بخشی از متن:
Jyoudo يا به گفتة مانابو ياماناکا بهشت بودائيان يا سرزمين پاکي و خلوص مجموعهاي است از عکسهايي از کودکان و نوجواناني با نقصهاي غريب مادرزادي که در برابر صفحهاي سفيد و بدون هيچ عنصر تصويري اضافي ديگري در برابر دوربين قرار گرفتهاند. به دوربيننگاهميکنند آنچنان که گلهاي از وضعيت خود ندارند، آن چنان به دوربين مينگرند که شايد بسياري اين چنين بيپروا ايستادن در برابر دوربين و چنين نگاه صادقانه و خالي از هر تظاهري را تجربه نکرده باشند.
مانابو ياماناکا در اين مجموعه که تنها يکي از مجموعههاي [ به گمان من] درخشان اوست، افرادي را به تصوير کشيده که به گفتة خود ” فرزندان خدا” هستند و در نگاه اغلب ديگراني که آنها را ميبينند موجوداتي قابل ترحم با زندگياي غم انگيز که گاه شايد “بار گناهان ديگران را نيز به دوش ميکشند.” اما اين افراد “زندهاند”، در برابر دوربين ايستادهاند و بيتوجه به نقص عضوي که دارند به دوربين نگاه ميکنند، گويي با نگاهشان يک زندگي طبيعي که حق آنهاست را از آنکه از پشت دوربين به آنها نگاه ميکند طلب ميکنند.
ترحمي در کار نيست، عکاس عکس گرفته و سوژه در برابر او ايستاده است و واقعيت شايد اين باشد که اين ما هستيم که شجاعت برخورد با آنها را نداريم چون پاسخي براي اين “چرا” در خود نمييابيم، زيرا که اين چرا از مجموعة چراهايي است که آموختهايم تا نپرسيم چون جوابي براي آنها وجود ندارد و پاسخ همه چيز وابسته به جاي ديگري است که آموختهايم از “آنجا” هم چيزي نپرسيم و آموختهايم که همه چيز همانگونه است که ميبينيم، آموختهايم تا ندانستههايمان را پنهان کنيم، چون ندانستن خود يک نقص است و از کودکي ميآموزيم تا نقصهايمان را بپوشانيم و اين بار مانابو ياماناکا ما را با يکي از اين ” ندانستهها”، يکي از اين ” نقصها” روبرو ميکند.
ندانستههايي که در طول تاريخ هم نميدانستهايم با آنها چه کنيم، هيتلر آنها را براي ساختن نژادي بهتر مزاحم ميدانست و متفقين با بمبهايي که بر هيروشيما و ناگازاکي فرو ريختند عملاً خالق بسياري از آنها شدهاند.
آيا تقصيري در کار است؟ آيا اين گونه بودن به واقع يک نقص است؟ آيا آنها واقعاً بار گناهان ما را به دوش ميکشند؟ يا شايد آيا زندگي بهتري نسبت به ما تجربه ميکنند؟ کدام يک از ما زندهتر هستيم و کداميک به حيات نزديکتر؟ نميدانيم … چون واقعيت اين است که ما حتي خود نيز نميدانيم در اين دنيا که هستيم و به چه مشغول. …