حسین کاظمی جلال ستاری

حسین کاظمی / جلال ستاری

بخشی از متن:

حسین کاظمی در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد، دانشکده هنرهای زیبا را تمام کرد، تا سال ۱۳۳۰، ۹ نمایشگاه از آثار نقاشی خود در تهران ترتیب داد. در سال ۱۳۳۱ به پاریس رفت و در دانشکده هنرهای زیبای این شهر به تحصیل پرداخت. در پاریس ۲ نمایشگاه از آثار خود برپا کرد. و در ۵ نمایشگاه نقاشی شرکت جست. در بازگشت به ایران نخست ریاست هنرستانهای تبریز و تهران را داشت و اکنون استاد هنرکده هنرهای تزیینی است.

مضمون تابلوهای نمایشگاه اخیر آقای کاظمی که از ۱۳ آبان تا ۲۳ آبان در انجمن ایران و فرانسه برپا شد صخره و گیاه یا گل و سنگ است. این مضمون که در همه تابلوهای نمایشگاه به گونه‌های مختلف نقش بسته و پرورده شده است در من تأثیری خاص به جای گذاشته که می‌کوشم تا آنجا که می‌توانم وصفش کنم.

از کاظمی می‌پرسم کی و چگونه به چنین مضمونی اندیشیده و رسیده است. از ریشه و زادگاه «تعبیرش» چیزی نمی‌داند، اما آگاهم می‌کند که این مضمون نخست انسان (و بیشتر زن) و سنگ بود و اندک‌اندک به صورت گل و سنگ درآمد. نکته دیگر این که گل و سنگ در آغاز به صورتی طبیعی و واقع‌نما نقاشی شده بودند، اما رفته‌رفته شکلی ساده و بی‌پیرایه و به‌گمان من صورتی رمزی یا نمادی یافتند.

نخستین احساس من این است که این دو عامل گل و سنگ در همه تابلوها یا با هم در ستیز و آویزند یا با یکدیگر درمی‌آمیزند و به هر حال آشکارا لازم و ملزوم یکدیگرند و یکی بی‌وجود دیگری نمی‌تواند بود. آیا این دو را رمزهای زن و مرد، نرمی و درشتی، عشق و مرگ، آشتی و جنگ، مادینه‌جان و نرینه‌جان، آشنایی و بیگانگی می‌توان دانست؟ این اندیشه در نخستین دیدار به ذهنم رسید و گمانم همه این است که مضمون کاظمی نشانه روزگار ماست خاصه که به فرجام، هیچ یک از اجزاء این «جفت» بر جزء دیگر به تمام و کمال نمی‌چربد و فزونی نمی‌گیرد و مضمون با همان دوگانگی آغازین، دوام و استمرار دارد. با این همه مضمون کاظمی به نحوی شکفته می‌شود و تحول و تکامل می‌یابد.

در نخستین تابلوها فقط سنگ یا بیشتر سنگ می‌بینیم، گیاه خرد و شکننده است یا تنها لکه‌ای است رنگین، یا اصلاً وجود ندارد، یا هنوز به صورت گلی مشخص درنیامده است. عامل غالب در تابلو، سنگ است نه گیاه و رنگ فراگیرنده نیز رنگ سنگ است نه رنگ گیاه. وانگهی سنگ و گیاه آن گونه از یکدیگر جدا نشده‌اند که بتوانند با هم پیوندی «ارگانیک» (جذب یا دفع) داشته باشند. سنگ گیاه را در بر گرفته است، یا گیاه در بطن سنگ چون جنینی خفته است. نتیجه اینکه سنگ و گیاه صورتی کیهانی Cosmique و غیرانسانی دارند، جزء کائناتند و با جهان آدمیزادگان پیوندی ندارند. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول