قایقرانان رنگیِ وُلگا
تابستان ۱۹۰۸، همزمان با روزهایی که زبانههای آتش مشروطهخواهی در ایران شعله میکشید، عکاسخانهی سرشار آنتوان سوریوگین، عکاس روستبار ساکن ایران نیز به ظن پشتیبانی وی از ظهیرالدوله، حاکم مشروطهخواه رشت، طعمهی حملات قوای قزاق محمدعلیشاه شد – اتفاقی که به نابودی بالغ بر پنجهزار نگاتیو شیشهای از مجموع هفتهزار ثبت سوریوگین از سفرهایش به ایران عصر ناصری و مظفری انجامید. طی همین ایام در همسایه شمالی ایران، سردبیر وقت ماهنامهی عکاس آماتور انتظار دیداری قریبالوقوع با تزار نیکولای دوم را میکشید تا رؤیای سفری مشابه اینبار به اقصینقاط روسیه را مطرح کند. این عکاس، سرگئی میخائیلوویچ پروکودین-گورسکی، این بخت را داشت تا پیش از آنکه شعلههای جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر نه فقط ثمرات این سفر ارزشمند، بلکه سهم چشمگیری از تاریخ و فرهنگ روسیه را هم به کام خود بکشند، آرشیو نگاتیوهای شیشهای خود را به نروژ، بریتانیا و سپس فرانسه انتقال بدهد، و دست تقدیر هم پنج سال پس از درگذشت خالقشان در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، آنها را تقریباً بیکموکاست به کتابخانهی کنگرهی ایالات متحده برساند.
امروزه عکسهای پروکودین-گورسکی از نقاط دورافتادهی امپراطوری روسیه گرچه شاهدان بیواسطهی مردمان و سرزمینهایی ازدسترفته و بازماندگان خستهی تندبادهای تاریخ بوده و هستند، در عین حال موقعیتی ممتاز را در تاریخچهی هنر عکاسی نیز از آن خود کردهاند: آنها نخستین مجموعهعکس رنگیِ تاریخاند. این پرترهها و مناظر رنگی که در اصل از طریق پروژکتورهایی ویژه بر پرده قابل رؤیت بودهاند، در سال ۲۰۰۴ به همت کتابخانهی کنگرهی آمریکا پس از شصت سال خاموشی به ۱۹۰۲ «عکس» رنگی بدل شدند که در حدفاصل سالیان ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵ تهیه شده بودند. عکسهایی با نوارهای زائدِ سرخ و سبز و آبی در حاشیهها، که به مانند مناظری از دریچهی یک شهرفرنگ، بیننده را به تماشای کوههای سبزپوش قفقاز، معابر خاکی سمرقند یا سواحل آبیِ ولگا میبرند – انگار که شگفتیِ کودکانهی این دیدارِ اولین و واپسین، خود به جزئی از مؤلفههای فرمی عکس شکل داده باشد.
ماجرای ایدهپردازی، برنامهریزی و اجرای پروژهی وسیع پروکودین-گورسکی، ماجرای مشقات ثبت عکاسانهی حاشیهنشینان (به مثابهی سوژههایی غیرمتعارف) در ابتدای قرن بیستم است و به نوعی بازتابندهی تلاش پیگیرانهی یک عکاس مشتاق، برای ثبت دیدار واپسین با سرزمین مادری – با روسیهی تزاری. از این منظر، پروکودین-گورسکی را میتوان «پروستِ روستاها» نامید، کسی که در تلاش برای ثبت مقاطعی ازدسترفته از زمان، از ابزار نور، موقعیت و خاصه رنگ بهره میجوید تا مخاطب خود را درگیر دوگانهای از مناظر آشنا و در عین حال آشناییزدایی از این مناظر سازد.
شاگردیِ مندلیف، عکاسی از تولستوی
سرگئی پروکودین-گورسکی در بیستم اوت ۱۸۶۳ در شهر موروم روسیه در خانوادهای اشرافی متولد شد. با وجود گذراندن تحصیلات مقدماتی در علوم طبیعی، رؤیای ویولونیست شدن را در سر داشت، اما بروز حادثهای در آزمایشگاه شیمی که طی آن جراحتی شدید به دست چپاش وارد شد، او را از این رؤیا بازداشت. اما جادوی کلاسهای شیمیدان مشهور، دیمیتری مندلیف اتفاقاً پروکودین-گورسکی را شیفتهی ادامهتحصیل در همین رشته ساخت. او در خاطرات خود از شاگردیِ مندلیف به افتخار یاد کرده، و با اشاره به اقدام سال ۱۸۸۷ این شیمیدانِ پنجاهوسهساله برای رصد خورشیدگرفتگی از فراز یک بالن، از تلاشهای ملموس او برای ارائهی تعریفی ماجراجویانه از علوم طبیعی و مواجهه با مرزهای نامکشوف پیش رو یاد کرده.
پروکودین-گورسکی پس از فارغالتحصیلی در رشتهی شیمی از انیستیتو فناوری سنپترزبورگ روانه آلمان شد و مدتی را در مدرسهی عالی فناوری شهر شارلوتنبرگ به تدریس فتوشیمی و آنالیز طیفی پرداخت. در همین مقطع، او به میانجی آشنایی با مطالعات آدولف مِیته در کالج فنی برلین که به کارِ ابداع امولسیون تمامرنگی مشغول بود با امکانهای عکاسی رنگی آشنا شد، و این علاقه را در پی نقل مکان خود به پاریس نیز حفظ کرد. از همین رو به آزمایشگاه شیمیدان مطرح فرانسوی، اِد-ژول مومِنی پیوست که به تحقیقاتی در زمینهی عکاسی رنگی میپرداخت و ثمرهی آن را در سال ۱۸۹۳ در کتابی تحت عنوان درسنامهی شیمی عکاسی منتشر ساخت.




طولی نکشید که پروکودین-گورسکی به روسیه بازگشت و به عضویت انجمن سلطنتی فناوری روسیه درآمد و اقدام به برگزاری کارگاههایی در زمینه عکاسی و مطالعات فتوشیمیایی برای اولین بار در کشور کرد. حاصل این کارگاهها انتشار کتابهایی تحت عناوین دربارهی چاپ (تکثیر) با نگاتیو و عکاسی فوری با دوربینهای دستی بود. به موجب درگرفتن جنگ روسیه و ژاپن در ۱۹۰۴، سفری به شبهجزیرهی کُره داشت و عکسهایی سیاه و سفید از جبههها گرفت که در قالب یک سالنامهی نظامی منتشر شدند و با استقبال مخاطب روس همراه بودند. در همین سالها وی همچنین به پشتوانهی مطالعات نظریاش در آلمان و فرانسه، بررسیهای مستقلی را با هدف ابداع اسلایدهای رنگی آغاز کرد و در کمتر از یک سال به نتایجی خرسندکننده رساند.
