نوشتار حاضر بخش اول از مجموعهای سهگانه دربارهی جنبش هنرمندان سیار است. برای مطالعهی دو بخش دیگر، «آثار هنرمندان جنبش سیار» و «حامیان جنبش هنرمندان سیار» روی عناوین کلیک کنید.
ائتلاف هنرمندان1
جامعهی نمایشگاههای هنری سیار
در سال 1870 ائتلاف هنرمندان به رهبری کرامسکوی برگزاری یک رشته نمایشگاههای هنری سیار در استانهای مختلف را بدون پشتیبانی مالیِ دولتی برنامهریزی کرد. اعضای این گروه به اختصار، به سیارها (پِرِدْویژْنیکی)3 معروف شدند.
هدف آنها دو جنبه داشت: نخست، در دسترسِ عموم قرار دادن هنر با ترویج فهمِ بهتر نقاشی، و دیگر به تصویر کشیدن واقعیات زندگی روزمرهی مردم روسیه، ورای طبقهی اجتماعی و اقتصادی آنها و همچنین نمایش دادن تصویر طبیعت روسیه با زیباییها و دشواریهایش. آنها مخالف تصاویر دور از دسترس و اشرافی از اساطیر یونان و موضوعات کلاسیک بودند.
هنرمندانی چون واسیلی گریگوریِویچ پِروف4، نیکولای نیکوویچ گِ5 و گریگوری میاسویِدوف6 نیز در بین سیارها حضور داشتند. پِروف که بخاطر نقاشیهایش از زندگی روزمره (نقاشی ژانر) مانند ورود معلم سرخانه به منزل تاجر7 (1866) و همچنین تربیت شاگردانی چون نیکولای کاساتکین8، کُنستانتین کورُوین9، ایزاک لِویتان10، آبرام آرخیپوف11 و میخائیل نِستروف12 شهرت داشت، تأثیر بهسزایی بر پیشرفت هنری گروه گذاشت.
اولین نمایشگاه سیارها، سال 1871 برگزار شد و به دنبال آن، گروه، نمایشگاههای متعددی را در سراسر روسیه برگزار کرد که با سخنرانیها و بحثهای هنرمندان پیرامون اصلاحات سیاسی و اجتماعی همراه بود. این نمایشگاهها بازار هنری جدیدی را بوجود آورد و زمینهای را فراهم کرد تا هنرمندان بتوانند مستقلاً و خارج از سلطهی آکادمی آثارشان را به علاقمندانی از طبقهی متوسط جامعه بفروشند. بین سالهای 1871 تا 1923 سیارها بیش از 47 نمایشگاه در شهرهایی چون کیِف، اودِسا، کازان، اورِل و ریگا، همچنین مسکو و سنت پترزبورگ برگزار کردند.
تفکر سبک و گرایشات
با اینکه هنرمندان سیار اغلب با نقاشیهایشان از مناظر شناخته میشوند، ولی آنها موضوعات دیگری چون، پرتره، نقاشی ژانر و نقاشی تاریخی و مذهبی نیز کار میکردند. به عنوان مثال میتوان به گستردگی موضوعات آثار ایلیا رِپین معروفترین هنرمند این گروه اشاره کرد.
در مخالفت با نگرش نئوکلاسیک آکادمی، هنرمندان سیار در پی یافتن تعریفی مجدد برای اولویتبندیای بودند که آکادمی برای انواع مختلف نقاشی داشت. آنها معتقد بودند برای مثال یک نقاشی تاریخی اهمیتی بیشتر یا کمتر از یک نقاشی ژانر ندارد، حتی اغلب به دنبال خلق آثاری مرکب از چند سبک مشخص بودند. با این حال هنوز هم میتوان دستاوردهایشان را با ارجاع به انواع شناختهشدهی نقاشی (ازنقاشی منظره و پرتره تا نقاشی ژانر، تاریخی و مذهبی) ارزیابی کرد.
نقاشی از مناظر
دانشجویان برجستهی آکادمی سلطنتی هنر، اغلب وقتشان را در اروپای غربی، به یادگیریِ سبکِ رنسانس و نقاشی کردن مناظر فرانسه و ایتالیا میگذراندند. در مخالفت با این رسم، سیارها شکوهِ نافذِ طبیعتِ روسیه را آشکار کردند.
