
معرفی مقاله:
مقاله «یک فرهنگ و حساسیت جدید» به قلم سوزان سونتاگ و برگردان نیما ملکمحمدی است. «در چند سال اخیر بحثهای فراوانی پیرامون مغاکی صورت گرفته است که ظاهراً حدود دو قرن پیش و همزمان با وقوع انقلاب صنعتی میان «دو فرهنگ»، فرهنگ ادبی-هنری و فرهنگ علمی، دهان باز کرد. بر اساس این رهیافت، هر فردا جامع هوشمندِ مدرن، یک فرهنگ است و از فرهنگ دیگر محروم میماند. این فرد بر حسب اینکه در کدام یک از این دو فرهنگ قرار داشته باشد. با اسناد، تکنیکها و مسائل متفاوتی سر و کار خواهد داشت. و به زبانی متفاوت سخن خواهد گفت. مهمتر اینکه نوع تلاشهایی که فرد برای تسلط به هر یک از این دو فرهنگ محتاج آن است. به کلی با یکدیگر متفاوت است. با این حال این فرهنگ ادبی-هنری است که به مثابه فرهنگ عمومی درک میشود.»
سوزان سونتاگ در این نوشتار به ابعاد تمایز میان دو فرهنگ ادبی-هنری و فرهنگ علمی نزد گروهی از نظریهپردازان معاصر، میپردازد. او ابتدا خاستگاه و پیشینهی تاریخیِ صورتبندی تمایز و تعارض میان «دو فرهنگ» از قرن هفدهم به این سو، و شلکگیری دوگانه ی «دو فرهنگ» نزد نظریهپردازان و اندیشمندان غربی طی این قرون را به اجمال مرور میکند.
سوزان سونتاگ سپس بحث خود را بر ایدهی مرگ فرجامین هنر متمرکز میکند. ایده ای که از سوی برخی روشنفکران و حتی هنرمندان دورهی معاصر طرح شده است. این ایده میکوشد تا با تأکید بر پیشفرضهای نادرست و سادهانگارانه در مسئلهی «دو فرهنگ» و تمایز میان سیر و منطق تکوین این دو، خامی و ناشیانه بودن این ایده را نشان دهد.
سوزان سونتاگ سپس این ایده را به چالش میکشد. به گمان او تضاد میان «دو فرهنگ» در واقع توهّمی بیش نیست. تنها پدیدهای گذرا و زاییدهی یک دورهی تحولات تاریخی ژرف و شگرف بوده است. چیزی که ما امروز شاهد آن هستیم، بیش از آنکه کشمکش میان «دو فرهنگ» باشد، آفرینش نوع تازهای از حساسیت است که خود ریشه در تجربهی ما دارد.