در روش ابداعی پروکودین-گورسکی، عکسهای رنگی به جای چاپ و تثبیت بر کاغذ، از طریق پروژکتور به نمایش درمیآمدند. عکسها نخست از طریق دوربینی مجهز به یک «ریل» نگاتیو، طی سه ثانیه از دریچهی سه فیلتر سبز، آبی و قرمز (با فواصل یکثانیهای) تهیه میشدند تا در نهایت از طریق پروژکتوری ویژه و مجهز به سه لامپ سبز، آبی و قرمز، بر پردهای واحد همپوشان شده و به نمایش درآیند. هر صفحهی سهتکه، ۸۸ میلیمتر عرض و ۲۳۲ میلیمتر طول داشت که به طور عمودی بر پشت یک دوربین تاشو (مطابق طراحی آدولف میته) سوار میشد. پروژکتور مخصوص نمایش نگاتیوها را نیز مبدع آمریکایی، فردریک یوجین ایوْز در آلمان طراحی کرده و ساخته بود. پروکودین-گورسکی اولین «عکس»های رنگی خود را به این شیوه، در ۱۹۰۴ تهیه کرد، و گزارش تحقیقات خود را طی یکی از جلسات عمومی شاخهی عکاسی انجمن سلطنتی فناوری روسیه ارائه کرد. استقبال از این دستاورد به حدی بود که پروکودین-گورسکی را به ریاست شاخه عکاسی انجمن و عضویت در انجمن سلطنتی عکاسان روسیه، انجمن عکاسان مسکو و همچنین انجمن عکاسان سنپترزبورگ رساند که ریاست افتخاریاش را گراند دوک میخائیل الکساندروویچ، برادر تزار نیکولای دوم به عهده داشت. در نوامبر همان سال، همچنین سردبیر نشریهی کهنهکار عکاس آماتور طی سرمقالهای اعلام کرد که جانشین برحق خودش را عاقبت یافته و تصمیم دارد تا پس از شانزده سال جایگاه سردبیری را به پروکودین-گورسکی بسپارد.




طی چهار سال سردبیری پروکودین-گورسکی در عکاس آماتور، او از این نشریه به عنوان وسیلهای برای اشاعهی دیدگاههای عکاسانه خود بهره جست. او طی سرمقالهای ضمن تشریح فرآیندهای گذار عکاسی از تکنیک پردردسر کلودیون مرطوب به استفاده از صفحات خشک حساس به نور، اظهار میکند ”از نقطهنظر هنری، عکاسی در حال از دست دادن و در عین حال کسب احترام-ای چه بسا شایستهتر – است؛ یعنی به موجب اشاعهی آن در خیل تودهها.“ او سرمقالهی شماره ژانویه ۱۹۰۷ نشریه را از سرزمین ترکستان نوشت، جایی که در آن به اتفاق گروهی از رصدگران، انتظار تماشای یک خورشیدگرفتگی کلی را میکشید؛ بیست سال پس از آنکه استادش مندلیف همین پدیده را از فراز یک بالن به تماشا نشسته بود. در این سرمقاله، او نسبت به توانایی عکاسان روس برای ثبت خورشیدگرفتگی کلیِ بعدی (که از سنپترزبورگ قابل رؤیت بود) ابراز امیدواری کرده و مینویسد: ”اگر فقط ده درصد از عکاسان روس اهتمامشان را وقف این پروژه سازند، دستاورد بسیار بزرگی خواهد بود.“ در جریان همین سفر، او نخستین عکس رنگی تاریخ از یک گروه اکتشافی را در حال آمادهسازی ابزار رصد خورشید گرفت.
در آن مقطع، پروکودین-گورسکی خود نیز رؤیای تحقق «پروژه» شخصی خود را در سر داشت: برنامهای بلندمدت با هدف خلق حیرتی همانقدر الهامبخش که او در کلاسهای مندلیف تجربه کرده بود، اینبار از طریق نمایش مناظر رنگیِ کشور در کلاسهای درس دانشآموزان روس. اما تحقق این برنامه، پشتوانهی لُجستیکیِ هنگفتی میطلبید که از توان افراد حقیقی خارج بود؛ اعم از سفری طولانی به اقصینقاط کشورِ پهناوری چون روسیه، حمل و جابجایی ادوات سنگین و حجیم ظهور نگاتیوها در طول سفر، اجازهی دسترسی به مناطق ویژه و عکاسی از اماکن و مردمان محلی، و در نهایت تأمین هزینههای این برنامهی بلندمدت. با این وجود، پروکودین-گورسکی آمادگیاش را داشت تا برنامهای مشابه را در مقیاسی کوچکتر، به قصد ثبت یکی از مردمیترین چهرهها و اماکن کشور شخصاً به اجرا درآورَد: عکاسی از نویسندهی محبوب تودهها، لِف تولستوی، در مِلک شخصی او واقع در یاسنایا پولیانا – برنامهای که تنها کسب اجازهی شخص تولستوی را میطلبید.
