عکسی از هنری کارتیه برسون

هنری کارتیه برسون / هانس میشل کوتزل / شاهین شهابلو

 

در این مقاله کوتزل سراغ یکی از غول‌های جهان عکاسی رفته است؛ هنری کارتیه برسون. برسون که در ابتدا با نقاشی آغاز کرد و تا همیشه شیفته‌ی آن باقی ماند، یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان عصر خود و بعد از خود شد. او در این مقاله با تکیه بر نقل‌قول‌هایی از خود برسون به تحلیل عکاسی او پرداخته و از آن مهم‌تر به چندین مجموعه‌ی مهم برسون از جمله، تصاویری در حال عبور، لحظه‌ی قطعی و دساو نگاهی داشته است.

پیشنهاد مطالعه: مقالاتی دیگر از «هانس میشل کوتزل»

بخشی از مقاله:

بالاخره او به این نتیجه رسید که استعداد خاصی در نویسندگی ندارد و یا به هیچ وجه تئوریسین خوبی نیست. سابقه‌ی او بیشتر در طراحی و نقاشی بود. او در خلال دوران زندگی‌اش اصرار داشت که یک نقاش است و اینکه از نقاشی چیزها آموخته و با چشمان یک نقاش به جهان نگریسته است. ارتباطی قوی با سوررئالیسم حس می‌کرد ولی این فقط یک علاقه‌ی بصری بود. دست‌آخر تسلیم فشار ناشر یونانی خود، ترید شد، پشت میزش نشست و در عرض پنج یا شش روز تمام مطالب را نوشت: «از همان ابتدا آن را در سر داشتم» این را کارتیه برسون می‌گوید، کسی که اولین کتابش با کارکرد خلاصه‌ای از چندین دهه کار عکاسی، به لحاظ مضمون، «تصاویری در حال عبور» نام‌گذاری شده بود. نسخه‌ی قطع بزرگ آن کتاب در اندازه‌ی تقریبی ۱۲/۵ در ۱۱/۵ اینچ با طرحی از هانری ماتیس بر روی جلد، در سال ۱۹۵۲ در ادیشنز ورود توسط ناشر معروف تریه به چاپ رسید. گزافه‌گویی نیست اگر بگوییم که این کتاب به یکی از قابل توجه‌ترین و تأثیرگذارترین آثار عکاسی قرن بیستم تبدیل شد.

معمولاً عکس‌های برسون، یک واقعه و رویداد را درست قبل از اینکه از هم فرو پاشیده و تمام شود یا اینکه در جریان زندگی روزمره محو و ناپدید شود، در عرض چند ثانیه یا در یک چشم به هم زدن، به طور فشرده و مختصر، تبدیل به یک نمونه‌ی اعلا از آن واقعه می‌کنند. در نتیجه آثار او دارای گونه‌ای شخصیت رؤیایی و ژرف و حتی پیامبرانه هستند.

«دوست دارم تصاویرم صریح و آشکار، یا بهتر بگویم در اوج باشند… این موضوع بیشتر به سبک مربوط می‌شود تا تکنیک ». تجسم بخشیدن لحظه‌ی اوج یک واقعه، بر روی نوار سلولوئید، این همان جادویی است که امروزه هنوز هم نام او، مظهر و یادآور آن است.

برسون در جایی گفته است: «باید روی نوک پا و آهسته به سوژه نزدیک شد، حتی اگر موضوع طبیعت بیجان باشد. باید دستکش‌های مخملی پوشید و مانند غول صد چشم مراقب همه‌چیز بود. هیچ فشار و هجومی نباید آورد و نباید توجه کسی را به خود جلب کرد: یک ماهی گیر، آب را به تلاطم درنمی‌آورد.»

مقالات مرتبط در فصلنامه:

سبد خرید ۰ محصول