسیار سخت است. یک دیکتاتور فرهنگی هستم. از پنجاه سال پیش که نوشتهام و ترجمه کردهام، نقاشی و طراحی گرافیک کردهام، سرپرست هنری، کیوریتور نمایشگاهها و مدیر شرکت تبلیغاتی بودهام، گالری داشتهام و با بزرگان کار کردهام، برای بزرگانی جهانی پوستر طراحی کردهام، کتاب ساختهام و منتشر کردهام، بنیاد موسیقی راه انداختهام و کنسرت برپا کردهام و هزار کار دیگر، هرگز گفتهی کسی را گوش نکردهام. اینک، با این همه لاف و گزاف، گفتهی کسی را گوش کنم؟ نه ببخشید. بی آن که خود پسند باشم، در دیکتاتوری خود خوشم.
آقای محمودرضا بهمنپور از یک روز در سال 1396 که من میخواهم کتاب بزرگی دربارهی شیرهای پرویز تناولی همزمان با نمایش در موزهی هنرهای معاصر تهران منتشر کنم، گرفتار من میشود. تا امروز پنج کتاب دیگر با هم منتشر کردهایم. نباید او را ستود؟ انتشار کتاب تازهام؛ شاید بنفش، دو تا سه کیلوگرم از میانگین وزن کارکنان نظر کاست. انتشار هر کتابم که در آنها صد را سد و صدا را سدا و طاق را تاغ مینویسم و پروانهی ویرایش واژهای در آن را نمیدهم، دستکم یک ویراستار نظر را به آستانهی خودکشی میرساند. بخش گرافیک نظر برای رهایی از من به شیوههایی اندیشیده است که هرکول پوارو را هم شگفتزده میکند. من ناگزیرم مدیر نظر را بستایم، شما میتوانید به درستی اندیشه و کارش بد گمان شوید.
نشر نظر که کارش را در هیچستان فرهنگی سه دهه پیش آغاز کرد، اینک در زمینهی کتاب بزرگترین رسانندهی خوراک فرهنگی به خواستاران آن است. گسترهی بزرگ کتابهایی که به بازار فرهنگ داده است چنان گونه گون است که بهترین نمایشگر شیوهی کار و نگاه نظر و بنیانگذار و مدیر آن است؛ که بی آن که از جایگاه خود بگذرد، از پسندهای خود میگذرد و میگذارد همهی صداها و سداها شنیده شود. و این گشودگی بر نگاهها و گفتارهای گوناگون نه تنها هر گونه نگاه و سدا را به خواننده رسانده است، که برای خود او آموزشگاهی بوده است که روز به روز بر آگاهی و دانش و گسترهی دیدش افزوده و به او همهسوینگری و پختگی و کارکشتگیای داده که در کار نشر کتاب هنری و فرهنگی کمیاب است. هر پنداری از جهان فرهنگی امروز ایران، بی نشر نظر و کتابهایش، ناشدنیست. شاید چیزی به اندازهی آگاهیهای برآمده از کتابهای نظر، در ساختن این جهان فرهنگی جایگاهی نداشته است. کتابهای نظر جایگزین بسیاری از کمبودهای آموزشی در رشتهی هنر در روزگار ما است. میدانم که برخی از کتابهایش را استادانی برای آموزش دادن به یاری میگیرند. نظر با زمان پیش میرود و با به دست دادن تازهترینها تا جایی که در توانش میگنجد هنردوستان را به روز نگاه میدارد.
اهمیت بهمنپور بودن
علی بختیاری
شنیدن نامهای نشر نظر و محمودرضا بهمنپور آناً چیزهایی را تداعی میکنند: هنر و کتاب و شاید دقیقتر: کتاب برای هنر و این بیدلیل نیست چرا که عمری را پای نشر ویژه برای هنر گذاشتهاند، هم نظر هم بهمنپور.
برای ما که نسل پیشااینترنت بودیم، هر کتابی از نظر منظری بود به افقی تازه از تصویر، که هنوز هم هر کتابش همینگونه است. دورترین خاطرهام برمیگردد به کتاب «به باغ همسفران» و دیدن سپهریها و پزشکنیاها و کشف حسین کاظمی. هنوز هم این کتاب برای من از دلچسبترین کتابهای نظر است. بعدتر «مرتضی ممیز»، «از سالها پیش تا هنوز هم»، «سیاوش ارمجانی»، «محمود جوادیپور» و… هر یک پنجرههای تازهای به صحن هنر ایران گشودند.
