بخشی از متن:
بیینال چهارم نقاشی و مجسمهسازی تهران داخل مجموعه کاخ گلستان، در کاخ ابیض، برپا شده است. ساعات بازدید روزانه ۹ صبح تا ۱۲ ظهر و ۳ تا ۷ بعدازظهر تا آخر ماه آوریل است.
همه میگویند بیینال چهارم از همه بیینالهای قبلی بهتر است. پروفسور آرگان، عضوِ ایتالیایی هیئت داوری، که قبلاً بیینال سوم را هم ستوده بود، نیز همین را گفته است. پروفسور کرت مارتین باواریایی هم، که در بیینال دوم حضور داشته، سخنی مشابه گفته، و نظر من هم، که چهارشنبه نگاهی به بیینال انداختم، همین است.
یک دلیلِ این پیشرفت گزینش و غربال مناسبترِ شرکتکنندگان، و نیز اعمال محدودیت در تعداد آثار در هر مقوله و برای هر شرکتکننده است. این ویژگی به نمایشگاه، که در ده تالار کاخ ابیض گسترانده شده، نمایی خوشایند و یکدست میبخشد. مطابق معمول، آدمهای بدبینی هم هستند که معتقدند بهترین آثار هم چندان برجسته نیستند، اما اینبار اندکاند آثارِ مبتدیانهای که شرمآور باشند و کل بیینال را زیر سؤال ببرند.
یکی از ویژگیهای برجسته این بیینال در قیاس با بیینالهای پیشین کثرت آثار انتزاعی است. اگر در بیینال سوم ۶۰ درصد نقاشیها غیرانتزاعی بودند، در بیینال چهارم این نسبت به ۷۵ تا ۸۰ درصد رسیده است. در کنفرانس خبری، از پروفسور کرت مارتین پرسیدم آیا از تعداد زیاد آثار انتزاعی شگفتزده نشده است؟ پاسخ منفی داد و گفت در رخدادهای مهم هنری جهان گرایش به سوی هنرِ ناپیکرنما است، و این نکته را، در حکم تبیینی توجیهکننده، افزود که هنر ایران، در دوران پس از اسلام، هنر انتزاعی سنتی است. حتی اگر با نظر پروفسور کرت مارتین در باب تأثیر هنر انتزاعی اسلامی بر هنرمندانی مانند زندهرودی موافق باشم، در جایی راه خود را از استاد جدا میکنم. در این بیینال با تعداد زیادی آثارِ انتزاعی مواجهیم که خالقان آنها یکشبه به انتزاع روی آوردهاند. این دگردیسی ناگهانی در کارِ آنان صرفاً از آن جهت بوده است که به این باور رسیدهاند که تنها راهِ بقا، فروش و بردن جایزه خلق آثار انتزاعی است. اما نتیجه چنین گسستهای دیمیای در بیشتر موارد اصلاً مطلوب نیست. در این بیینال، دهها نقاشی انتزاعی بیروح و کسلکننده میبینیم که واقعاً «آش شلهقلمکار»ند. رنگها و شکلها در این کارها نه برانگیزانندهاند نه شیوا و گویا، و ترکیببندیهاشان یقیناً نمونه درخشانی از ساختار درونی نیست. به گمانم احتیاط واجب حکم میکند که بگوییم این نقاشیها، همانگونه که در نظر بیننده به لحاظ زیباییشناختی بیمعنا هستند، برای خود هنرمند نیز چنین بودهاند.
ممکن است به نظر آید، با آنچه گفتم، موضعی مخالف هنر انتزاعی دارم. به هیچ وجه چنین نیست؛ اما تغییر ناگهانی در سبک، و یکباره رنگ عوض کردن را برای هنرمندان جوان نمیپسندم. اینان تنها باید با گذر از سیرِ تجربه شخصی به ساحت هنر انتزاعی گام بگذارند، و اصلاً هم معتقد نیستم هنرمندِ امروز یا باید هنر انتزاعی کار کند یا بمیرد. هنرمندِ امروز میتواند به ژانرها و گونههای زیادی روی آورَد، اما مهم آن است که با خودش صادق و روراست باشد، به کاری که میکند اعتقاد داشته باشد، و از تقلید کورکورانه دیگران بپرهیزد ـ خواه این دیگران هنرمندان اروپایی باشند، خواه امریکایی، و یا ایرانی. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.