
در این مقاله با زندگی و آثار بالتوس آشنا خواهید شد. به اعتقاد رامین زندوکیلی آثار بالتوس در یک کلمه، متحیرکننده است. بینندهای نیست که آثار او را ببیند و موضعی در قبال آن نگیرد، فقط شاید آن را حاضر نباشد به زبان بیاورد. نقاشیهایش سراسر راز است. فرشتهها را نقاشی میکند یا لولیتاهای نوباکوف؟ دنیای واقعی را نقاشی میکند یا رؤیا و خواب؟ از دامنهی جواب این سؤالها هر کدام را انتخاب کنید، نقاشیهایش شما را به دیگری دلالت میکنند. تلاش برای یافتن پاسخ این سؤالات درون بیننده را میکاود و او دائم بین معنویت و تنانگی، بین آرامش و حس گناه نوسان میکند. هرچه که باشد یک چیز را میتوان در مورد بالتوس مطمئن بود. او از سنت نقاشی غرب آگاه بوده، ولی در نقاشی کردن واقعاً دل مشغولیهای خود را دنبال کرده و در راه خلق جهان خیالی خودش، این سنتها را به کار بسته است.
پیشنهاد تماشا: مستند بالتوس: آن سوی آینه
بخشی از مقاله:
اولین نمایشگاه انفرادی بالتوسِ ۲۶ ساله در سال ۱۹۳۴ میلادی، او را در همان شروع کارش به حاشیه فرستاد. در دوران اوج نقاشی انتزاعی و سوررئالیسم، آثار فیگوراتیو و رئالیستی این جوان، تصاویر زنان و دخترانی بودند که با مقیاسهای آن زمان و شاید در مواردی حتی با مقیاسهای امروزـ غیر قابل تحمل مینمودند. حتی یکی از کارها هم فروش نمیرود و بالتوس که با همسرش هم مشکلاتی دارد چند ماه بعد خودکشی میکند اما جان سالم به در میبرد.
بالتوس که هنرش را بیش از هر چیز از مطالعه و کپی برداری از آثار اساتید بزرگ تاریخ هنر آموخته بود از همین اولین مجموعهاش نوعی پختگی از خود نشان میدهد.
در آثارش حس شاعرانه ای دارد که ریلکه در همان کودکی در او کشف کرده بود و بالتوس در طول زمان آن را بارور کرد. او به لطف پرورش پدر و مادرش که هردو نقاش بودند ـ درک عمیقی دربارهی نقاشی کسب کرد وبا تکیه بر آن چنان به کار خود مطمئن بود که هرچند هنرش در هیچ یک از جریانات غالب آوانگارد نمیگنجد اما او تا آخر عمر به روش خود ادامه داد. او فیگوری را که کوبیسم آن را شکسته، اکسپرسیونیسم از شکل انداخته و نقاشی انتزاعی به کل حذف کرده بود، دوباره به مرکز صحنه بازگرداند و در این راه از میراث تصویری اروپا علیالخصوص ساختار هندسی آثار پیرو دلا فرانچسکا و سزان استفاده کرد.
بالتازارکلوُسوُوفسکی بالتوس پسر دوم خانواده در ۲۹ فوریه ۱۹۰۸ از پدر و مادری لهستانی در پاریس متولد شد. با شروع جنگ جهانی اول به همراه خانوادهاش مجبور به ترک فرانسه شدند و به آلمان رفتند. همه دارایی آنها به جز بخش کوچکی که پییر بوُنار برایشان حفظ کرد، مصادره شد. چند سال بعد مادر بالتوس با ریلکه ملاقات کرد و رابطهی عاشقانهای بین آنها شکل گرفت. ریلکه که به بالتوس کوچک خیلی علاقهمند بود، تصاویری راکه بالتوس به یاد گربه مردهاش کشیده بود با نام میتسو، چهل تصویر از بالتوس منتشر کردو خودش هم برای آن مقدمهای نوشت. در سال ۱۹۲۲ بالتوس در آزمون ورودی آکادمی هنرهای کاربردی برلین مردود شد، اما دو سال بعد در کلاسهای آکادمی گراند شومیر در پاریس شرکت کرد. در همین دوره طراحیها و نقاشیهایش را به بونار و موُریس دُنی نشان میداد. آنها او را تشویق کردند که از آثار پوسَن در لوور کپی کند. او اثر نارسیسوس پوسن در لوور را کپی کرد و چند نقاشی از باغ لوکزامبورگ کشید که در آنها بچهها در حال بازی کردن و آدمها در حال پرسه زدن دیده میشوند. بالتوس در این نقاشیها پرسپکتیو و تناسبات را برای ایجاد ترکیب بندی دلخواهش به هم زده بود و پالت رنگی و نوع قلم زنیاش شباهت زیادی به بونار داشت.
بالتوس تابستان ۱۹۲۶ را به کمک چند اسپانسر که به واسطهی ریلکه پیدا کرده بود در ایتالیا گذراند. او داستان صلیب حقیقی و از گور برخاستن مسیح پیرو دلا فرانچسکا و چند فرسکو از مازاتچو و مازوُلینو را کپی کرد. در هر کدام از این کپیها او تنها بخشی از اثررا انتخاب کرده بود و با توجه به اجزای حذف و تأکید شده میتوان فهمید که چه چیزی در این دیوارنگارهها مورد توجه او بوده است. یکی از مهمترین آموزههای این فرسکوها برای بالتوس ساختار هندسی آنها بود که بعدها تقریباً در تمام آثارش از آن بهره گرفت.