با بهمنپور در سال ۱۳۸۸ آشنا شدم؛ در آن سالها گالری ۶۶ را اداره میکردم و بنا شد رونمایی کتاب دوست عزیزم «احمد امیننظر» را برگزار کنیم (این کتاب را همواره در قفسهای نزدیک به خودم و قلبم نگهداری میکنم و تنها کتابی است که آرزو میکردم کاش زیر نظر من انجام شده بود). بهمنپور بسیار گرم، چابک، خوشصحبت، قبراق و فرز بود – که هنوز هم هست – این آشنایی به دوستی نزدیکتر شد اما از رونمایی کتاب احمد در شهریور ۱۳۸۹ تا بهار ۱۳۹۸ گرچه پیشنهاداتی در میانمان بود، هیچگاه نشد که دوستیمان به همکاری سبب شود. بهار ۱۳۹۸ در یک صبح دلانگیز در منزل پروانه اعتمادی بنا شد که بالاخره انتشار «کتاب پروانه» را که سالها (شروع کار بر روی این کتاب به ۱۳۹۲-۱۳۹۳ برمیگردد) درگیرش بودیم، بسپاریم به نظر و این شروعی بود برای سفری دو ساله با پروانه و محمودرضا، در صعبترین شرایط سلامتی جمعی و فردی. اما محمودرضا در تمام این اشد شرایط، ذرهای از دلگرمیاش و دلگرمیمان کم نکرد. این تجربهی سفر گروهی در سالهای کرونایی بود که خاطرهی تحقق این کتاب را ماندگار میکند.
اهمیت نظر و بهمنپور، به مصداق چراغی در دست و چراغی در برابر، روشن نگه داشتن شعلهی نشر برای هنر است که بادها و بورانهای زیادی متوجهاش هستند. شعلهاش مستدام.
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر*
مجید کاشانی
-اطاقها وزن دارند. آدمها، فکرها و گفتگوهاشان به مکانها وزن میدهند. گاه سنگینی ساحت یک اطاق؛ نفسگیر است. و من با اولین حضورم در آن اطاق روشنِ طبقهی سوم مغلوب ثقل فضا شدم. فکر آنکه این مکان قلمرو چه نامهایی بوده است، هوای اطاق را سنگین میکرد.
-محمودرضا بهمنپور را سال ١٣٨۶ در خانهی هنرمندان ملاقات کردم. روز رونمایی کتاب سال گرافیک که در یکی دو صفحه هم به معرفی کارهای من پرداخته بود. ١٢ سال بعد، کتاب «بهزاد» بهانهای ساخت تا به ناشری که همواره میشد ردپای دقت، گزیدهکاری و کیفیت را بهوضوح در کتابهایش تشخیص داد پیشنهاد همکاری بدهیم. به زعم من نشر نظر با فاصلهی زیادی نسبت به دیگر ناشران، در کار تخصصی خود پیشتاز است. بنابراین اولین و آخرین انتخاب ما برای انتشار کتاب مهمی بود که در استودیو دفتر، دو سال زمان صرف پژوهش، نگارش و طراحیاش کرده بودیم.
-از پس سالها، اطاق روشن؛ آنچنان مغاطیسی یافته تا آنهمه هنرمند و نویسنده از طیفهای گوناگون و گاه در تضاد با یکدیگر را جذب کند. بهمنپور در مرکز این جاذبه است. هربار بحث از پروژهی مشترک شروع و به فاصلهی اندکی به مسیرهای دیگری میرود. در تمام این مدت از میان واگویهی تجربهها و خاطرات چیزهای بسیاری برای آموختن مییابم. گهگاه در فاصلهی سکوت میان حرفها، نگاهم به قفسهی کتابها میلغزد. از آن میان، برخی آشنا بهچشم میآیند:
«آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم»؛ یکی از اولین کتابهای نظر که در دوران دانشجویی مطالعه کردم. این کتاب در زمانهی خود، طیف بزرگی از دانشجویان و علاقهمندان را با مباحث هنر مدرن آشنا کرد.
«صد سال پوستر فیلم در ایران» که جزء کتابهای آرشیوی مهم است. با نمونههای درخشان تاریخی از پوسترهای فیلم ایران. افسوس که پوسترهای بسیاری بهخاطر سانسور مجال حضور در این کتاب را نیافتند. شاید یکی از دلایل تعلق خاطرم به این کتاب پوستری است در صفحات آخر، که برای فیلم «تنها دوبار زندگی میکنیم» طراحی کرده بودم. همچنین «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی» و یکی دو کتاب دیگر که هنوز فرصت خواندن را نیافتهام.
نظر در طی سالیان فعالیت خود توانسته بخش مهمی از رویدادها، نظریات و سرگذشت هنرمندان معاصر را ثبت و منتشر کند. کتابهایی که اگر نبودند احتمالا حرفها، تجربیات، جریانات و افراد زیادی به محاق فراموشی فرو میرفتند.
-برنامهریزی انتشار کتاب «بهزاد» و مراسم رونمایی که قرار است در سالروز تولد بهزاد گلپایگانی (۲۰ دی ماه ١٣٩٩)، با تکیه بر تجربه و اعتماد دوسویهای که در کوتاه مدت بهدست آمده، در همان اطاق سروسامان میگیرد. کتاب طی مراسمی درخور، با حضور بیشمار علاقمندان رونمایی میشود.
-کتاب بهزاد و همکاریهایی که همچنان هستند، دستاورد آن کار مشترک بودند. و البته دوستی با محمودرضا بهمنپور، مردی که غلظت هوای اطاق روشن را رقیق میکند.
مرداد ۱۴۰۱
*مصرع یکی از رباعیات ابوسعید ابوالخیر
فرشید مثقالی
در نگاه و با تجربه من، اسم نشر نظر بعد از اسم محمود بهمنپور قرار میگیرد. بهمنپور در پلان نخست، و نشر نظر در زمینهی دور. سالها قبل از نظر با ایشان آشنا شدم. بسیار صمیمی، دلپاک و علاقهمند. تا یاد دارم دور و بر جغرافیای هنر پرسه میزد و در غایت بصورت ناشر و سپس ناشر حیطهی هنر درآمد.
قبل از ایشان ناشرین دیگری بودند و هنوز هم هستند که در این حیطه فعالیت دارند، ولی خصوصیت اصلی و متفاوت او علاقهی شخصی و حساسیت او به دستاندکاران و موضوعات مرتبط با امور هنری است. نسبت به تک تک کتابهایش حساس است و سعی میکند کار به بهترین وجهی منتشر شود.
سه کتاب در زمینهی گرافیک و یک کتاب کودک من در نشر ایشان منتشر شد. امانتداری در همهی مراحل کار چشمگیر و مشهود است، که لازمهی حرفهای بودن در این زمینه است.
چون خیلی کم در کتابفروشیها پرسه میزنم و بیشتر تماشاگر ویترینها هستم، بنابراین از همهی انتشارات، بقیهی ناشران و کتابهای نشر شده ایشان در زمینههای هنر چندان مطلع نیستم. لذا نظری در مورد تأثیرگذاری نمیتوانم داشته باشم. و … کلاً از جهان هنرمان بسیار کم اطلاع و محدودم، بنابراین بینظر!
رسمیت کتابهای هنری
مریم زندی
نزدیک به بیست سال است که من با نشر نظر آشنا شدم و همکاری میکنم. ابتدا کارتها و تقویمهایم را آنجا چاپ میکردم و بعد نشر نظر به تدریج ناشر کارهای من شد. کتابهای «ایران گل محبوب من»، مجموعه عکس رنگی (1385)؛ «آبی با خط قرمز»، مجموعه عکس رنگی (1387)؛ «انقلاب 57»، مجموعه عکس سیاه و سفید (1393)؛ «گیسوانم در باد»، مجموعه عکس سیاه و سفید (1393)؛ «حکومت 58»، مجموعه عکس سیاه و سفید (1398)، حاصل این همکاری است.
قبل از نشر نظر در زمینهی چاپ کتابهای هنری و شناخت هنرمندان خلأیی وجود داشت که نشر نظر با چاپ کتابهای هنری این خلأ را از بین برد و به چاپ کتابهای هنری رسمیت بخشید و برای هنرمندان و هنرنویسان ایجاد اعتماد به نفس کرد. و از طرفی دیگر هم منابع غنی در زمینه هنر بخصوص هنر معاصر بوجود آورد که امروز حتی مرجع بسیاری از دانشجویان رشتههای هنری برای پایاننامههایشان در دانشگاه است.
با توجه به اینکه انتشار اینگونه کتابها هم سرمایه زیادی میخواهد و هم سختتر از کتابهای متنمحور است و ناشرهای دیگر هم به ندرت اینگونه کتابها را چاپ میکنند، تمرکز نشر نظر روی انتشار اینگونه کتابها باعث شد یک جریان متمرکز هنری شکل بگیرد. به نظر من تاثیرگذاری و کارکرد نشر نظر شبیه یک نهاد آموزشی است و حتماً جریان هنر معاصر ایران را به شکلی تحت تأثیر قرار داده است. اگر قرار باشد که از بین کتابهایی که نشر نظر منتشر کرده انتخابی داشته باشم (هرچند از میان اینهمه کتابی که نشر نظر منتشر کرده انتخاب سخت است) من به کتابهای عکس میپردازم و «کتاب عالی، مجموعهی آثار احمد عالی»، کتاب «کاروانسراهای ایران در زمینهی ایرانشناسی، عکسهای انوشه پیربادیان» و البته کتاب «انقلاب 57» سه انتخاب من از کارهای این مجموعهاند.
مهمترین ویژگی نشر نظر جسارت در انتخاب آثار و البته درستکاری اخلاقی و مادی است. نشر نظر در طی این سالها کوشش و حتی هزینهی بیشتری برای هرچه بهتر شدن کار کرده است. نشر نظر برای اهالی هنرهای تجسمی سالهای خوبی و سرشار از کار و تجربه به وجود آورد. حسی از دوستی و زندگی. راهشان پُر رهرو.
ناشر متعهد به هنر
کاوه کاظمی
نقطهی قوت نشر نظر خود آقای بهمنپور است که در رأس این انتشارات قرار دارد و خیلی با جرأت و شهامت و بدون نگرش به جنبههای مالیِ، گردآوری و چاپ یک کتاب را پیش میبرند. یادم هست تا قبل از نشر نظر خیلی از ناشرها جرأت نمیکردند و حتی امروز هم کمتر جرأتاش را دارند که کتاب عکاسی منتشر کنند. البته یکسری کتاب از طبیعت و مناظر ایران بود و منتشر میشد ولی در ابتدا همین کتابها را هم دست نمیگرفتند. یادم هست در یک موردِ بخصوص هفت یا هشت ناشر سرمایهگذاری کردند که یک کتاب عکاسی را منتشر کنند. به هر حال آقای بهمنپور خیلی با تصمیمگیری قاطع کتابهایشان را چه در زمینهی عکاسی و چه در دیگر زمینههای هنری چاپ و منتشر میکنند. تا به حال خیلی کتابهای نفیسی را از تاریخ هنر و هنرمندان و عکاسی به انتشار رساندهاند. خودم خاطرم هست که دفعهی اول در زمان ریاست جمهوری آقای احمدینژاد و قبل از اینکه مانع فعالیت آنجا شوند؛ ایشان ابراز تمایل کرده بودند که کتاب «انقلابیون» من را چاپ کنند. ولی متأسفانه به آن تعطیلی و توقیف نشر نظر برخوردیم. بعد از آنکه دوباره به کار مشغول شدند در اولین فرصت که با ایشان تماس گرفتم، خیلی سریع روند کار را از سر گرفتیم و کتاب را منتشر کردیم.
تا حالا با نشر نظر 5 کتاب کار کردهام که آخرین آن «بازگشت طالبان، افغانستان سرزمین خسته از جفا» قبل از عید 1401 در آمد. اولین کتابم «انقلابیون» عکسهایی از دههی اول انقلاب بود و دومین کتاب «سایهها و یادها» شامل پرترههایی از رجال ادب و هنر ایران بود. سومین کتاب «آشوب و آرام ایرلند شمالی» با موضوع درگیریهای ایرلند شمالی منتشر شد و چهارمین کتاب «خلیج فارس/ صحنه جنگهای بیپایان/ عراق ۱۳۶۹» عکسهایی از عملیات طوفان صحرا؛ زمانی که نیروهایِ متحد عراق را اشغال کرده بودند.
نشر نظر تاکنون کتابهای نفیسی از هنرمندان ایرانی منتشر کرده و آخرین آن «کتاب پروانه» از آثار خانم پروانه اعتمادی است. به نظرم مهمترین مشخصهی نشر نظر این هست که برای چاپ و انتشار کتابهایش نگرش بازاری ندارد و بیشتر به تأثیرگذاری خود اثر چه نقاشی، چه عکاسی و چه تاریخ هنر نگاه میکند و برایشان مهم است که کار سازنده و باارزشی کرده باشند.