بخشی از متن:
مقدمه: گرافیك دیزاین معاصر ایران، امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تأملهای تئوریك است. پیش از این، گرافیك دیزاین كه دورهی تكوین و اعلام موجودیت خود را سپری میكرد، در برایندی از فعالیت حرفهای و روزمرهی طراحان گرافیك مسامحتاً گرافیستها — معنی میشد. یعنی گرافیك همانی بود كه گرافیستها انجام میدادند؛ مانند آن كه به جای تعریف دانش پزشكی، بگوییم هر چه پزشكان میكنند، پزشكی است. البته واقعیت این است كه هرگز نمیتوان ظهور پدیدهها را متوقف به مباحث تئوریك كرد و دستور داد: «اول نظر، بعد عمل».
نمیتوان پدیدهای را در ذهن پروراند و تخم خیال آن را کاشت و انتظار آن را کشید تا سبز شود. در حقیقت اغلب ماجرا در جهت عکس شکل میگیرذ، یعنی ابتدا پدیده بروز میکند و بعد در اطراف آن مباحث تئوریک شکل میگیرد. از آن پس تجربه و نظر در کنار هم پیش میروند. و در مسیر تاریخ همدیگر را صیقل میدهند تا به یگانگی برسند. گرچه هرگز نمیتوان انتظار انطباق قطعی نظر و عمل را باهم داشت. و همواره یا گوشههای واقعیت از سفرهی تعاریف نظری بیرون میزند یا نظر پیش میافتد و منتظر میماند تا عمل هم برسد. اما در جریان ظهور و بلوغ گرافیک دیزاین معاصر ایران، “نظر” پابهپای عمل نیامده و به جای تفکر عمیق و نقادانه، ویژگیهای بعضا خودخواهانه شخصی و سلیقههای گروهی نشسته است…