معرفی مقاله:
پرسش اصلیِ مقالات این پرونده پرسشی ابتدایی و البته بنیانی از «تاریخ» و چگونگیِ حضور آن در تصویر عکاسی است. اینکه عکاسی چگونه «تاریخ مینگارد»؟ این موضوع کمتر مورد توجه منتقدان عکاسی بوده است. آنجایی که دربارهی نسبت میان عکاسی و تاریخ صحبت کردهاند. فهم آنها از تاریخ عموماً بازنمایی موضوعات تاریخی بوده است. مجید اخگر نخست تعریف مورد نظر خود را از دو مفهوم کلیدی این نوشتار یعنی «تاریخ» و «تصویر عکاسی» ارائه میدهد.
«آیا میتوان گفت که: در عکاسی، سبک میتواند ناشی از نحوهی بودن موضوعاتی خاص، یک شکلِ در-جهان-بودن، یک زیستجهانِ تاریخی، باشد؟ به جای آنکه، به معنای مرسوم، برآمده از شیوهی بودن/دیدنِ هنرمند باشد.»
او یکی از امتیازهای عکاسی بر تاریخنگاری در احضار تاریخ را این واقعیت میداند. «تصویر عکاسی حتی به زعم نیات و اهداف آگاهانهی عکاس در تمرکز بر برخی عناصر و ارائهی ترکیببندیای بیدرز و شکاف، در محدودهای که به آن نگاه میکند چیزی را از میدان دیدش بیرون یا نادیده نمیگذارد. در نتیجه ظرفیت ناآشکارگیِ سویهی رخداده، اتفاقی، بیمعنا یا دگرمعنا، و به یک معنا «سطحی» و سرگردان تاریخ را در اختیارمان میگذارد. این در حالی است که تاریخنگاری، با اتکا به ساخت رواییای که به درجات مختلف بر مواد و مصالح تاریخ اعمال میکند. همچون فیلتری از ابتدا برخی چیزها را بیرون میگذارد. سپس برخی دیگر را در کانون توجه خود قرار میدهد.
در مقابل، تصویر عکاسی به اشکال و در سطوح مختلف مجالی فراهم میآورد تا آلوده به جزئیات مادیِ بیمعنا و جزئیاتی که صحنهی تجربهی جسمانیِ ما در جهان را آکندهاند. در رخدادگی و افزونگی محض خود بر ما ظاهر شوند. {…} تصویر عکاسی وقفهای در حرکت روبهجلوی روایتهای تاریخیِ جمعی و فردی ایجاد میکند. ما را به درنگ بر هستیِ تاریخی دعوت میکند. و سرآغاز هر حرکت یا روایت تاریخی، آگاهیِ تجدیدشونده از/بر یک هستیِ تاریخیِ ساکن لحظهی حاضر است.»
مجید اخگر در ادامه با گریزی اجمالی بر چندین نظریهی عکاسی و نظریههای تاریخمندی یا تاریخیّت انسان میپردازد. عکاسی و تاریخنگاری را با اتکا به نظریهی زیگفرید کراکوئر مقایسه میکند. سپس به عکسهای پل استراند، ادوارد وستون، اگوست ساندر و مارتین پار میپردازد. او میکوشد تا با تحلیل نمونههایی از عکسهای این هنرمندان، نسبت میان تاریخ (در معنای مورد نظر نگارنده در این نوشتار) و تصویر عکاسی را در آنها تبیین کند.