سکونِ بی‌قرار؛ یادداشتی بر آثار حسام‌الدین رضایی/ وحید حکیم

سکونِ بی‌قرار؛ یادداشتی بر آثار حسام‌الدین رضایی/ وحید حکیم

حدود سی سال پیش، شاید زمانی که حسام راهروهای سرد مدرسه‌ی هنرهای برلین را می‌پیمود تا در کارگاه درندشت و بلند‌سقف خود کارش را شروع کند، با ضرب حافظه‌ای غیرارادی، یا که نه، بر اثر فکری که گاه‌و‌بی‌گاه خاطر او را به خود مشغول می‌داشت، لحظه‌ای درنگ کرده باشد و یاد سرزمینی پرآفتاب همچون فرشی پُرنقش‌ونگار در نظرش نقش بسته باشد، سرزمینی که روزگاری در آن پرسه‌ها زده بود و جوان شده بود، سرزمینی که، وقتی در پیچ‌وخم کوچه‌هایش پرسه می‌زد سودای رسیدن به این مدرسه را داشت و اکنون میل بازگشت به همان کوچه‌ها، با همان نورها. آدمی همیشه فکر می‌کند آن جایی که باید باشد نیست: در خانه، اشتیاق جنگل تاریک را دارد و در جنگل، کوره¬راهی که به خانه منتهی می¬شود.
از نظر من اما چنین دغدغه‌‌ی‌خاطری برای حسام فراتر از دلتنگیِ خانه و خانواده بود، او ذهنی جست‌وجوگر داشت، و عصبیت و سماجتی که لازمه‌ی کار هنری است. او بی‌وقفه در فکر راه‌حلی برای تصویر هنری‌اش بود و در راستای نیل بدان خودآگاه یا ناخودآگاه به پیوندی می‌اندیشید که یک سوی آن آموزش‌های آن مدرسه، تجربه‌ی شهر برلین، و گپ‌وگفت با همکلاسی‌های آلمانی‌اش بود و سوی دیگرش محیطی که از آن برخاسته بود، محیطی که معنای دیگری از فرم، فضا، نور و تناسبات را در تبلوری آهنگین و بی‌نقص نثارش می‌کرد. او به یزد، کاشان و ابیانه می‌اندیشید که نسبت به آن روزهای برلین، شهری که سخت در حال مدرن شدن بود ــ جامعه‌ای باز با نمایش‌های مغرورانه‌ی معماری و هنر ـ به دیگرجایی جامانده از تاریخ می‌مانست، شهر یا روستایی نهان‌شده در پس رمل‌ و نمک یا لمیده در دل دره‌ای.
حسام نابه‌هنگام از آستانه‌ی ناگزیر گذشت اما تجربه‌اش در کار هنری جوان نبود. اگر به‌اتفاق در برابر برخی از پرده‌های او قرار ‌گیریم احتمال می‌دهم خوانندگان این سطور با من هم‌نظر باشند که می‌توان لقب هنرمندی کهنه‌کار را به او داد. درک پیچیدگی‌های آثارش برایم آسان نیست. با اینکه او مکان‌هایی در حوالی ما را موضوع کارهایش قرار می‌داد اما رویکردش بر مبنای انباشتِ هنری دیگر بود، ‌هنری که در خطه‌ای دیگر شاخ‌وبرگ گسترانیده بود و او پیگیرانه آن را می‌آموخت. تلاش حسام بر آن بود تا بر مرز میان دو فرهنگ مکانیتی برای تجربه‌ی تصویری‌اش بیابد، آن هم از طریق مشاهده‌ای اندیشگون، و کار من اکنون این است که با کلمات به حریم آن مکانِ تصویری نزدیک شوم.

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول