
بخشی از متن:
گمنامی و به فراموشی سپرده شدن آثار یک هنرمند درست به فاصلهی کوتاهی پس از مرگ او و حتی از دست رفتن ناگهانی شهرت و اعتباری که توسط جاذبههای شخصی هنرمند پابرجا مانده بود یک اتفاق تازه نیست اما وقتی کسی که تأثیر بسزایی در مدت بیست سال تمام بر جریان یک رسانه داشته، ناگهان کنار گذاشته و به زبالهدان تاریخ سپرده شود و تقریباً فراموش گردد، دلیل خوبی است برای اینکه کمی کنجکاو شویم. به فکر فرو رویم چنین هنرمندی ماینور وایت پیشتاز معنوی عکاسی از اوایل دهه ۱۹۵۰ تا اوایل دههی ۱۹۷۰ است که در سال ۱۹۷۶ فوت کرد.
از اعتبار افتادن ماینور وایت تقریباً به همان سرعت به وقوع پیوست که برای ویلیام مورتنسن اتفاق افتاد تصویرگر معاصری که در نبرد با انسل ادمز و نابگرایان دیگر بر سر آیندهی عکاسی هنری در دههی ۱۹۳۰ شکست خورد با این تفاوت که زیباییشناسی مورتنسن ابتدا مورد بحث و حمله قرار گرفت و در نهایت رد شد ولی نظریهی ماینور وایت به سادگی نادیده گرفته و کنار گذاشته شد.این مسئلهای است مهم و قابل بحث زیرا ماینور وایت چیزی بیش از یک عکاس بود او رهبری منتقد و اخلاقگرا بود وی بر ارتباط بین عکاسی و قدرتمندترین نیروهای کیهانی تأکید داشت. امروز به ندرت نمونهای از سبک خاص ماینور وایت در عکاسی سیاه و سفید انتزاعی به چشم میخورد کسی که در روزهای درخشش خود، ادعا میکرد وارث و ادامه دهندهی بلافصل هنر و عقاید آلفرد استیگلیتس است مسئله این است که کار او چه آنقدر اقتباسی باشد که مستحق گمنامی است و چه هرچیز دیگر به خود شکل التقاط پست مدرنیستی میگیرد آن ملغمهی عجیب و غریب هجو و احترام که اغلب بطور قابل توجهی در مناظر تصنعی جیمز ولینگ یافت میشود.چیزی دربر گیرندهی فویل آلومینیوم، ژله، پارچهی مخمل.