ونسان ون گوگ، سلف پرتره

مردی که گوش خودش را برید و …/ حسینعلی ذابحی

بخشی از متن:

و باید او را در آینه‌ای قضاوت کنیم که چگونه خود را در آن مشاهده کرده است.

از شما سوالی دارم. آیا این نگاه چگونه نگاهی می‌تواند باشد، آیا گونه‌ای شرمندگی در آن مشاهده می‌کنیم یا نگاهی توأم با درد و رنج را؟ هیچکدام اما نگاهی حکیمانه توأم با سرشکستگی که نگرانی در آن موج می‌زند.

حکیم درسی بزرگ به ما می‌دهد که خود را در نقاشی تا آنجا که توانسته تخلیه کرده و تخلیه نهائی را با بریدن گوش خود بپایان برده است.او چون زنی که بعد از دوران بارداری سبک‌بال شده باشد خود را رها ساخته و دیگر مسئولیتی در مقابل دنیای نابکار روانی خود احساس نمی‌کند.

به قسمتی از نامه او نگاهی می‌اندازیم که به تئو نوشته است.

آرل ۱۸۸۹

روزهایی که در بیمارستان گذراندم بسیار جالب بود گویی شخصی راه و رسم زندگی را در بیمارستان می‌آموزد. امیدوارم این پیشامد جز یک هوس ساده هنری و تب و تابی شدید، که در اثر شریان و خون‌ریزی زیاد اتفاق افتاد، نباشد.

آرل ژانویه ۱۸۸۹

در بیمارستان هم بی‌اندازه رنج کشیدم. اما درد آن بدتر و شدیدتر از درد بی‌خوابی نبود.

اما نکته‌ای که اینجا مهم است یک بوم و چند تکه رنگ ون گوگ نیست بلکه وجود خود هنرمند و برخوردش با زندگیست. چنین می‌نماید که این آثار و نوشته‌ها نمایانگر آن نیست که می‌خواست خود را به جایگاه اولش بازگرداند. ون گوگ برای رسیدن به این هدف از هرچیز گذشت حتی جانش که آینده را دوباره بسازد. درد بی‌خوابی که او در نامه‌اش ذکر می‌کند درد نیست بلکه شوقی است برای یافتن راز هنری که عمری ما را به این طرف و آن طرف می‌کشاند. …

سبد خرید ۰ محصول