بخشی از متن:
زیاد پای روضهخوانیات نشستهام . که «مردم نمیخرند … و نمیفهمند… و کریتیک نیست والخ…» اینها همه فریاد کودکی است که شیرش را دیر دادهاند.. آنکه حرفی دارد گفتنی یا چیزی دارد نمودنی ـ باین استمدادها استغاثه نمیکند و با این ارضای «اسنوبیسم» بیننده را مرعوب نمیکند و با این فرنگیمآبی در صدد تحمیقش نیست و حرف آخرم اینکه اگر ریشه درین خاك داری در پاییز شکوفه مکن که بدشگون است. و اگر زینتالمجالس شدهای و نه از مایی دور این قلم را خط بکش.
جلال آل احمد
۲۶ مهر ۱۳۴۳
ـ از چه زمانی به نقاشی پرداختید و چه دورههایی را گذراندید؟
ـ از پانزده سالگی شروع به نقاشی کردم. معلم نقاشیام محمد حبیب محمدی بود که در روسیه تحصیل کرده بود و نقاش خوبی بود و آدمی نجیب و اکنون هم بیسروصدا در تهران زندگی میکند. بعدهم چند ماهی را در تهران پیش جلیل ضیاپور کار کردم. کشش عجیبی برای اکسپرسیون داشتم. آنهم اکسپرسیون بصورت خیلی خشن. ولی این اکسپرسیون زیاد هم با دانش نبود. خواست بود. خواستی طبیعی و غریزی. یکی دوتا کار آنزمان را در رم دارم. نوعی رئالیزم ـ اکسپرسیونیزم است. بعد آبستره کار کردم. ولی آبسترهای بود با هوای سوررئال. بهتر بگویم سوررئالیسمی بود که میخواست بصورت آبستره درآید. از ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ اینطور کار میکردم. این کارها از نظر تكنیك هم زیاد خوب نبودند. ولی حرف داشتند. بعد از این دوره نوعی فیگوراتیویزم استیلیزه داشتم. مثل آن تابلوی ماهی که عکسش را در مجله «نقش و نگار» دیدهاید. یکی از بهترین کارهای این دوره بود. بعد از ۱۹۵۷ این موتیف ماهی (شکل بیضی) موتیفی شد برای نوعی کار و دورهای که آبسترهای فضایی بود و با وجود فضایی بودن حالی زیرآبی داشت. مقداری اجسام در فضا میگشتند و گردششان خیلی پرهیجان بود. دوران داشت و فضای تابلو یك فضای کهکشانی بود که در همان لحظه میتوانست یك دنیای کاملا زیرآبی باشد. شما این کارها را ندیدهاید.
یکی از منتقدین دربارهی این کارها نوشته بود تکنیکش، تکنیکی جادوییست. و واقعا هم جادویی بود که نمیشد تشخیص داد چه جوری به وجود آمده. تمام سطح تابلو امواج آب بود یعنی تمام نقطههای نور روی امواج. پرده شفاف بود با چهار، سه یا پنج پلان. انگار از توی پلانها نگاه میکردی، یکی بعد از دیگری. بعد ازین دوره، من یك دورهی نه نقاشی، نه پلاستیك دارم. این کارها را برای بیینال اینجا فرستادم (سوم) ولی دربارهشان بد قضاوت شد و خانم دانشور نوشتند که من با رنگ مفت نقاشی کردهام!۲ این دورهی من یك نوع پوزیسیون منفی بود در مقابل نقاشی. این دوره با کارهایی ادامه پیدا کرد که شما ندیدید و من آنها را Reminecence de la matier مینامم که شاید نوعی Recherche du Tempes Perdu باشد. دورهای که نقاشی هم پلاستیك بود و هم نقاشی و ریشهاش همان کارهای نه پلاستیك و نه نقاشی بود. بعد از این دوره کارهاییست که شما دیدهاید (نمایشگاه نقاشان ایرانی تحصیلکرده در ایتالیا. تهران ۱۳۴۲) به اسم فضاهای اکسپرسیو. ادامهی کارم در رم همین فضای اکسپرسیو بود که به فضای نورانی تبدیل شد «Requiem برای زندهها» مثلا، که یکی از آخرین کارهای این دوره است. بعد هم کارهای اخیر است. «فی فی از خوشحالی فریاد میکشد» و ….
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.