مقدمه
از دهۀ ۱۹۷۰ به بعد حوزۀ مطالعات تصویر، اعم از تصویر نقاشی یا عکس یا سینما، رشد بیسابقهای را از سر گذراند. این رشد حاصل پیوندیافتن مباحث مطرح در تاریخ هنر با مفاهیم و نظریههای جدیدی بود که از برخی جریانهای فلسفی قرن بیستم سرچشمه گرفته بودند. به این ترتیب به موازات طرح مباحثی که معطوف به بازنگری در انگارههای تاریخ هنر بوده و با عنوان کلی «تاریخ هنر جدید» شناخته شدند. شاهد پیدایش مطالعاتی هستیم که به کل رسانههای تصویری و بهویژه تصاویر تکنولوژیکی (به طور خاص عکاسی و سینما و به طور عام همۀ رسانههای بصری مدرن) نظر دارند. این مطالعات در چارچوب مفهومیشان، هم به نوعی وارث سنتهای ریشهدار تاریخ هنر بودند که در جریانهای فکری اثرگذاری مانند مدرسۀ واربوگ آبشخور داشتند. و هم وامدار جریانها و چهرههایی فلسفی که در نیمۀ دوم قرن بیستم و به موازات تحولات سیاسی و اجتماعی جدید رخ نمودند.