پروکودین-گورسکی اولین نامهی خود به تولستوی را در ۲۳ مارس ۱۹۰۸ نوشت، و در آن از تکنیک خاص عکاسی خود گفت و خاطرنشان کرد: ”پروژکشنهای رنگی من، هم در اروپا و هم روسیه شهرتی به هم زدهاند. حال که روش عکاسی من فرصتی بیش از ۱ تا ۳ ثانیه نمیگیرد، به خود اجازه میدهم از شما بابت دیداری دو-سهروزه (در صورت مطلوبیت حال شما و مساعد بودن هوا) اجازه بخواهم تا چند عکس رنگی از شما و همسرتان تهیه کنم … به باور من، عکاسی از شما به صورت دقیق و تمامرنگی در همان محیط طبیعی پیرامونتان خدمتی به کل جهان خواهد بود. این عکسها همیشگیاند – هیچ تغییری نمیکنند.“ گرچه تولستوی شخصاً علاقهای به ثبت عکسی از خود نداشت، اما معمولاً همسرش سوفیا به موجب اصرار بر ثبت سندی از داراییهای شخصیشان (که تولستوی علاقهای نامتعارف به انفاق و بخشیدن آنها به مردم محلی داشت)، گاهبهگاه از فرصت علاقهمندی عکاسان به حضور در محل بهره میجست و تولستوی را به پذیرش درخواستشان ترغیب میکرد.


چنانچه درخواست پروکودین-گورسکی به ثبت پرترهی تولستوی در سیاق سالیان پایانی عمر این نویسندهی افسانهای دیده شود، رهگشای درک نگاه کلی عکاس در انتخاب سوژههای بعدی او طی سالیان پایانی عمر روسیهی تزاری نیز خواهد بود. در آن پنجونیم عصری که تولستوی پس از اسبسواری، پشت به نور غروب در برابر دوربین پروکودین-گورسکی شش ثانیه بیحرکت ماند، هفت سال از تکفیرش توسط کلیسای کاتولیک سپری میشد، آثارش تحت سانسور شدید حکومت انتشار مییافت، و تزار او را به لقب ”نابغهی شرور“ مفتخر داشته بود. به گفته ایوار اسپکتور، مورخ روس، در آن مقطع تولستوی ”تنها نویسندهی ادبیات روسیه بود که میتوانست از موضع بالا حتی با حکام خود صحبت کند؛ که وعدهی سقوطشان را بدهد و با این حال کَکی هم او را نگزَد.“
گراند دوک میخائیل الکساندروویچ، سرپرست افتخاری انجمن عکاسان سنپترزبورگ پس از تماشای عکسهای تولستوی و به استناد گزارشهای ارزشمند پروکودین-گورسکی در انجمن، از او دعوت کرد تا ترتیب نمایشی خصوصی را برای خود و خانوادهاش بدهد. موفقیت این اکران خصوصی به دعوتی بزرگتر انجامید، اینبار از جانب ملکه ماریا فدرووِنا، مادر تزار. اکران نمایشی خصوصی در کاخ ۹۰۰-اتاقهی سلطنتی که بنایش را کاترین کبیر ریخته بود، نه فقط برای پروکودین-گورسکی که برای گراند دوک نیز رؤیایی دستنیافتنی تلقی میشد. اما رؤیا تحقق یافت و راه به رؤیایی باز هم بزرگتر برد: دعوت به تکرار همین اکران در «دهکدهی تزار»، جایی که به قول گلِب باتکین، فرزند پزشک مخصوص تزار نیکولای دوم، ”جهانی مجزا بود؛ رؤیاکدهای سحرآمیز که فقط عدهای معدود اجازهی حضور در آن را مییافتند.“
در حضور تزار
پروکودین-گورسکی از موقعیتشناسی ویژهای بهره داشت که به او اجازه میداد تا حتی در حضور ملکه و امپراطور نیز آنچه برای ارائه داشت را به حصار تملقها و دنیای خودساختهی درباریان محدود نکند. از همینرو عکسهایی که در این اکرانهای سلطنتی انتخاب میشد، عکسهایی از زیبایی ذاتیِ رنگها در طبیعت و قابهایی بود که ستایش هر بینندهای را – خواه تزار و خواه عضوی از تودههای مردم – در مقام انسان سبب میشد. انتخاب پروکودین-گورسکی مجموعهای از عکس گلها (سوژه مورد علاقهی ملکه الکساندرا، همسر تزار)، مناظر پاییزی، دهقانان پایبند به شعائر دینی و در نهایت پرترههایی از کودکان بود.
یک روز پیش از اکران خصوصی عکسها در حضور تزار در زمستان ۱۹۰۹، قطار مخصوصی روانهی ایستگاه سنپترزبورگ شد تا میزبان پروکودین-گورسکی و دستیارانش به مقصد اقامتگاه افسانهای تزار نیکولای دوم، پادشاه بزرگترین کشور رَبع مسکون باشد. قرار بود اکران، رأس ساعت ۸:۳۰ شب در تماشاخانهی سلطنتیِ قصر برگزار شود. سالن ابتدا میزبان گراند دوکها و گراند دوشسها و همچنین وزرای دربار بود که در صندلیهای مخصوص خودشان مستقر شدند. پروکودین-گورسکی به خاطر دارد ”… این بود آن لحظهای که تمام کار من به آن بسته بود. اولین باری بود که تزار اسلایدهایی را به رنگ طبیعی میدید.“ طولی نکشید که مجری اعلام کرد ”اینک اعلیحضرت امپراطور.“
تزار در معیت ملکه و شاهزادههای خاندان رومانوف از در وارد شد، با پروکودین-گورسکی مصافحه کرد، و پس از استقرار خانوادهی سلطنتی در صندلیهای ردیف نخست، امر به شروع اکران داد. در مرحلهی اول اکران، عکاس از زمزمههای خانواده سلطنتی به این نتیجهی رسید که تأثیر مطلوب خود را سبب شده است. این حدس زمانی قوت یافت که حین تنفس میانبرنامه به صرف چای، تزار برای چندصباحی حلقهی درباریان را شکست و به نزد عکاس آمد. ”عاقبتِ مطلوب شما برای این کار زیبا چیست؟ آیندهی ادوات شما و عکسهایی از این دست چه میشود؟“
وقت آن بود تا رؤیای پروکودین-گورسکی به کوتاهترین عبارات ممکن در این ملاقات بیپرده و سرپایی بیان شود. او حرفهای خود را با تأکید بر اهمیت آموزش آغاز کرد و از آیندهای گفت که در آن پروژکتورهایی از این دست در تمام کلاسهای درس سراسر روسیه استفاده خواهند شد و ”به دانشآموزان هر مدرسهای شکوه سرزمین مقدس مادری را نشان خواهند داد.“ همچنین افزود که این شکوه در شمایل اماکنی همچون کلیساها و صومعهها و دیوارنگارههای مقدسشان متجسم شده است، و همینطور در اماکنی که شاهد بزنگاههای بزرگی در طول تاریخ روسیه بودهاند. افزود که چندسالی بیشتر به صدسالگی شکست ناپلئون در روسیه نمانده و ضروری است این مایملک تاریخی به جزئی از حافظهی ولینعمتان اعلیحضرت بپیوندد. همچنین برای شخص اعلیحضرت چه بسا جذاب باشد که بعضاً این عکسها را خود از نظر بگذارنند. توصیفات پروکودین-گورسکی به مذاق تزار خوش آمد و از وی خواست تا تماسی با روخلوف، وزیر راهها و ارتباطات روسیه بگیرد و به او سیاههای از مایحتاج این سفر ارائه کند. روخلوف نیز گزارشی از پیشرفت این برنامه تقدیم تزار خواهد کرد. وقت تنفس به اتمام رسید.
