نیکسون، عکاس امریکایی از سال 1974 هر سال با گرفتن یک پرتره از همسرش بِبه و سه خواهر او، ما را در برابر گذر زمان، روابط خانوادگی و مرگ قرار داده است مرگی که ما را گریزی از آن نیست.
نیکـلاس نیکـسون اخیراً دربارهی پروژه درازمـدت و ادامهدارش، خواهران براوْن، که در آن بیش از چهل سال است که از همسرش بِبه و سه خواهر او هر ساله عکاسی میکند، گفته است: «این مجموعه این طور آغاز شد که از سر بیحوصلگی گفتیم کاری انجام دهیم… آخر هفتهها باید به خانهی پدر و مادر ببه میرفتیم که یک جورهایی حوصلهسربر بود، پر از گپ و گفت، باید هر روز برای شام دور هم جمع میشدیم… یک بار همین طوری با حالتی نومید و دوستانه گفتم “بیایید عکسی بگیریم”.»
نیکسون سال 1970 با بِبه آشنا شد، آن زمان خودش 21 ساله و او 20 ساله بود. یک سال بعد با هم ازدواج کردند. در آگوست 1974 نخستین پرترهی گروهی را از خواهرها گرفت امّا چون به نظرش عکس بیاهمیتی میآمد آن را نگه نداشت. نخستین عکسی که در کتاب خواهران براون _که اکنون به ویرایش سوم رسیده و جامعتر از قبلیهاست_ دیده میشود سال 1975 گرفته شده و در آن چهار زن جوان و بشاش دیده میشوند که هر کدام با میزان متفاوتی از پذیرش موقعیت به دوربین خیره شده است.
سال بعد، پس از آنچه او به ظرافت آن را «نوعی مذاکره» با سوژههای خود مینامد_ دو تن از آنها گاهی دوست داشتند در وسط تصویر باشند _ نیکسون ترتیبی را در ایستادن آنها در نظر گرفت که در تمام مجموعه رعایت شده است، از چپ به راست: هِدِر، میمی، بِبه و لاوْری. او همچنین از یک دوربین قطع بزرگِ (ویوکَمرا) 8 در10 اینچِ نصبشده روی سهپایه و فیلم سیاهوسفید استفاده کرد. روالی که تاکنون برقرار است.
سری کامل این مجموعه هفتهی پیش (نوامبر 2014) برای اولین بار در غرفهی «فرانکل گالری» در پاریس فوتو به نمایش گذاشته شد و از این هفته در موزه هنر مدرن نیویورک (موما) به نمایش درمیآید. این مجموعه یکی از مجموعههایی است که گواهی هستند بر نیروی بالقوهی ایدههای ساده و عالی. نیکسون از این ایده، مجموعهای با قدرت فوقالعاده فزاینده بهوجودآورده که متکی بر توانایی منحصربهفرد عکاسی در به تصویر کشیدن گذشت زمان و از پی آن پیری و سایه همیشه در کمینِ مرگ است. نیکسون میگوید: «ما همه خوب میدانیم که زمان در گذر است، امّا متوجه گذر آن نمیشویم و همین دلیل است که باعث میشود دیدن «خواهرها»، برای خیلی از آدمها، نشانهای موثق از گذر یک سال باشد.»
هنگامی که نیکسون نخستین پرتره را میگرفت، میمی 15، لاوْری 21، هِدِر 23 و بِبه 25 سال داشت. در ابتدا اختلاف دهساله بین جوانترین و مسنترین خواهر، چندان دراماتیک نیست، امّا در سالهای بعد این اختلاف به تدریج خود را نشان میدهد. مثلاً در سال 1981، با وجودی که میمی 21 ساله است، هنوز به نوجوانها میماند و بِبه که با صورتی رنگپریده کمی دورتر از خواهرانش نشسته، مسنتر و جاافتادهتر به نظر میرسد، گویی که تجربه بیشتری از زندگی داشته باشد. این پویایی در پرترههای بعدی ادامه دارد: در آنها بِبه چـهرهای مـلایمتر و آرامتر از پیـش دارد، هِـدر نیـز بیشباهت به او نیست و این درحالی است که میمی و لاوْری، هر دو، در برابر دوربین نیکسون سرسختتر و کنجکاوتر به نظر میرسند. (جالب است بدانیم که خواهرها تصاویر را داوری میکنند و هر ساله عکسی انتخاب میشود که هر چهار خواهر بر آن اتفاقنظر داشتهاند.)
