بخشی از متن:
در شرایطی که برخلاف هر نوع ادعای فریبنده، هیچگونه جهش و حرکت سالمی در نقاشی معاصر ایران بچشم نمیخورد، گروهی نقاش، اگر نه با آرمانی همواره مشترک، اگر نه با نگرشی واحد به جهان و نیز به نقاشی، حداقل با دردی مشترک گرد هم آمدهایم. و آنچه که در رابطهی نقاشان یک گروه، امری طبیعی است، یعنی جستجو و کار و سپس بحث و جدل، رد و قبول، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری و غیره… ما را در یک تشکل گروهی قرار داده و آثار ما با نکات مثبت و منفیاش، نمودار چنین تشکلی است. آثار ما بعلاوه، وضع و موقع کنونی ما را در حیطهی نقاشی نو و نیز در برابر جریان ـ بزعم ما بیاصالتـ نقاشی معاصر این سرزمین، آشکار میسازد.
شاید منطقیترین سخنی که دربارهی گروه ما و نقاشی ما میتوان گفت، این باشد که اولین کوشش برای شناخت مسایلی که هر هنرمند راستین ناگزیر به مواجهه با آنهاست، انجام شده است. بعبارت دیگر، هر یک از ما، باین سطح از آگاهی رسیدهایم که: در این شرایط زمانی و مکانی، نقاشی فقط تخلیهی بلا ارادهی محتویات ذهن یا ابزار احساسات فردی به زبان رنگ و طرح و… نمیتواند باشد. چرا که اندیشه و احساس یک نقاش اگر به نقاشی به عنوان عنصری منتزع از واقعیتهای زندگی بنگرد، محتوی اصیل و مبین زمانهی خویش را نمیتواند بپرورد. چرا که در هر جامعهی بیفرهنگ، یا بگوییم جامعهیی با فرهنگ تصنعی، هرگونه خلق ناآگاهانهی هنری، سندی است بیاعتبار و بدون پشتوانه.
ما، نوجویی را خصلت فطری بشر ”زنده” میدانیم و باین دلیل ما را با ”کلاسیسیسم” و هر نوع دیدی که ترمزی برای حرکت بسوی آینده باشد، کاری نیست. ولی در عین حال، باعتقاد ما، نوجویی مفهوم بیبندوباری ندارد. ما، هرچند که تاکنون، جبرا از میراث فرهنگ غرب تغذیه کردهایم، هرچند که تکنیک و حتی اندیشهمان تحت نفوذ فرهنگ مسلط، بوده است، ولی به راه نجات میاندیشیم. به سنتهای خود ارج میگذاریم و سعی در شناخت بهتر و دقیقتر آن داریم.
ما، به پیدایش هنر ملی معتقدیم، هنری که حتی اگر با هیچیک از الگوهای جهانی قابل انطباق نباشد، خصوصیت مستقل خود را حفظ کند. همچنین معتقدیم که مسئلهی نقاش ایرانی باید در همین جا و در محدودهی واقعیات این ملک حل شود. باید باین جهت شرکت در فستیوالها و بیینالها و مجامع هنری جهانی را کاری بیهوده میدانیم [بدانیم]. و سعی در جهانی جلوه دادن مسئله را به نوعی گریز تعبیر میکنیم. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.