رویکرد هنرمندان سیار به نقاشیِ مناظر متفاوت است؛
هنرمندی مانند شیشکین که اساساً بر این ژانر تمرکز داشت، نهتنها زیبایی طبیعت روسیه را به تصویر میکشید، بلکه به روح آن دست مییافت. او در خلق اثری چون بیشهی بلوط13 (1887)، تمرکزی خلسهآور بر نمایش طبیعت دارد. ابهت و قدرت درختان حسی از بیم و غرور را برمیانگیزد. شیشکین با نقاشیهایش از جنگلها بسیار شناخته شد و «نغمهخوان جنگل» یا «تزار جنگل» نام گرفت. با این حال بعضی منتقدان اعتقاد داشتند که مناظر شیشکین به واسطهی واقعگرایی که دارند، از نظر محتوایِ احساسی دستکم گرفته شدهاند.
در مقابل، آلکسی کُنتراتیِویچ ساوراسوف14 با آثاری چون زاغها بازگشتهاند15، «مناظر تغزلی»16 یا «مناظر احساسی»17 را خلق کرد، راهی که توسط هنرمندان جوانی چون فیودور آلکسانروویچ واسیلیِف18، نیکولای نیکانوروویچ دوبوفسکی19 و ایزاک ایلیچ لِویتان دنبال شد.
تابلوی صومعهی آرام20(1890) اثر لِویتان نمونه دیگری از نقاشی مناظر است. لِویتان متعهد به نقاشی در محل بود و شناختش از نور و رنگ او را قادر به دریافت تأثیر روانی و احساسی مناظر طبیعی با دقتی فوقالعاده کرده بود. کار او به عنوان تمردی بنیادین از قوانین نقاشی منظره شناخته شد. لِویتان با تجسمی ورایِ طبیعتگرایی، منظره را به عنوان مجرایی به افکار و احساسات انسان یا آیینهای در برابرشان، پیشکش میکند.
در مناظر آرخیپ ایوانوویچ کویینجی21، برخوردی درخشان با تأکیدی اغراقآمیز بر رنگ و نور را میتوان یافت. این درحالیست که نسخهی بعدی مناظر سیارها توسط نقاشیهای ایلیا یِفیموویچ رِپین22 ارائه شد. رِپین که مشهورترین هنرمند گروه بود، در مناظرش اغلب بر پیکر انسان تمرکز داشت، برای مثال در تابلوی شخمزن23(1887) نویسندهی سرشناس لِئو تولستوی را به تصویر کشیده است.
نقاشی پرتره
نقاشی ژانر
آکادمی هنر سنت پترزبورگ نقاشی تاریخی را شکلِ والاتری از هنر نسبت به نقاشی ژانر میدانست. ولی هنرمندان سیار معتقد بودند نقاشی از صحنههای زندگی روزمره (به اختصار، نقاشی ژانر)، میتواند برای نشان دادن لحظههای مهم تاریخ روسیه استفاده شود و همچنین دربرگیرندهی واقعیات زندگیِ مردم روسیه باشد. این آثار پر بودند از مضامین عامیانه که زیبایی و صداقت زندگی رعیتی را میستودند و همزمان به فساد اجتماع نیز اشاره میکرند و آثارشان ورایِ پرداختن به نظام طبقاتی اجتماع، نمایانگرِ فساد مذهبی نیز بود.
واسیلی پِروف در تابلوی مراسم عید پاک (1861)30، آشکارا مضامین واقعگرایِ اجتماعی و مذهبی را نشان میدهد. نقاشی، چند کشیشِ مست را در میان جمعیتی از دهقانان، تعدادی متعهد به مراسم و تعدادی بیتفاوت، نشان میدهد که از یک میخانهی محلی خارج میشوند. این تجسم از واقعیتِ انسانیِ اجتماع، همزمان طبیعتِ حیلهگر کلیسا و شرافتِ بالقوهای که در میان مردم است را نمایان میکند. پِروف تزویر و فساد دوران را با نمایش پایبندیِ محکمتر رعیتها نسبت به رهبران مذهبیشان، بیان میکند.
کارهای اولیهی پِروف نقش مهمی در تکیه گروه بر نقاشی ژانر داشت، ولی اثر استادانهی ایلیا رِپین به نام کَرَجیکِشانِ وُلگا31(73-1870) بود که معیارهای این سبک نقاشی را بنا نهاد. این اثر ترکیبی است از منظرهای تأثیرگذار و تصویری آزاردهنده از زندگی کارگری روسیه.
هنرمندان سیارِ متعددی در نقاشی ژانر تبحر داشتند. ولادیمیر ماکوفسکی32 اغلب بر زندگی شهری تمرکز داشت و ریزبینیهایی احساسی و گهگاه طنزآلودی را وارد مناظر شهری میکرد؛ مانند تابلوی در بولوار33(1887) که زوجی غریب را نشسته بر نیمکت پارک به تصویر میکشد.
