منا زهتابچی در این نوشتار به نمایشگاهی از آثار فریده لاشایی، با عنوان «در جستجوی گمشده» که در موزهی هنرهای معاصر برگزار شده بود، پرداخته است. چیدمان آثار این نمايشگاه بر پايهى بيوگرافى هنرمند جلو رفته و بر اساس ادوارى و زمانى شكل گرفته بود. در كنار آثار، مدارک و اسناد مربوط به زندگى فريده لاشايى نيز به نمايش گذاشته شده بودند.
بخشی از مقاله:
بررسی زندگی هنری فریده لاشایی بدون در نظر گرفتن زندگی سیاسی و اجتماعیاش امکانپذیر نیست. لاشایی حوادث و اتفاقات سیاسی و اجتماعی را چه در ایران و چه در جهان به دقت دنبال میکرده است. گرایشاتی به جنبشهای چپ پیدا میکند، تعهدات اجتماعی برایش مهم میشود، زن بودنش احتمالاً بیشتر از همه چیز. فریده لاشایی به حلقه یا گروه خاصی در هنر ایران تعلق ندارد. به طور کلی آثارش با آن دسته از هنرمندان هم نسلش چون سهراب سپهری، ناصر عصار، منوچهر یکتایی و ابوالقاسم سعیدی که بیشتر حال و هوای شخصی و صدای درونی خود را دنبال کرده اند نزدیکی دارد تا سقاخانهایها که در پی دستیابی به هنر ملی با استفاده از نقشمایههای ایرانی بوده اند. در کتابش «شال بامو» کمتر حرفی از جریانهای هنری روز ایران و یا جهان میزند. اما موضوعات نقاشیهایش همان مسائلی است که در کتابش توصیفشان میکند: طبیعت گیلان، ازدحام شاخهها، اسبهای وحشی و رعبانگیز در حال تاخت و تاز که همزمان با فوت مادر و جنگ ایران و عراق کشیده شده است، چهرههای شخصیتهای ادبی و ملی چون صادق هدایت و مصدق که مخاطبان ایرانی غالباً او را با این آثار میشناسند. اما بعدها به تجربیات بیشتری هم دست میزند. از تصویرگری برای اشعار حافظ تا نقاشی دیواری، مجسمهسازی و کار بر روی شیشه و کریستال.
با نمایش غالب بخشهای گوناگون حیات و فعالیت هنری لاشایی، نمايشگاه طورى شكل گرفته بود كه تفسير و قضاوت نهایی دربارهی هنرمند را به عهدهی مخاطب مىگذاشت. حتى نوشتههاى روى ديوار همه متعلق به خود هنرمند بودند که نظر خودش در مورد موضوعات و اتفاقات مختلف را منعکس میکردند. کیوریترها طوری از فضای موزهی هنرهای معاصر برای چیدن این نمایشگاه استفاده کرده بودند که تمرکزی بر دورهى خاصى از آثار لاشایی وجود نداشت كه شاید سعی شده بود تا ديد فراگير و كلىترى نسبت به تمام وجوه زندگى هنرمند براى بازديدكننده به وجود آید.