معرفی مقاله:
در این مقاله مهران مهاجر به بهانهی چاپ کتاب «عکسهای کاخ گلستان» نگاهی داشته به دوران آغازین عکاسی در ایران. او با گزینش چند عکس از میان ۲۷۰ عکس چاپشده در کتاب، و تفسیر آنها نقبی به دل تاریخ زده و به کسانی پرداخته که اولین برگهای کتاب تاریخ عکاسی ایران را پر کردهاند. درست است که عکاسی را فرنگیان به ایران آوردند اما این خود عکاسان ایرانی بودند که به پیشبردش کمک کردند. مهران مهاجر از دل تفسیر عکسهای انتخابی، که نیمی منظره و نیمی پرتره هستند، پرسشهای جالبی را مطرح میکند و پاسخ میدهد؛ چرا این دو ژانر عکاسی در دوران ناصرالدین شاه، که علاقهی او به عکاسی خود عامل مؤثر در پیشرفت آن در ایران بود، شکل گرفت؟ و چرا عکاسی شهری دیرتر پدیدار شد؟ و یا در سالهای پس از آن عکاسی هنری ایران چگونه بروز پیدا کرد؟ این سؤالات و پاسخهایشان، ما را به دیدی کلی و همهجانبهتر نسبت به آغاز و تاریخ عکاسی ایران میرساند.
بخشی از متن:
شاید بتوان گفت عکاسی از همان آغاز آمدناش به جهان میان تاریخ و تعطیلات تاب خورده است. دیری نگذشت دوربین اسباب بازی و سرگرمی شد و بخشی از اوقات فراغت شهروندان را در تعطیلات آخر هفته پر کرد و لذت دیداری جزئی جداناشدنی از اوقات فراغت همین شهروندان شد. و این ماجرا به همین سان، در پهنا و در ژرفا، در زیست این دو سده دامن گسترانده است. هرچند دوربین همهنگام همراه تاریخ هم شد و پایهای از پایههای حافظهی تاریخی مقیمانِ شهر مدرن را ساخت. بیسبب نیست یکی از بانیان اندیشهی مدرن، یعنی زیگموند فروید ابداع عکاسی را بیشتر به قوهی حافظه مرتبط میکند تا قوهی بینایی. جولی اسکات میثمی تاریخ را پیش و بیش از هر چیز سازهای از زبان میداند. از پی آمدن دوربین آیا سازهای دیداری هم به این سازهی زبان اضافه شده است؟ آیا میتوان به این سازه تکیه کرد؟ این سازه تا چه اندازه و در چه طول و چه عرضی تحمل بار دارد؟ آیا این سازهها به هم میپیوندند؟ جان آرنولد سه دلیل برای مطالعهی تاریخ برمیشمارد که تصادفاً نخستین آن لذت بردن است. او البته مطالعهی تاریخ را مکانی برای تفکر هم میخواند، مکانی که مستلزم کندن از حال و دیدار گذشته است و پرسوجویی از دنیایی دیگر و گفتوگویی از اینجا و اینگاه با آنجا و آنگاه. و نیز به دیدهی او تاریخ با عرضهی چشماندازی از دنیایی دیگر امکان تغییر را نیز فراهم میکند و به تبع آن ابزار مخالفت به ما میدهد. آن انگیزهی لذتجویی ــ دستکم در ساحت مطالعه ــ تاریخ را در مرز تعطیلات جا میدهد. و اتفاقا انگار دوربین عکاسی از همین مسیر وارد تاریخ جدید ایران میشود.
در این دو سه دهه به کوشش پژوهندگان مجموعههای بهسامانی از عکسهای دوران آغازین عکاسی ایران، یعنی دورهی قاجار، منتشر شده که چهار کتاب یحیی ذکا، ایرج افشار، بهمن جلالی، و محمدحسن سمسار و فاطمه سراییان چهار بنیان مرصوص این کوششها هستند. هر یک از این کتابهای ارجمند ویژگیها و تفاوتها و همانندیهایی دارند که به یقین در تاریخنگاری انتقادی عکاسی ایران باید در آنها بازنگریست و بازاندیشید. عجالتاً در اینجا خواستم خودم را به تورقی درکتاب ارزشمند کاخ گلستان محدود کنم و ببینم در این گشتوگذار چه پرسشهایی در باب دوران آغازین عکاسی ایران امکان طرح پیدا میکند. کتاب کاخ گلستان کار سترگی است و در واقع طلیعهای است از پروژهی آزمایشی «پیشطرح ساماندهی آلبومهای کاخ گلستان». در این کتاب ۲۱۰۰ عکس (از میان نزدیک به چهل هزار عکس موجود در این گنجخانه) از آلبومهای آلبومخانهی گلستان را به شکلی دقیق و روشمند فهرستنویسی کردهاند و اطلاعات مربوط به آنها ــ از جمله اندازه و تعلق به آلبوم، موضوع و در مورد بیش از دوسوم عکسها تاریخ و عکاس آنها ــ را به دست دادهاند. دقت ، صحت و میزان اطلاعاتِ مربوط به تاریخِ عکسها و عکاسانِ عکسها مثالزدنی است. حدود ۲۷۰ تصویر هم همراه این فهرستِ روشمند چاپ شدهاند که گزیدهای ارزشمند و گویا هستند (هر چند در مقدمه روشن نشده این عکسها برای چاپ در کتاب برچه اساسی از میان ۲۱۰۰ عکس انتخاب شدهاند). پس اینجا با تاریخی بازگزیده رودررو هستیم.