از «صنعت» به «صنایع مستظرفه» به «هنر»: ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۵
دورهی دوم، که از ۱۳۰۰ آغاز میشود و تا ۱۳۲۵ ادامه پیدا میکند، دورهی مهمی است که در آن از یکسو با شکلگیریِ نوعی خودآگاهیِ تاریخی از شرایط ویژه یا عقبماندگیِ ایران در امور مربوط به صنایع ظریفه به عنوان شکلی از «صنعت» به معنای قدیم اصطلاح روبهروییم (مثلاً، در متنهای کریم طاهرزاده بهزاد، ع. کاظمزاده ایرانشهر، حسنعلیخان وزیری). و از سوی دیگر، با صورتبندیِ تازهای از معنای هنر و تاریخ هنر از منظری جدید (متنهای ارانی، بزرگ علوی) ـکه هر دوی این روندها در بحث بر سر اصطلاحِ «صنعت»، «صنایع ظریفه»، و گذار آن به اصطلاح «هنر» (که به نظر میرسد در این دوره برای نخستینبار به عنوان یک مفهومِ کلی به کار میرود) نمود مییابد.
در سال ۱۳۰۰ «انجمن آثار ملی» با هدف «حفظ آثار کهن ایرانی» تأسیس شد. این انجمن یکی از اهدافش را «پژوهش علاقه عامه به آثار قدیمی علمی و صنعتی ایران و سعی در نگهداری صنایع مستظرفه و صنایع دستی و حفظ سبک و شیوه قدیم آنها» اعلام میکند (وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۷، ص۴۵۰ـ۴۵۱). بازتاب این دیدگاه (بازیابی و احیای گذشته) را در محتوای نشریات آن زمان و به طور خاص در مجلهی ایرانشهر میبینیم (در مجموعهی حاضر، در مقالهی «روح صنعت ایرانی در نمایشگاه صنایع اسلامبول»). یا کتاب سرآمدان هنر طاهرزاده بهزاد که با حمایت کاظمزاده ایرانشهر منتشر شده است.
در ادامهی ایدهی احیای گذشته، اهمیت تأسیس موزه در این دوره مطرح میشود و بار دیگر فرایند احیا اینبار از طریق حضور تاریخ در موزه حاصل میآید. سخنرانی محمدعلی فروغی دربارهی «موزه چیست و برای چیست؟» میتواند صحهای باشد بر اینکه این ایده چگونه همبسته با سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دولتی، از گفتمانهای مسلط آن دوران است.
از سوی دیگر، در تقابل با این رویکرد بازگشت و احیای گذشته مجلهی دنیا (۱۳۱۲) با سردبیری تقی ارانی، تشریح مبانی فلسفهی ماتریالیستی و مارکسیستی را متن کار خود قرار میدهد. دنیا اولین شمارهی سال اول خود را اینگونه آغاز میکند:
«دنیا در مسایل علمی، صنعتی، اجتماعی، و هنری (صنایع ظریفه) از نظر اصول مادی بحث مینماید، و این اصل روی تاریخی آن را واضح میکند. […] هر قدر یک مشت افیونی یا کهنهپرست و مردهپرست فریاد کنند ما این تمدن اروپایی را نمیخواهیم، ما طرفدار سیر قهقرایی هستیم، تمدن قدیم هند و ایران مافوق تمدنها بوده، برای ما صدای بلبل و بوی گل و آب رکناباد و گلستان سعدی، خط نستعلیق، شفای بوعلی سینا و مسافرت با کاروان و غیره غیره مافوق درجات تمدن است، باز هم کنسرتهای امثال بتهوون، عطر کارخانه «کوتی» گلخانههای علمی، کتبی مانند کتاب «لامارک» خط لاتین و ماشین تحریر، علوم و نظریات جدید مانند فرضیه نسبیت، اسلوب دیالکتیک، بالاخره اتومبیل، رادیو، ویلون، و غیره و غیره وارد این سرزمین شده و تمام مقدسات آنها را به پشت پنجرههای موزهها خواهد راند …».