مشکل هنرمند امروز داریوش آشوری

مشکل هنرمند امروز / داریوش آشوری

بخشی از متن:

هنر امروز ما یك دوره‌ی بحرانی را می‌گذراند. بحران از آن جهت که سردر‌گمی و آشفتگی بسیار از مشخصات آنست‌. هنرمندان ما‌، در بسیاری از زمینه‌ها‌، راه مشخص خود را نیافته‌اند و همه یك دوران آشنایی و تجربه را می‌گذرانند و غالبا در همان مراحل اولیه درجا می‌زنند. امروزه در میان مجموع فعالیتهای ادبی و هنری این سرزمین کمتر کاری است و یا تنها معدودی از کار هاست که می‌توان در مقیاس جهانی آنها را دارای ارزش و اعتبار دانست و این نکته‌ایست که همه کم و بیش به آن آگاهند، اما هیچکس چاره‌ای برای آن نمی‌شناسد‌، زیرا این جریان سخت وابسته به سلسله‌ی عوامل تاریخی و اجتماعی است که اگر شناسایی آن هم باشد هیچکس را یارای تغییر سریع و قاطع آن نیست. اما یك عامل می‌تواند کم و بیش درآن مؤثر باشد و آن آگاهی خود هنرمند به عوامل تاریخی و اجتماعی محدود‌کننده‌ی اوست‌. زیرا انسان تنها از آگاهی به ضرورت است که به آزادی می‌رسد و می‌تواند بندها را از دست و پای خود بگشاید.

هنر پدیده‌ای است اجتماعی‌، اما نه مستقیماً، بلکه از آنجا که از نفس هنرمند سرچشمه می‌گیرد و هنرمند موجودی است که در جامعه می‌زید و اعتلا و انحطاط نفس او تابعی از اعتلا و انحطاط اجتماعی است. زیرا تنها در جامعه است که نفس انسانی تجلیات متعالی یا منحط می‌یابد‌.

هنر به عنوان پدیده‌ای اجتماعی پدیده‌ای تاریخی است‌، زیرا جامعه‌ی انسانی دارای تحول تاریخی است و انسان در تاریخ تحقق می‌یابد‌. و بنابراین هر اثر هنری تابعی از عوامل و مرحله‌ی تاریخی جامعه است و دارای انگ و رنگ آن و اعصار هنری در درون اعصار تحولی تمدنها شکل می‌گیرد.

پس باید عوامل آن بحران و سردرگمی را در میان عوامل اجتماعی و تاریخی محاط بر هنرمند امروز جست و یافت که چرا در عرصه‌ی جهان امروز‌، ما که روزی دارای یکی از عالیترین تجلیات فرهنگی بوده‌ایم‌، امروز چرا نیستیم و نمی‌توانیم باشیم‌.

میدان جولان و تجلی هر هنرمند حدود فضای کمی و کیفی فرهنگی است که بدان وابسته است و این فضا است که حدود تجلی استعدادها و خلاقیتها را معین می‌کند و وسایل آن را در اختیار می‌گذارد. هر چه فضای فرهنگی یك جامعه تنگتر و امکانات رشد در آن کمتر‌، آثار هنری به عنوان جزئی از تجلیات فرهنگی در سطحی پایینتر قرار می‌گیرند‌. بنابر‌این هر هنرمند به یک «فضای حیاتی‌» احتیاج دارد. اگر فضای حیاتی هنرمند جامد و بی‌تحرك باشد، هنر او نیز جامد و تکراری و فاقد بدعت خواهد بود‌. جامعه‌ی متحرك و تکامل‌یابنده و خلاق است که دایماً چشمانداز‌های تازه‌ای از بینش و تلاش را در برابر افراد خود قرار می‌دهد و جامعه‌ی بی‌تحرك دچار تکرار دایمی و فراورده‌های کلیشه‌ای می‌شود. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول