بخشی از مقاله:
در پائیز سال ۱۹۷۹ فردریک سومر یک سری سمینار به عنوان استاد مدعو دانشگاه پرینستون برگزار کرد. از همان ابتدا ارتباطی نزدیک با آن گفتگوها برقرار کردم. نقل قولهایزیر حاصل ملاقات با اوست. تعدادی از عبارات را قبلاً از او شنیده بودم، اما تمام آنها بیمقدمه وارد دفتر من میشدند تا آنها را به مثابه ایدههایی که ارزش و معنای خاص داشتند حفظ کنم. نه تنها میخواستم این اندیشههای فوقالعاده صریح را به خاطر بیاورم و در آنها سهیم شوم بلکه آنها ایدههایی بودند که احساسات من بواسطه تجربه شخصیام از قبل آنها را تصدیق میکردند.
امت گاوین
* * *
سکوت عمیقی وجود دارد که در گوش ناله میکند، ساکتیِ محض، چنان که گویی نور یا چیزی ناشناخته نفس میکشد. نفسم را در سینه حبس میکنم تا مطمئن شوم که این صدا از من نیست. باید خود زمین باشد که نفس میکشد. در درخشش بیابان، نور و گرما خواهان توجه ماست. اما تنها صبح زود و دم غروب مقدسترین زمانها هستند. غروب، ساعت رمز نیز هست. در آن نور ملایمی که زایش شب آغاز میشود، تمامی کوهها بتدریج کهربائی، قرمز و گویی خونین میگردند. در چنین هالۀ ساکتی از هوا و نور موهبت توازن وجود دارد. در نهایت تاریکی با آشکار کردن ستارههای بیشمار، خود را هویدا میکند.
امت گاوین
* * *
در عکاسی منظره، ذهن و دل هر دو نیاز دارند تا جایگاه شایسته خود را پیدا کنند. در برابر منظره ما در پی یک محرک هستیم تا بدون هیچ پیشاندیشی بایستیم. به یک معنا این محرک، همیشه خانه ماست. گاه گاهی شاید هم ما در پی ساختاری از نور و یا شعری از فضا باشیم که چشم ما را به سمت جریان منظره بکشاند. …
.