با شروع پردهی دوم اکران، زمزمهها صورت اظهارنظرهایی آشکار به خود گرفت و به عکاس از بابت موفقیت برنامهاش اطمینان داد. در انتهای برنامه، تزار در معیت خانوادهی سلطنتی بار دیگر به سمت عکاس آمد، برای دومین بار با او دست داد و به او خاطرنشان کرد تا با روخلوف تماس بگیرد. سپس نوبت درباریان بود تا به مجرد خروج تزار از تماشاخانه، پروکودین-گورسکی را غرق در ابراز احساسات خود سازند. در این بین شاهزاده پوتیاتین، مأمور مخصوص وزارت دربار به عکاس اطمینان داد که انتظارات او نه فقط برآورده، که بزرگتر خواهد شد؛ و او را به میانجی رابطهی صمیمانهاش با ملکه در جریان نظرات شخص تزار خواهد گذاشت.




پس از اقامت شبانهی پروکودین-گورسکی و دستیارانش در قصر، صبح روز بعد او روانهی سنپترزبورگ شد تا دستبهکار تدوین فهرستی از احتیاجات سفری طولانی به اقصینقاط روسیه و ارسال آن به وزیر راهها و ارتباطات روسیه شود. روخلوف اگرچه شخصیتی محافظهکارتر بود و از ایدهآل آموزشِ مدنظر پروکودین-گورسکی طرْفی نمیبست، اما تحقق این برنامه را دستاوردی برای وزارتخانهی خود میدید، و لذا طولی نکشید که زمینهها برای آغاز سفر فراهم شد. با وصول گزارش روخلوف، پروکودین-گورسکی بار دیگر به اقامتگاه تزار دعوت شد تا طی جلسهای با حضور تزار از اولویتهای مدنظر دربار باخبر شود. اولویت عکسها آبراه مارینسکی و اماکن تاریخی پیرامون آن بود؛ آبراه دستکَندی از دوران پطر کبیر که به قصد اتصال رود ولگا به دریای بالتیک حفر شده بود. در پایان جلسه، دو نامه در اختیار پروکودین-گورسکی قرار گرفت تا در تمام طول سفر آنها را به همراه داشته باشد؛ اولی نامهای به امضای شخص تزار که به عکاس اجازهی دسترسی به تمام نقاط روسیه – خواه محرمانه و خواه نه – را میداد، و دومی نامهای به امضای روخلوف که مقامات شهریِ کشور را ملزم میداشت تا مأموریت پروکودین-گورسکی را به منزلهی مأموریتی حکومتی تلقی کرده و تمام استلزامات سفرش را مهیا سازند.






سفر برای وطن
مرحله نخست سفرهای عکاسانهی پروکودین-گورسکی به سرزمینهای دوردست روسیه در ژوئیه ۱۹۰۹ با عکاسی از آبراه مارینسکی و اماکن پیرامون آن به اتمام رسید. به این منظور، واگنی اختصاصی از طرف وزارت راهها و ارتباطات در اختیار عکاس و دستیارانش (از جمله فرزند بیستسالهاش دیمیتری) قرار گرفت که به تاریکخانهای سیار و امکاناتی همچون آب سرد و گرم مجهز بود. همچنین شخصی راهنما مأمور شد تا پروکودین-گورسکی و تیماش را در طول سفر همراهی کرده و به آنها اطلاعات لازم را در خصوص اماکن مقصد بدهد. در مسیرهای آبی مربوطه نیز کشتی ویژهای انتظار مسافران را میکشید تا آنها را به نقاط دلخواهشان منتقل کند.




