
عنوان اصلی: جهان به روایت آنیش کاپور / Under the Skin, in conversation with Anish Kapoor
سازنده: هاینتس پتر اشورفل
سال ساخت: ۲۰۱۱
ترجمه: گلنار نریمانی
مدت زمان: ۵۲ دقیقه
این مستند با حمایتِ دفتر معماری «دیگر» تهیه شده است.
نمایی از استودیوی آنیش کاپور در کمبرول، لندن
فراتر از اشارههای اسطورهای، کاپور ترجیح میدهد تفسیر مشخصی از آثار خود ارائه ندهد. او اذعان دارد که ممکن است آثارش به عنوان نقدی بر فرهنگ یا جنگ تعبیر شود، اما میگوید: «این فقط کار را پیچیده میکند و آن را خفه میکند. من ترجیح میدهم که آثارم بیشتر درباره خود نقاشی باشد.» درباره نقاشیهای گوشتیاش – قطعاتی از رزین و سیلیکون برآمده که شباهتی ناآرامکننده به گوشت دارند – میگوید: «شاید مملو از قرمز باشند، شاید از نوعی جسمانیت درونی لبریز شده باشند، شاید در آنها غم و اندوهی باشد، اما من فکر نمیکنم که آنها چیزی از درد بگویند.»
برای تماشای مستند آنیش کاپور، ابتدا اشتراک بگیرید و سپس روی «مشاهده در هاشور» کلیک کنید. در صورتی که در فرایند خرید اشتراک یا تماشا با مشکلی مواجه شدید، از طریق بخش دیدگاهها در انتهای همین صفحه، با ما در ارتباط باشید.
تریلر مستند
این مستند که در سال ۲۰۱۶، همزمان با آمادهسازی کاپور برای نمایشگاه انفرادیاش در موزه هنر معاصر رم (ماکرو) فیلمبرداری شده، هنرمند را در حال تأمل بر موضوعاتی همچون فضاهای فیزیکی و ذهنی، نقش بیننده، ارزش تکرار و آیینها، و البته رنگ قرمز نشان میدهد («به شکلی باورنکردنی زنده است و در عین حال به تاریکیهایی از درون ما اشاره میکند»). اگرچه این فیلم بهعنوان «گفتوگو با انیش کاپور» معرفی شده است، صدای پرسشگر در تمام فیلم غایب است. تنها آنچه شنیده میشود، تأملات بیپرده و اعترافگونه کاپور است که نگاهی نو و ناشناخته به جهان خلاقانهاش ارائه میدهد.
دربارهی آنیش کاپور
آنیش کاپور هنرمند جاافتاده پرکاری ست. شهرت او در دهه ۱۹۹۰ به اوج رسید و از آن پس به عنوان یک سِلبریتی از مواهب این موقعیت برخوردار است. او کارهایش را در معتبرترین مراکز هنری جهان نمایش داده، جوایز زیادی کسب کرده و در پروژههای بزرگی مشارکت داشته است (از آخرینهایش طراحی برج یادمان المپیک ۲۰۱۲ لندن است). کارهای کاپوررفته رفته ابعاد و مقیاسی خارج از تعریف معمول مجسمه پیدا کردند. بعضی کارهایش چیزی بین مجسمه و معماری هستند. عملی شدن این ایدهها که با هزینه سرسام آوری به اجرا در میآیند به خوبی نشانگر گرایشی از هنر امروز است که با مناسبات سرمایه داری جدید بستگی حیاتی دارد و در مقابل میتواند به شایستگی هنر آن را نمایندگی کند. (دروازه ابر در شیکاگو با صرف ۱۱۰ تن فولاد و هزینه ۲۳ میلیون دلاری که بخش خصوصی تأمین کرد ساخته شد).
از طرف دیگر کاپور هنرمندی با اصلیت هندی است و در زمرۀ هنرمندانی با پسزمینه پسااستعماری که به قول دوست نزدیکش هومیبابا مدام در معرض اطلاق نسبتهای بومی و هویتی هستند؛ دراضطرابِ انتسابهایی که مخاطب را به سرچشمههای فرهنگِ قومی هنرمند ارجاع میدهند، تا از آن طریق اصالت او را بسنجند. در چنین شرایطی تاریخ و دستهبندیهای هویتساز پررنگ میشوند و ابداعات هنرمند به حاشیه میرود. موقعیت ویژهای است که از یک سو امکان میدهد خاستگاه فرهنگی متفاوت هنرمند همچون موهبتی اورا متمایز می کند؛ از طریق همین تفاوتها هنرمند به سرعت بالا میآید و دیده شود، و از سوی دیگر و از جایی به بعد با دستهبندی کردن او زیر عنوانهای “هنر شرقی” یا… امکان ورود او به بازی بزرگتری را سد میکند. پس بیجا نیست که کاپور دل خوشی از این انتسابها نداشته باشد و به آن راه ندهد.
حجمهای انتزاعی کاپور که به قول هومی بابا بیننده را تشویق به جهشی ایمانی میکنند ـ خصوصاً اینکه او از بستر فرهنگی ناآشنایی از شرق معنوی آمده است ـ پای هرمنوتیک و فوکو و دریدا و… را به نقدهایی که بر او نوشته میشود باز کردهاند.در مقابل کسانی از جمله خود هومی بابا که از این وضع ناراضیاند در تلاشی پیچیده و دشوار برای مشارکت انتقادی در اثر از منظری “جهانی” راهی را میروند که در نهایت معلوم نیست نتایج مستقیم و غیرمستقیم آن به جای بهتری ختم شود.
موقعیت کاپور مثال خاصی از وضعیت پیچیدهای ست که این روزها برای هنرمندانی که از جهان حاشیهای میآیند به درجات مختلف تکرار میشود.
محمدرضا آقایی –
آنیش کاپور هنرمندی است که مفهوم «تهی» را به یک فرم هنری تبدیل کرده است. آثار او، مخصوصاً آنهایی که از آینهها و سطوح بازتابنده استفاده میکنند، انگار که مرز بین ما و اثر را محو میکنند و ما را به دنیایی وارد میکنند که نه آغاز دارد و نه پایان. برای من، این تجربه یکی از جذابترین جنبههای کارهای اوست.