مایکولا پیمونِنکو هنرمند اوکراینیِ با استعدادی از نسل جوانتر بود که تمرکزش بیشتر بر زندگی روستایی بود تا شهری؛ مانند نقاشی گودال آب34(1901).
از دههی 1880 به بعد آثارِ ژانرِ هنرمندان سیار به شکل قابلتوجهی رنگ و بوی سیاسی گرفت. برای نمونه تابلوی مهمانِ ناخوانده35(1886)، اثر رِپین، مرد جوانی با چشمان گود افتاده را نشان میدهد که از تبعید نزد خانوادهاش برگشته، و همچنین کاری از پیمونِنکو به نام قربانی تعصب36(1899).
نقاشی تاریخی و مذهبی
هنرمندان سیار باوجود مخالفتشان با جانبداریِ آکادمی از نقاشی تاریخی، خودشان مناظری تاریخی را خلق کردهاند که اغلب براساس صحنههایی از تاریخ ملی روسیه ترسیم شدهاند (درمقابل صحنههای کلاسیک عهد عتیق).
تابلوی رِپین با عنوان پاسخ قزاقهای زاپوروژی به سلطان مِحْمد چهارم، امپراتور عثمانی(91-1880)، معروفترین نقاشی از این دست است که پاسخ تاریخی و توهینآمیز قزاقهای اوکراینی را به درخواست سلطان عثمانی مبنی بر تسلیم شدنشان در طول جنگِ قرن هفدهم به تصویر میکشد. هنرمند، این تابلو را با عنوان مطالعه با خنده توصیف کرده است.
واسیلی سوریکُف37 با سهگانهی تاریخیاش به شهرت رسید؛
– صبح اعدام سترِلتسی38(1881) که به سرکوب بیرحمانهی شورش نظامیان توسط پِتْرِ کبیر میپردازد.
– مِنْشیکوف در بِرِزُوُ39(1888)، رهبری نظامی را در تبعید نشان میدهد.
– بویارینیا موروزُوا40(1887)، لحظهی دستگیری قهرمان مردمی فِئودوسیا موروزُوا را به جرم مبارزه برای اصلاحات مذهبی در سال 1671، به تصویر میکشد.
تمام این نقاشیها لحظاتی دردناک و محوری را در تولد روسیهی مدرن نمایش میدهند.
تحولات بعدی، پس از هنرمندان سیار
میراث صوری و ظاهری گروه سیارها، هرچند ضعیف، درجهت استبداد فرهنگیِ جدیدی بود که روسیهی بعد از انقلاب را در برگرفت. در سال 1922 انجمن هنرمندان روسیهی انقلابی به رهبری پاوِل رادیموف54 (آخرین رهبر سیارها)، جایگزین هنرمندانِسیار شد و دیگر هنرمندانِ واقعگرای عضوِ گروه قدیمی را متحد کرد. انجمن، تحولات جدید هنر پیشرو (Avant-garde) را رد کرد و در پیدایش جنبش واقعگرا-سوسیالیستی در سالهای 1930 همکاری نزدیکی داشت. تأکید بر نمایش واقعگرایانه و موضوعات روزمره که در سالهای 1860 بسیار مشکلساز بود، تبدیل شد به رسمی تحمیلی، و آثار ایلیا رِپین برای دههها به عنوان الگویِ هنرِ شوروی ارائه شد.
با تمام این اوصاف، آثار هنرمندان سیار در حافظهی فرهنگی روسیه حک شده است. در اثبات این امر میتوان به استفاده از تابلوی کَرَجیکِشانِ رِپین در کارتونهای سیاسیِ گوناگون و نامگذاری سیارکها توسط فضانوردان شوروی به نامهای شیشکین و ترِتیاکوف اشاره کرد.
برای اطلاع از برخورد غرب با هنرمندان سیار، میتوان به مقالهی سال 1939 منتقد سرشناس آمریکایی کلِمِنت گرینبِرگ با عنوان «هنرِ پیشرو و کیچ» رجوع کرد که در آن تابلوی پاسخ قزاقهایِ رِپین را نمونهای پَست از هنر کیچ نام میبرد. در نتیجه، برای دهههای متوالی کارهای هنرمندان سیار در بعضی حوزهها نادیده گرفته شد ولی این وضعیت با آغاز قرن بیستویکم شروع به تغییر کرده است.
اِمیلیا یاکُوْلِوْنا شَنکس55
اولین زن نقاش گروه
اِمیلی شَنکس، در سال 1857 در مسکو به دنیا آمد، پدرش، جِیمز استوارت شنکس، تاجر انگلیسی به دنبال یک شراکت کاری، از سال 1852 ساکن مسکو شده بود.
حدود سال 1882 اِمیلی تحصیلاتش را در مدرسهی نقاشی، مجسمه سازی و معماری مسکو آغاز کرد و توسط اعضای برجستهی سیارها چون؛ واسیلی پولِنوف56، ولادیمیر ماکوفسکی و ایلاریون پریانیشنیکوف57، آموزش دید. در سال 1890، برای تابلویِ خواندن یک نامه، مدال نقرهی این مدرسه را برد و در همان سال با رتبهی «هنرمند» فارقالتحصیل شد.
دوستیِ نزدیکی بین شَنکس با استادش واسیلی پولِنوف و خواهرش یِلِنا پُلِنُوا58، که نقاش و طراح بود و در سبک «آرت نوو» (Art Nouveau) کار میکرد شکل گرفت.
در سال 1891، نقاشی برادر بزرگتر59، توسط سیارها برای نمایش انتخاب شد. واسیلی پولِنوف در نامهای به همسرش نوشت که این تابلو توجه تزارینا آلکساندرا فِئودورُونا (ملکهی امپراتوری روسیه) را به خود جلب کرده و به آن اظهار علاقه نموده است.
در سال 1892، تابلوی دخترِ تازه وارد در مدرسه60، در نمایشگاه سیارها پذیرفته شد، این اثر توسط ایلیا رِپین مورد ستایش قرار گرفت و به دنبال آن پاوِل ترِتیاکوف آن را خریداری کرد. در سال 1894، شَنکس بخاطر نقاشی لکهی مرکب61 به عضویت سیارها انتخاب شد. او اولین زنی بود که به عضویت کامل سیارها درآمد.
از سال 1891 تا 1915 شَنکس در 19 نمایشگاه سیارها شرکت کرد. همچنین نمایشگاههایی با اتحادیهی هنرمندان مسکو، جامعه دوستداران هنر مسکو و گالری لِمِرسیهی مسکو، برگزار کرد.
با شروع جنگ جهانی اول، امیلی و خانوادهاش به لندن بازگشتند و تجارت خانوادگی و منزلشان در انقلاب روسیه از بین رفت. در سالهای 1916 و 1918، او کارهایش را در نمایشگاه تابستانی در آکادمی سلطنتی هنر نمایش داد: 1916، تکهای از مسکو62 و 1918، مسکویِ آرام63.
شَنکس در 13 ژانویهی 1936 در سن 78 سالگی در لندن درگذشت.
پینوشتها:
- Artel of Artists
- Ivan Nikolaevich Kramskoi
- Peredvizhniki
- Vasily Grigoryevich Perov
- Nikolai Ge
- Grigory Myasoyedov
- Arrival of a New Governess in a Merchant House
- Nikolai Kasatkin
- Konstantin Korovin
- Isaac Levitan
- Abram Arkhipov
- Mikhail Nesterov
- Oak Grove
- Alexei Kondratyevich Savrasov
- The Rooks Have Come Back
- lyrical landscapes
- Mood landscapes
- Fyodor Alexandrovich Vasilyev
- Nikolay Nikanorovich Dubovskoy
- Quiet Monastery
- Arkhip Ivanovich Kuindzhi
- Ilya Yefimovich Repin
- Ploughman
- Portrait of An Unknown Woman
- Nikolai Yaroshenko
- Valentin Serov
- Nikolai Kuznetsov
- Nikolai Rimsky-Korsakov
- Pyotr Ilyich Tchaikovsky
- Easter Procession
- Barge Haulers on the Volga
- Vladimir Makovsky
- On the Boulevard
- A Ford
- Unexpected Visitor
- Victim of Fanaticism
- Vasily Surikov
- The Morning of the Streltsy Execution
- Menshikov in Berezovo
- Boyarynya Morozova
- Christ in the Wilderness
- What Is Truth?
- Natalia Goncharova
- Mikhail Larionov
- Primitivism
- Rayonism
- Kazimir Malevich
- Suprematist
- Mower
- Sergev Konenkov
- Post-Impressionist
- Konstantin Ivanovich Gorbatov
- Futurism
- Pavel Radimov
- Emiliya Yakovlevna Shanks
- Vasily Polenov
- Illarion Pryanishnikov
- Yelena Polenova
- Older Brother
- New Girl at School
- Inkspot
- A bit of Moscow
- Peaceful Moscow