با اتمام مرحلهی نخست سفر، عکسها در حضور تزار به نمایش درآمد و او نسبت به نمایش بهتر اماکن تاریخی روسیه اعم از کلیساها و همچنین مناظر طبیعی کشور در عوض جزئیات فنیای همچون شاخص ارتفاع آب و … تأکید، و ابراز تمایل کرد تا شخصاً در جریان ماوقع سفرهای آتی عکاس قرار بگیرد. از اینرو، مرحله دوم سفر به مدت یک ماه (از اوت تا سپتامبر ۱۹۰۹) در سلسلهجبال اورال برنامهریزی شد. این رَویه بعدتر به همین ترتیب تا سال ۱۹۱۵ ادامه یافت و عکسهایی از سایر مناطق روسیه همچون قفقاز، ترکستان، سواحل ولگا و رودهای اوکا و سوزدال، و همینطور راهآهن مورمانسک را به آرشیو ارزندهی این برنامهی بزرگمقیاس افزود. پروکودین-گورسکی بعدها این مقطع را چنین به خاطر آورده: ”از طرفی کارم بسیار لذتبخش بود. کشتیهایی در اختیارم قرار داده میشد و از این قبیل، که برای کارم فوقالعاده ارزش داشت … از طرفی هم کارم بسیار دشوار بود، چراکه به دانش و تجربهی زیادی احتیاج داشتم و اغلب تحت فشاری شدید کار میکردم.“
آنچه کار را واقعاً سخت میکرد، [شرایط] متغیر نوری بود. از سر صبح تا اواخر عصر کار میکردم و از اماکن مختلف از چند موقعیت عکاسی میکردم. برای این کار مجبور بودم ابزارم را از جایی به جای دیگر منتقل کنم. تا اواخر شب کار میکردم که ببینم آیا عکسها هیچ خوب شدهاند یا نه. در غیراینصورت از نو میگرفتمشان. وقتی عکسهای مناسب را میگرفتم، آنها را در آلبوم میگنجاندم.
جلسهی بازبینی عکسهای سفر ترکستان (مربوط به ۱۹۱۱) در حضور تزار، از دیگر نقاط عطف زندگی کاری پروکودین-گورسکی بود. در جریان همین جلسه، او گریزی به یکی از سرفصلهای نخستین مکالمهاش با تزار زد و از وی اجازه خواست تا در صورت امکان از این عکسها (به استثنای عکسهای مربوط به اماکن استراتژیک و نظامی)، با هدف آموزش عمومی استفاده کند. تزار در پاسخ گفت: ”خوشحال خواهم شد اگر کودکان همسن پسرم از طریق عکسهای شما راجع به سرزمین وسیع مادری بیاموزند.“ وی همچنین از پروکودین-گورسکی خواست تا آلبومی اختصاصی را برای شاهزاده الکسیس تدارک ببیند، با این توضیح که این آلبوم منبع ارزندهای ”برای وارث آتی تاخ و تخت روسیه خواهد بود.“

![47 min 1 مروری بر کارنامه سرگئی پروکودین-گورسکی اسرای اتریشی [جنگ جهانی اول] / ۱۹۱۶ م.](https://herfeh-honarmand.com/wp-content/uploads/2021/01/47-min-1.jpg)

![22 min مروری بر کارنامه سرگئی پروکودین-گورسکی [سلفپرتره عکاس] مطالعه در کنار رود شوریتسخالی (روستای اورتو باتوم) / ۱۹۱۲ م.](https://herfeh-honarmand.com/wp-content/uploads/2021/01/22-min.jpg)




![2 min مروری بر کارنامه سرگئی پروکودین-گورسکی بخشی از آبراه مارینسکی [پایان رود ولگا] در روستای اوسترچینی / ۱۹۰۹ م.](https://herfeh-honarmand.com/wp-content/uploads/2021/01/2-min.jpg)
با اذن تزار به استفادهی عمومی از عکسها، پروکودین-گورسکی به فکر تدوین روشی بهینه برای تکثیر بهتر دستاوردهای سفر از طریق «چاپ» رنگی این آثار افتاد؛ اما کار تهیه و نمایش عکسها بیش از آنچه تصور میرفت زمان میبرد. در این برهه، بالغ بر یکصد اکران عمومی برای مؤسسات علمی، وزارتخانهها و همچنین تماشاخانههای عمومی تدارک دیده شده بود؛ آنهم پیش از شروع دعوت پروکودین-گورسکی به کنفرانسهایی در پاریس، برلین و رُم. شهرت بینالمللی او به جایی رسیده بود که در سال ۱۹۱۳، سندیکایی در پاریس پیشنهاد وسوسهبرانگیزی برای کار و اقامت دائم در فرانسه را مطرح کرد، اما پروکودین-گورسکی به تکمیل پروژهی دلخواه خود در روسیه راغبتر بود.
حمایتهای واسعانه تزار و درباریان از برنامه گسترده عکاسی رنگی از اقصینقاط روسیه، تا اواسط سال ۱۹۱۴ و شروع جنگ جهانی اول ادامه یافت. در این سال، پروکودین-گورسکی از حجم سفرهایش کاست و واگن اختصاصی خود را نیز جهت خدمت در ارتش ترخیص نمود. دیری نگذشت که توسط وزارت جنگ به همکاری با کمیتهای منصوب شد که وظیفهی نظارت بر مقالات تخصصیِ منتشره در خارج از کشور را که به تبیین تازهترین تکنیکهای فیلمبرداری و عکاسی – خاصه عکاسی رنگی – میپرداختند عهدهدار شد؛ اما همزمان عکاسی از فرآیندهای تعلیم خلبانان ارتش، از ملالت این کار جدید میکاست.


به رغم فتوحات اولیهی روسیه در جبهههای شرق، وقوع انقلاب بُلشویکیِ ۱۹۱۷ در سنپترزبورگ و پایان حکمرانی دودمان رومانوفها بر روسیهی تزاری، ورق را هم برای کشور و هم عکاس روزهای ازدسترفتهی کشور برگرداند. اینک انبوه عکسهای پرودوکین-گورسکی همچون سند سرسپردگی او به رومانوفها، تهدیدی علیه آینده و حتی جان عکاس به شمار میرفت، و لذا کمتر از یک سال بعد، او و خانوادهاش پا در مسیر سفری متفاوت از همیشه گذاشتند. او بیآنکه اجازهی حمل ادوات عکاسی و پروژکتور خود را پیدا کند، با توشهای از هزاران نگاتیو شیشهای، خاک روسیه را برای همیشه ترک گفت و پناهندهی نروژ شد. تنها رد پای عکاس در کشور پدری، نگاتیوهایی از کار و بار راهسازی بود که به منظور اکران خصوصی برای روخلوف تدارک دیده بود، و همچنین نگاتیوهایی از خاندان سلطنتی که به گفته پروکودین-گورسکی در جایی در روسیه پنهان شدهاند – اما تا به امروز هیچ نشانی از آنها در دست نیست.
در اواخر دههی ۱۹۴۰، زمانیکه شورای انجمنهای علمی آمریکا تصمیم به ترجمه و انتشار حدود سی اثر علمی و فناورانه به زبان روسی گرفت، پرسش از امکان گنجاندن عکسهای رنگی در نسخههای چاپی این آثار پیش آمد. در این بین، یکی از مترجمان مجموعه، ماری پوتیاتین به خاطر آورد که پدرشوهرش هنرمندی را به تزار معرفی کرده بوده که به عکاسیِ رنگی از مناظر و مردم روسیه اهتمام میکرده؛ و اطمینان داشت که وراث عکاس هماینک در پاریس ساکناند. بدینوسیله مدیر اجرایی شورا از جان مارشال، نمایندهی بنیاد راکفلر در پاریس خواست تا وراث را بیابد؛ و مارشال در سال ۱۹۴۸، پنج سال پس از درگذشت عکاس، موفق شد طی قراردادی پنجهزاردلاری، ۱۶۰۰ نگاتیو شیشهای موجود را از خانوادهی پروکودین-گورسکی خریداری کند و در نهایت به کتابخانهی کنگرهی آمریکا بسپارد – ساحلی امن از پی سی سال دربدری.





