بحث ما دراين شماره به دو بخش تقسيم شده است. در ابتدا دو مقاله در مورد طبيعت بيجان مىآيد كه در شماره گذشته به علت كمبود فضا آنها را چاپ نكرديم. متن مِير شاپيرو و استيون كراول با يكديكر در پيوندند. هردوى آنها از يک سو به تحلیل مشهور هايدگر از نقاشى وانگوگ از يک جفت كفش مىپردازند، و از سوى ديگر از آن فاصله مىگيرند و با تكيه بر درک متفاوتى از امكانات مدرن طبيعت بيجان به نقد آن مىپردازند. مقاله كراول را در عين حال مىتوان به عنوان تحليلى موجز و روشنگر از آثار جورجو موراندى قرائت كرد.
پيش از اين دو شماره در مورد ژانر منظره كار كرديم. اما برخى از مباحث در آنها مغفول مانده بود كه در اين جا سعى كرديم به آنها بيردازيم. در مقاله اول، بسيارى از مباحث سه مقاله بعد مورد اشاره قرار مىگيرد. در اين مقاله از يک سو تحولات مفهوم طبيعت و نسبت آن با تكوين ژانر منظرهپردازى طرح مىشود، و از سوى ديگر مفهوم منظره بسط بيدا مىكند و وراى فضاهاى طبيعى، هر نوع چشمانداز و زمين و زمينهى زندگى انسانى در تاريخ و جغرافيايی خاص را در بر مىگيرد.
مقاله جارلز تیلور مشخصاً شكلگيرى مفهوم مدرن طبيعت در اواخر قرن هجدهم وتمايز آن با انگارههاى قبلى در اين مورد را بررسى مىكند. انگاره طبيعت (درون و بيرون) به اين معنا چيزى است كه تا امروز به اشكال مختلف در كل جريان مدرنيسم فرهنگی و هنرى ادامه بيدا كرده. و درک آن نه تنها در نسبت با بحث منظره، بلكه براى فهم كل جريان مدرنيسم اهميت حياتى دارد.
مقاله سوم نيز متمركز بر همين مفهوم از طبيعت است و ريشههاى فرهنگى آن را به روشنى در جريان اصلاح دينى و تلقى طبيعت به عنوان نوعى كتاب مقدس ثانويه پی مىگيرد، و نهايتاً به سرنوشت طبيعت و فضاهاى طبيعى در اواخر قرن بيستم مىرسد. اما مقاله و. ج. ت. ميچل، بخشى از مقاله نخست كتابى است كه پس از انتشار تأثير تعيينكنندهاى بر مطالعات مربوط به منظره گذاشت و به نوعى مسير آن را تغيير داد. ميجل در اين متن بسيارى از فرضهاى پذيرفته شده در مورد منظره را به پرسش مىگيرد و چارچوبى كلى براى بررسى منظره به عنوان يک رسانه فرهنگى عام و نوعى نقاب يا صورتک ايدئولوژيک براى مقاصد اجتماعى، سياسى، و مشخصاً استعمارى پيشنهاد مىدهد. فارغ از موافقت يا مخالفت ما با ديدگاههاى ميچل، اهميت مقاله، وضوح نسبى مواضع او، و تلاشش براى تبديل منظره و منظرهپردازى از يک ژانر تصويرى تاريخى به رسانهاى فعال در داد و ستدِ معانى و تجارب بشرى -ايدهاى كه اغلب چهرههاى متأخر حاضر در اين عرصه بدان باور دارند -قرائت آن را به تجربهاى مفيد تبديل مىكند.