جایی برای بداهه پردازی / گفت‌وگو با خوان لوئیس بونوئل / پریسا شرعی

جایی برای بداهه پردازی / گفت‌وگو با خوان لوئیس بونوئل / پریسا شرعی

بخشی از متن:

.اولین تصویری که از پدرتان به ذهنتان می‌آید چسیت

زمانی را به یاد می‌آورم که روی پاهایش نشسته بودم و به برگ ها شلیک میکردم ما همبشه در خانه اسلحه داشتیم از لس‌آنجلس و مکزیک خاطرات مبهمی دارم در لس ‌آنجلس زندگی ایده‌آلی داشتیم خانه دوستان همه چیز سر جای خودش بود مدرسه های ایالت متحده نفرت انگیز بودند یازده ساله بودم که به یک مدرسه کاتولیک فرستاده شدم ویادم می‌‍آید وقتی بچه ها برای نخستین مراسم عشاء ربانی آماده میشدند من و مادرم فکر کردیم من هم باید همان کار را انجام بدهم اما وقتی به پدرم گفتم من را روی دست هایش بلند کرد و گفت اگر با دوستانم در این مورد صحبت کنی تو را میکشم در آن زمان هیچ چیز نفهمیدم.

در آن زمان زندگی ایده‌ال برای یک بچه را میگذراندم من تحصیلاتم را دریک مدرسه آمریکایی شروع کرده بودم و در مکزیک آن را ادامه دادم اغلب دوستان پدرم به خانه ما می‌آمدند و همیشه بعداز ظهرهایشان به یک شکل تمام میشد با ستایش از جمهوری خواهان اسپانیایی جبهه ی تروئل را به خاطر بیاور و من پیش ار آنها میرفتم که بخوابم یا کتاب بخوانم.

سبد خرید ۰ محصول