
معرفی مقاله:
تابلوی استنساخ اوج خلاقیت محمودخان است. این تجربه گرانبها میتوانست سکوی پرشی برای نقاشی مدرن ایران باشد. اما دریغا که ارزش این اثر سالها از دید نقاشان و هنرشناسان پنهان ماند و چه بسا خود هنرمند نیز به تمامی از چند و چون شاهکاری که آفریده، آگاه نبوده است. آنچه در این اثر حائز اهمیت است تجسم افراد و اشیاء به گونهای نیمه هندسی است. تابلو از ترکیب خطوط منحنی در بازی با خطوط راست ساخته شده است، چنان که به راحتی میتوان تعمد نقاش را در نشان دادن حجمهای موجود در اتاق به صورت دایره و نیمدایره و کره، در برخورد با حجمهای مثلث و مستطیل گونه دریافت و این تعمد در نشان دادن سایهها شکلی اغراقآمیز میگیرد.
تابلوی استنساخ با تجربههای پیش کوبیستی سزان شباهت دارد. محمودخان و سزان هم معاصر هم بودهاند اما آیا محمود خان سزان و کارها و نظراتش را میشناخته؟ این تابلو که ساختاری هندسی دارد و به شیوهی اکسپرسیونیستی پرداخت شده میتوانست شروع یک حرکت اصیل در نقاشی مدرن ایران باشد که مستقیما از هندسه ایرانی و تجربهی بومی نیرو میگرفت اما محمودخان نه با این کارش، نه با کلاژ هوشمندانه که منظرهی اهرام جیزه را از خرده تمبرها ساخته بود، و نه با دورنماهایی که مفصلی مشترک با باغسازی مینیاطوری داشته مورد توجه قرار نگرفت و راهی که او گشوده بود در مسیر دیگران به بنبست انجامید به کپی باسمههای فرنگی.
(ثمیلا امیرابراهیمی در مقالهی «نقاشی قاجار و تجربهی مدرنیته»، زمینههای اجتماعی-فرهنگی پیدایش سبک طبیعتگرا در اروپا و ایران را بررسی کرده و سپس به توصیف زندگی و آثار سه نقاش برجستهی دورهی قاجار میپردازد: صنیعالملک، محمودخان ملکالشعرا و کمالالملک. )
بخشی از متن:
اوج خلاقیت محمودخان در تابلویی تجلی یافته که آن تجربهی گرانبها میتوانست سکوی پرشی برای نقاشی مدرن ایران باشد. اما دریغا که ارزش این اثر سالها از دید نقاشان و هنرشناسان پنهان ماند. و چه بسا خود هنرمند نیز به تمامی از چند و چون شاهکاری که آفریده، آگاه نبوده است . این تابلو «استنساخ » نام دارد. و دو نسخهی آبرنگ و بعداً رنگ و روغنی از آن موجود است. در این اثر دو مرد، شبانه در اتاقی در پناه شمع نشستهاند. محمدقاسم خان کتابی را در نور شمع تصحیح می کند. و محمدحسین خان چپق دسته بلندی را میکشد. اشیایی روی زمین و طاقچه دیده میشود. از جمله سه کتاب، دو قلمدان، یک قیچی، یک شمعدان پایه بلند و چند ظرف توی طاقچه.
آنچه در این اثر حائز اهمیت به نظر میرسد تجسم افراد و اشیاء به گونهای نیمه هندسی است. تابلو از ترکیب خطوط منحنی در بازی با خطوط راست ساخته شده است. چنان که به راحتی می توان تعمد نقاش را در نشان دادن حجمهای موجود در اتاق به صورت دایره و نیم دایره و کره، در برخورد با حجمهای مثلت و مستطیلگونه دریافت. و این تعمد در نشان دادن سایه ها شکلی اغراق آمیز میگیرد.
در طرح اولیهی «استنساخ» که به شیوهی آبرنگ پرداخته شده در سایهی بزرگ که با خطوط منحنی و مستقیم ساخته شده بر سطح صاف دیوار و تو رفتگیهای طاقچه انعکاس یافته است. دو مرد که یکی محاط در سایهاش است. و دیگری کنار آن قرار دارد به گونه ای ترسیم شده که یکی از روبرو و دیگری از نیمرخ دیده می شود. به وضعی که تقریبا خطوط اندامهای یکی ادامه دهندهی حجم بدن دیگری است. خطوط تشکیل دهندهی دیوار و طاقچه و کتابها و چوب چپق و سایهی شکستهی آن که از نشانهی مرد تا سر چپق هر جا به گونهای منکسر نمایانده شده و نقشهای زیرانداز و کفپوش و پارهای از اشیای اتاق چون قلمدان و قیچی، مستقیم و زاویه دارند و بازی میکنند با خطوط منحنی که ترکیب صورت و اجزاء آن و خمیدگی پشت و زانوان، دوایر زیر چپق و چراغدان و نور شمع و قدحها را میسازند.
در اجرای دوم تابلوی استنساخ که رنگ و روغنی است هندسیسازی اشکال تشدید شده چنان که با تجربههای پیش کوبیستی «سزان » شباهت دارد. اینها با هم معاصر بودهاند (سزان ۱۲۶۰-۱۳۲۷ هجری قمری ). اما آیا محمودخان، سزان و کارها و نظراتش را میشناخته؟ بعید است، اما آن چه در این تابلو کرده مطابق است با آنچه سزان در بازنمایی طبیعت اعمال میکرد. او طبیعت پیرامون را در اشکال هندسی اثر دریافت میکرد و انعکاس میداد. با دقتی بیشتر در نسخهی رنگ و روغنی «استنساخ » در مقایسه با نسخهی آبرنگ آن میبینیم که محمودخان با تکامل و اغراقی هوشمندانه کل بدن محمدقاسم خان را از دایره و مثلث ساخته است. ترکیبی از دایره و مثلث کلاه او را میسازد. صورتش در نور نیم دایرهایست با خطوط منحنی درونش. شانههای خمیدهی او به تقریب نیم دایرهای را میسازد.
پای راست او از چهار دایرهی تودرتو تشکیل شده و پای چپ نیز نیم دایرهای را میسازد. و این تعمد در ساخت هندسی اندامها در صورت محمدحسین خان شکلی دقیقتر میگیرد. خط ریش او با قوسهای متوالی، تقارنی با قوسهای گونه و چشم و ابرو دارد. سر و صورت او دایرهای را میسازد که با خطوط منحنی به قطعات متقارن تقسیم شده است. مستطیلهای کتاب در این اجرا منظمتر و بازی سایهها با حجم کدر کف اتاق بازی متناسبی دارد.
این تابلو که ساختاری هندسی دارد و به شیوهی اکسپرسیونیستی پرداخت شده می توانست شروع یک حرکت اصیل در نقاشی مدرن ایران باشد. که مستقیماً از هندسهی ایرانی و تجربهی بومی نیرو میگرفت. اما محمود خان نه با این کارش، نه با کلاژ هوشمندانه که منظرهی اهرام جیزه را از خرده تمبرها ساخته بود، و نه با دورنماهایی که مفصلی مشترک با باغسازی مینیاتوری داشته مورد توجه قرار نگرفت و راهی که او گشوده بود در مسیر دیگران به بن بستی انجامید به کپی باسمههای فرنگی.