در پروژههای مشابه __ برای مثـال رویدادنگـاری وسواسیترِ «استیو پایک» از کودکی تا بلوغ پسرانش «جک» و «دانکن»__که زمان فوران میکند، درون هر مجموعهی بزرگ، زیرمجموعههایی وجود دارد، [که از مقایسهشان] شگفتزده میشویم که در این یک سال چه اتفاقی میتواند افـتاده باشد که چهـره فـرد را ایـن چنین پیرتر یا غمزدهتر کند. این امر نیز یکی از زوایای پنهان مجموعهی خواهرن براون است _ اینکه دوازده ماه فقط یک قید ریاضی است، و بیشتر از زمان، این زندگی است که گذر عمر را در هر یک از ما به اشکال مختلف و در درجات متفاوت نشان میدهد.
همانطور که همیشه در تمام عکسها با آن مواجهایم اینجا داستان دیگری هم وجود دارد: داستان چشم عکاس در انتخاب نور، سایه و ترکیببندی و همچنین گاه نگاه خیره و بیرحمانه دوربین. در پرتره سال 1996 سایه نیکسون (و همچنین دوربین قطع بزرگش) طوری بر خواهران براون افتاده است که انگار بخواهد حضور فرمانروایانه و نامرئی خود را یادآور شود.
میمی مانند نخستین پرتره، که در آن انگار دوربین نیکسون را به مبارزه میطلبید، هنوز ستیزجویانه او را نگاه میکند. در پرتره 1986 نیکسون کادر را بستهتر کرده و چهار خواهر در کـنار هم به نوعی چـپیدهاند. میتوان گفت این عکس، مهربانانهترین و صمیمانهترین پرترهی خواهرانگی در این مجموعه است؛ با این حال، هرچه به جـلو میرویـم، به نظـر میرسـد رشتههـای ارتباطی بین آنها محکمتر و عمیقتر و چهرههاشان آرامتر شده و به نوع دیگری از پذیرش و رضا رسیدهاست، چیزی که بیشتر بخشندگیست تا خویشتنداری. مفاهیم ضمنی پنهان و جذاب دیگری نیز دربارهی «خواهران براون» وجود دارد: نیکسون یک بیگانه است، یک دیگری، نه فقط به خاطر حضور دوربین و فاصلهای که متعاقب آن با سوژههایش دارد، بلکه به این دلیل که تک فرزندی است که مجذوب خواهرانی بسیار صمیمی با هم شده است. «خواهران براون» برایمان جذاب است چون یک نسخـهی موکداً رسمی و اجـراییْ زیبـا از عکسهای خانوادگی است _ حتی اگر روی دیوار گالری دیده شود نه در آلبوم. در این چهار غریبه، نمودی از خودمـان و زندگـیهایمان را میبینیم کـه بهشکـلی سنگدلانه هر روز بیش از پیش پیچیدهتر میشود.
امّا و اگرهای مسأله مرگ چون سایهای بر این مجموعه سنگینی میکند. اگر یکی از خواهرها فوت کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا نیکسون ادامه خواهد داد؟ او یک عکاس است_ با تمام وسواس و سرسختی که مستلزم عکاسبودن است_ و از این رو پاسخ او به این سؤال تصمیمی است که از پیش گرفته شده است: «دربارهاش زیاد شوخی میکنیم. امّا همه میدانند که قصد من این است هر اتفاقی هم افتاد تا همیشه ادامه دهم، که از سه و دو و در انتها از یکی از آنها هم عکاسی کنم. سؤال خندهداری که پیش میآید این است که اگر من زودتر رفتم چه؟ فکر میکنم موقعش که برسد فکری به حالش خواهیم کرد.»
منبع: گاردین، 19 نوامبر 2014